eitaa logo
سـلام بر ابراهیــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
9 فایل
یـه روزی می فهـمی دعوتـت بـه این کـانـال اتفاقـی نبوده و شهــ🌹ـدا دعوتـت کـردن. کانال ما در سـروش: https://splus.ir/Ebrahim__hadi کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/Ebrahimedelha__ir مسئول تبـادل: @sadatm57 انتقاد و پیشنهاد: @Bahareomid
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 فقط گناه نکنید! .............................. کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ «حکایت سر» برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی🌷 ⏪ داستان اول: «مواجهه با خانم‌های فُکُلی» ❁═══┅┄ 💠 @Ebrahimedelha_ir 💠 ❁═══┅┄
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیر بیست ساله‌ها غوغا کردند!! 🌷وقتی برای آموزش لودر رفته بود، مربی آموزشی به او گفته بود که کوچک هستی و قدت کوتاه می‌باشد و پایت به پدال گاز و ترمز نمی‌رسد. اما شهید اصرار داشت که می‌تواند راننده دستگاه سنگین باشد و آموزش را دید. همچنان‌که مربی گفته بود واقعاً پای شهید محمدی به پدال گاز نمی‌رسید. 🌷....بلند می‌شد و سرِ پا رانندگی می‌کرد که به همین شکل در عملیات والفجر ۸ مجروح شد که همسنگر شهید، نادری او را ۲ کیلومتر به دوش کشید تا از آتش سنگین و پُر حجم دشمن که پاتک زده بود به آمبولانس برساند، اما هنوز به آن سمت رودخانه اروند نرسیده بود که شهید شد. 🌹خاطره ای به یاد شهید ۱۷ ساله محمد جان‌محمدی لندی ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄ 🪴 «ناراحت نباش پیش خدا محفوظه» ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
-----------🍀🍀------------ 🪴 بعد از این که شهید مدافع حرم «‎زاده» در درگیری‌های سوریه توانست تانک خودی که مابین ما و داعشی‌ها قرار گرفته بود را به‌ تنهایی به عقب برگرداند و جان ۱۷ تن از مستشاران ایرانی را نجات بدهد، او را به‌دلیل این رشادت کم‌نظیر نزد حاج قاسم سلیمانی بردند،حاج قاسم وقتی شهید علی‌زاده را دید، او را بغل کرد و پیشانی‌اش را بوسید و گفت: «من فعلا چیزی به همراه ندارم که به‎عنوان هدیه بدهم ولی این انگشترم، مال شما.» 🔹 این انگشتر به ‎عنوان یادگاری در دست شهید علی‌زاده بود تا اینکه شب عملیات انگشترش را در آورد و به هم‌رزمش داد و به او گفت: «من فردا در سیلو شهید می‌شوم، این انگشتر را بعد از شهادت به پسرم سینا بده.» کانال ما ⬇ 🕊sapp.ir/Ebrahim__hadi eitaa.com/Ebrahimedelha_ir rubika.ir/Ebrahimedelha__ir🕊
┄═🌿🌹🌿═┄ 🛍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تنها خرید ما از همان اول، زندگی مشترکمان را ساده شروع کردیم؛ تنها یک بلوز و دامن برای من خریدیم و یک کت و شلوار هم برای او. هیچ چیز دیگری در زندگی ما جای نداشت. حرف و حدیث اقوام زیاد بود و رسم و رسومات هم زیادتر. اما من و مرتضی نه به حرف و حدیث‌ها اهمیت می‌دادیم و نه به رسم و رسومات. دوست داشتیم تنها خودمان برای زندگی مشترک تصمیم بگیریم. این بود که راحتی و سادگی را به هر چیزی ترجیح دادیم. 🎙همسر شهید ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🌷 ولادت :۱۳۶۳/۱۱/۹ شهادت :۱۳۹۴/۱/۲۷ محل شهادت :سوریه _حلب مزار : کرج _گلزار شهدای بهشت سکینه (س) 🪴محسن از همان کودکی ، خاص بود، برخلاف سنش رفتارهای بزرگ منشی از خود نشان میداد. محسن بعد از اتمام دبیرستان وارد سپاه شد و به عضویت سپاه قدس درآمد. او از هوش سرشاری برخوردار بود و فعالیت گسترده ای در پایگاه های فرهنگی، بسیج و مسجد و …داشت و همین در او روحیه جهادی را پرورانده بود. 🌸محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار می کرد و از این طریق جوانان زیادی را با خود همراه می کرد. با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد. مکتوب شهید 📝وقتی خاطرات شاهرخ ضرغام را خوندم به خودم گفتم ناامید مباش چون منم مثل شاهرخ خیلی از عمرم رو به گناه و نافرمانی گذراندم ولی در آخر خدا شاهرخ را خرید،منم امیدم فقط به خداست.اگر مقصد پرواز است،قفس ویران بهتر و پرستویی که مقصد را در پرواز میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد. چگونه دم از شهادت بزنم نه لیاقت دارم نه در حدش هستم و چگونه دم از زندگی بزنم در حالیکه از آینده ی خود خبر ندارم. ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🌷 🍀یکی از بچه‌ها مزاحم نوامیس مردم می‌شد. به سید میلاد ماجرا را شرح دادم. گفت تو کارت نباشه وایسا کنار. من گفتم الآن است که بزند توی گوش آن پسر، ولی با صحنه عجیبی مواجه شدم! سید طوری با این نوجوان صحبت کرد که من جا خوردم. روز بعد گفتم: سید چی شد؟ من گفتم الآن طرف رو چنان می‌زنی که دیگه نتونه بلند شه. 🍃خندید و گفت: یه جور دیگه زدمش!! راست می‌گفت. چنان زده بود که من از فردا آن جوان را در مسجد می‌دیدم. بله. سید میلاد، شیطان درون آن نوجوان را زده بود. سید برای آن شخص وقت گذاشت. آن پسر را در طی یک ماه چنان تغییر داد که من کم آوردم! آن سال همان پسر را با خودش برد و خادم‌الشهدا کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 💌 🌷 ‍شهیدی که پس از شهادت، کارنامه دخترش را امضا کرد آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید امضاء کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. پدرم رادرخواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی... صحبت به من گفت زهرا آن کارنامه را بیارتا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما..... حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:  "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی"و امضاء کرده بود...... برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته، کارنامه، توسط علما و اداره آگاهی مورد تاییدقرار گرفته و به رویت امام خمینی می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید باز دیدکنندگان قرار دارد .............................. کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄ یه مداحی بگو دانلود کنم قبل حرکت گوش بدیم زهرا سادات رو دانلود کن! نوشته روح الله رحیمیان؛ درسته؟ بله خودشه. یه بار گوش دادیم بعد گوشیش رو گذاشت جیبش خیلی حالش متحول شده بود! یه ربع از حرکت مون نگذشته بود که افتادیم توی کمین تا از معرکه بیرون اومدیم متوجه شدم تیر خورده وقتی رسیدیم جای اَمن می‌خواستم احیای قلبی انجام بدم که متوجه شدم تیر خورده به پَهلوش! بعد که این عکس رو دیدم متوجه شدم اسم حضرت پشت سرش نقش بسته بود اونجا بود که فهمیدم حضرت زهرا سلام الله علیها محمدرضا را برای خودش انتخاب کرده بود. شهید مدافع امنیت 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄═🌿🌹🌿═┄ شهید سیدحمید تقوی فر🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ............................... کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
•═┄•※☘🌺☘※•┄═• «شهیدمطهری»🌷 🍃 بچه بودیم این‌که ماه رجب دارد می‌‏آید مشخص بود، می‌‏گفتند یک هفته به ماه رجب مانده، پنج روز مانده، سه روز مانده، امشب احتمالًا اول ماه رجب است، برویم براى استهلال، می‌رفتند براى استهلال، ماه را ببینند، شب اول ماه رجب است، اعمال ماه رجب را بجا بیاورند، در مسجد که جمع می‌شدند، همه صحبت آمدن ماه رجب بود.   ▫️مرحوم ابوى ما و مرحومه والده ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایام‏ البیض، حداقل پنج شنبه و جمعه‏‌های ماه را روزه بودند. مرحوم ابوى ما در بعضى از سال‌ها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه می‌گرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل می‌کردند، یعنى این سه ماه را یک سره روزه می‌گرفتند.  🔸در سال ۱۳۲۱ به اصفهان رفته بودیم در مدرسه  بودیم یک وقت صدای مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی را شنیدم با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار می‌برد: آن وقتی که بگویند أین الرجبیون، و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیز نداشته باشیم و اصلا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟ این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنت‌ها در میان ما به کلی دارد فراموش می‌شود، ماه رجب می‌آید بزرگ‌هایمان متوجه نمی‌شوند تا چه رسد به بچه‌هایمان. ..............................                             کانال های ما ⬇ 💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi 💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir 💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir