eitaa logo
سـلام بر ابراهیــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
9 فایل
یـه روزی می فهـمی دعوتـت بـه این کـانـال اتفاقـی نبوده و شهــ🌹ـدا دعوتـت کـردن. کانال ما در سـروش: https://splus.ir/Ebrahim__hadi کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/Ebrahimedelha__ir مسئول تبـادل: @sadatm57 انتقاد و پیشنهاد: @Bahareomid
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌☘🌸☘༺‌‌‌┄ 🌷 ☀روزها از پی هم می‌گذشت و به بهار نزدیک می‌شدیم. نوروز آن سال حال و هوایی دیگر داشت؛ چون اولین عید پس از پیروزی انقلاب بود. ظرف سبزه‌های ماش و عدس را که تازه جوانه‌زده بودند، روی تاقچه پنجره، زیر نور آفتاب گذاشتم. 🏡داوود به خانه‌مان آمد؛ بعد احوال‌پرسی، چشمش به سبزه‌ها افتاد، باکمی تأمل گفت: «وقتی آدمای زیادی هستند که نمی‌تونن همين ماش و عدس رو بخورن، به نظرت این سبزه گذاشتن شما درسته؟» با این حرف به فکر فرو رفتم که شاید راست می‌گوید؛ او ادامه داد: «از خانم مومنی مثل شما این اسراف ها بعيده...» صورتم سرخ شد، نمی‌دانم چرا آن لحظه احساس شرمندگی می‌کردم! 🗯خاطره‌ای از دانشجوی شهيد داوود شوشتری رضوانی ☘☘☘☘ 🎀نوروز سال۶۵، طبق رسوم، خانواده‌ها در حد توان و عرف جامعه براى فرزندانشان لباس نو می‌خريدند. همان سال، به اصرار پدر براى محمدرضا كت شلوار و كفش نو خريدیم. 👞آن وقت همه‌ اعضای خانواده آماده شدیم تا براى ديد و بازديد به خانه‌ پدربزرگ برویم. برادرم با اكراه لباس و كفش‌های نو را پوشید، وقتى همه آماده خارج شدن از خانه بودیم که ناگهان متوجه شدیم محمدرضا از توی باغچه‌ حیاط روى کفش‌هایش خاک مى‌پاشد! مادر به شوخى گفت: «آهاى رضا چكار مى‌كنى؟» 💔محمدرضا که دید همه به او نگاه می‌کنیم با دستپاچگى گفت: «وقتی بچه‌هاى شهدا ما رو با اين لباساى نو ببینند‌،از آن‌ها شرمنده مي‌شوم.» این را که گفت انگار همه‌ ما در اولین روز از نوروز شرمنده‌ فرزندان شهدا شدیم. 🗯خاطره‌ای از شهید محمدرضا قمریان ................................ کانال ما ⬇ 🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷