دیروز با این پیام حضرت آقا که خطابش به #حضرات مدیران رسانه ملی بود خیلی خجالت کشیدم! ظاهرا هیچ ربطی به من ندارد اما من یک نیروی جزء فرهنگی این کشور بودم.... تعصب انقلاب را داشتم... از موفقیت یک کتاب یا برنامه یا فیلم خوشحال میشدم. نگران کمکار شدن یا غیبت برخی آدمهای کاربلد و دلسوز بودم به سهم خودم. در حالی که هرگز؛ نه مدیر بودهام درین کشور نه مسئول که حس ضعف در مسئولیت و کمکاری عذابم دهد...
یاد شهید سید علی اندرزگو، آن مبارز مجاهد انقلابی به خیر که همسرش روایت کرده در دوران رژیم طاغوت، در تلاش بود روی امواج رادیویی برود و برنامهای پخش کند و باور داشت اگر یک ساعت رادیو دست او بود چهها میکرد.... ( نقل به مضمون)
راستش را بخواهید من از چنین خاطراتی میترسم.
از شهیدانی که در اوج آرزوها و معصومیت، به قیمت جانشان کشور را از دندان گرگ نجات دادند و امیدوار بودند به ماها... به ایرانیانی که بیایند و کشور را آباد و سربلند و انقلاب را پرشور و بالنده در راه آرمانهای مهمش یاری کنند.
من از آنها خجالت میکشیدم کار ضعیف کنم...
اما بالاخره زیر ضربات تلخ و مداوم کسانی که با بدترین رفتار در برابر بهترین کارم #مرد_ابدی ، مزدم را داده و میدهند، به جایی رسیدهام که بپذیرم متاسفانه، عرصه فرهنگی، نیازی به مثل منی ندارد😔
بنای ناامید کردن کسی را ندارم و اصلا چنین جایگاهی ندارم. اما همین چند نفری که از سر بزرگواری؛ نوشتههایم را پیگیرند بدانند که راه چقدر سخت است و چه پوستی از تو کنده میشود اگر بخواهی بر عهدت صادق بمانی و درست کار کنی.
#درد_نامه
https://eitaa.com/lashkarekhoban