سـلام بر ابراهیــم
⊰✾✿🌹🍃🌹✿✾⊱
#شهید_مدافع_حرم_علـی_امـرایی
🔻خیلی پیشتر از اینکه سردار قاسم سلیمانی
را به شهادت برسانند، بسیاری از شهدای مدافع
حرم همانند نحوه شهادت ایشان مظلومانه مورد
هدف دشمنان تکفیری، آمریکایی و صهیونیستی
قرار گرفتند و توصیفات شهادتشان هم چون حاج
قاسم در ذهن خانوادههایشان ثبت شده است.
🚀 علی هدف موشکی قرار گرفت که سردار
سلیمانی را نشانه رفته بود اما تقدیر بر این
بود که علی برود و فرمانده ۴ سال دیگر در
این میدان نقش آفرینی کند.
🔖علی از نیروهای مستشاری سپاه در سوریه بود.
نام جهادی «حسین ذاکر» را انتخاب کرده بود،
در تاریخ اول تیرماه سال ۱۳۹۴ مصادف با پنجم
ماه مبارک رمضان بر اثر اصابت موشک به خودرو
در شهر درعا با زبان روزه در سن ۳۰ سالگی به
شهادت رسید.
🌵مدتی بود که فرهنگسرای ولاء در میدان نماز
شهر ری محیطی شده بود برای تجمع غیرمذهبیها
که در شأن شهر ری نبود. علی و دوستانش برای
تغییر جو فرهنگسرا جهت دفن شهید گمنام اقدام
کردند. برای مجوز و کارهای مربوطه خیلی زحمت
کشیدند. علی با این که از همه کم سن و سالتر
بود، اما همه کار و زندگی را رها کرده و کار شهدا
را در رأس کارهای خود گذاشته بود و بالأخره بعد
از کلی دوندگی و پیگیری، مجوز و موافقت دفن
شهدا را گرفتند. یکی از شادترین روزهای زندگی
علی همان روز بود. حسابی شیدا شده بود و همه
را از این خبر مطلع میکرد.
🌷با دوستان خود قبر شهدا را کنده بودند و
قدری از خاک آن را برای تبرک آورده بود
همه همّ و غمّ علی شده بود شهدای فرهنگسرا .
🌅 غروب جمعه زیارت آل یاسین برگزار میکرد و
موقع سال تحویل مراسم میگرفت. از قبل تحویل
سال سفره هفتسین میچید و همه را دور آن
سفره سر مزار شهدای گمنام فرهنگسرا جمع میکرد
تا شهدا غریب و تنها نباشند. میگفت: «ما باید
به جای خانواده این شهدا برای آنها سنگ تمام
بگذاریم تا آنها را از غربت درآوریم.»
❁═══┅┄
🏴 @Ebrahimedelha_ir🏴
❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
ᔢ🍃🌹ᔢ ᔢ🍃🌹ᔢ
#شهید_مدافع_حرم_علی_امرایی
🌷با شهدا خیلی ارتباط داشت و حسابی با آنها عجین شده بود. انگار که عزیزترین دوستانش آنجا دفن شده بودند. مزار شهدا خانه دوم علی و حتی گاهی خانه اول او شده بود. هرکس میخواست علی را پیدا کند، اول میرفت گلزار شهدای فرهنگسرا و همه میدانستند چه ارتباط صمیمی و عمیقی با آنها دارد. همیشه کلی از درآمدش را صرف برنامههای شهدای گمنام فرهنگسرا میکرد.
🌾پیکر علی نه سر داشت نه چندان بدنی. به آرزویی که از نوجوانی دنبالش بود رسید. از پیکر مطهرش یک دست و پارههایی از بدن بازگشت. همان دستی که همیشه یک دستبند به نام زیبای یا ام البنین(س) به آن میبست. آن را با کفن متبرکی که از کربلا آورده بود و سالها در خانه جلوی چشممان بود، کفن کردند و یک مهر تربت در کفنش گذاشتند. پیکر علی به همراه شهیدان حسن غفاری و محمد حمیدی در شهر ری تشییع و نماز آنها با حضور خیل عظیم مردم روزهدار در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خوانده شد و بعد جمعیت به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کردند. او را که در قبر گذاشتند، دامادم بند کفن را باز کرد. منتظر بودم برای آخرین بار علی را ببینم ولی چیزی برای دیدن وجود نداشت. شال مشکی را به کمرش بست و لباس مشکی را بر روی جنازه اش انداخت و برای همیشه از او جدا شدم.
📄علی وصیت کرده بود که پیکرش در سوریه به خاک سپرده شود، اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت. علی به همراه شهیدان حسن غفاری و محمد حمیدی پنجم ماه مبارک رمضان، ساعت ۱۱ صبح با زبان روزه آماده مأموریت شدند. علی آقا مرتباٌ به دوستانش میگفت: «من امروز به شهادت میرسم و شب بعدی در میان شما نیستم.» آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی به فاصله یک ساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو پر از مهمات و سلاحهای انفجاری سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف موشک قرار میگیرند.
💦بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند. حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای ارباٌ ارباٌ شده را جمع کرد. به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند.
✋ بعداٌ دوسه بار به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.» بعداٌ که حاجی هم شهید و دستش از بدنش جدا شد، "روضه دست" دوباره برای ما زنده شد.
❁═══┅┄
💠 @Ebrahimedelha_ir💠
❁═══┅┄