eitaa logo
آنتی فتنه
68.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
25 فایل
جهت هماهنگی برای تبلیغات به آی دی زیر پیام دهید @Mahdi_eslami_ir لینک گروه : تلگرام https://t.me/joinchat/I9kMMJwRHFs1NGU0
مشاهده در ایتا
دانلود
تربت حیدریه - خراسان رضوی
خوزستان - دو جهیزیه برای دو خواهر
✅این ۸ جهیزیه از محل کمک‌های شما عزیزان تهیه شده ✅رفقا خیلی از بچه ها دارن دوندگی می‌کنند تا برای شما نوکری کنند خداوکیلی دلخوشی این بچه ها دعا کردن در حقشونه ✅همه بچه های من آرزو دارند که با شهادت از این دنیا برن ✅برای شهادت تک تک این دوستان دعا کنید ✅دعا کنید که نوکران خوبی برای شما باشیم ✅دیروز در جلسه مجازی با لیدر ها اعلام کردم که شما مردم بزرگوار سرمایه های ما هستید و خداوند ما رو برای نوکری شما انتخاب کرده و ما به این نوکری افتخار میکنیم ✅ما بدون شما عزیزان هیچیم دعا کنید در همین مسیر نوکری شما ثابت قدم باشیم ✅خدای من شاهده که بنده و همه دوستانمون برای رضای خدا و اعتلای کلمه حق و زمینه سازی جامعه مهدوی دقیقه به دقیقه در حال انجام وظائفمون هستیم و نخواهیم گذاشت که حرف ولی زمانمون رو زمین بمونه ✅به زودی اخبار بسیار خوشی از قرارگاه خواهید شنید که تا الان از هیچ کانال و گروهی نه دیده و نه شنیده اید ✅بنده امروز ۳۰ میلیون تومن برای جهیزیه واریز کردم تا قبل از ماه محرم و صفر جهیزیه های این دو ماه هم زودتر ارسال بشه👇👇👇👇 2 >ادامه دارد🔻 ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @efshagari57 ╚══••⚬⚖⚬••═╝
۳۰ میلیون واریزی برای تهیه جهیزیه ماه محرم وصفر ما حداقل نیاز به سی میلیون تومن دیگه داریم 3 >ادامه دارد
چهار شنبه هم برای تهیه چرخ برای تولیدی لباس ورزشی اراک پنجاه میلیون تومن به حساب آقای قاسمی واریز شد👇👇👇👇
پنجاه میلیون برای تهیه چرخ برای اراک
دیروز هم مبلغ سی میلیون به حساب آقای قاسمی جهت کارگاه اراک واریز شد
سی میلیون تومن برای کارگاه اراک
✅بنده وظیفه دارم تا تمام این گزارشات رو به صورت کاملا شفاف خدمت شما عزیزان اعلام کنم ✅الان هم میگم که با واریزی های امروز تقریبا حساب خالی شده و تا کمک نرسه نمیتونیم کاری بکنیم ✅در ضمن برای عید قربان و عید غدیر چند طرح عالی داریم ✅❗️اول اینکه طرح قربانی در سراسر کشور و تهیه بسته معیشتی برای مستضعفین ✅❗️دوم طرح توزیع چادر با تستر محصولات نانو (با هر مرسوله چادر یک تستر ده گرمی از کرم نانو ارسال خواهد شد) ✅❗️طرح سوم شروع مرحله دوم توزیع محصولات نانو با محصولات جدید (کرم ضد چروک و ضد لک نانو) ✅و ان شاالله یک مسابقه هم خواهیم داشت که جایزه اون کمک هزینه سفر به کربلای معلی خواهد بود ✅برای طرح قربانی و تهیه بسته معیشتی نظرسنجی میکنیم اگر تعداد موافقین و شرکت کنندگان در طرح به ۳ هزار نفر برسه طرح رو عملیاتی میکنیم 4 >پایان ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @efshagari57 ╚══••⚬⚖⚬••═╝
ايام انقلاب امير ربيعي ابراهيم از دوران کودکي عشق و ارادت خاصي به امام خميني)ره( داشت. هر چه بزرگتر ميشــد اين عالقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از انقلاب به اوج خود رسيد. در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسهاي مذهبي در ميدان ژاله )شهدا( به سمت خانه بر ميگشتيم. از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهيم شروع کرد براي ما از امام خميني )ره(تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد: »درود بر خميني« ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچهها پخش شديم. دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را ميگيرند مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.شــب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا خيلي نترس بود. حرفهائــي روي منبر ميزد که خيليها جرأت چاووشــي گفتنش رانداشتند. حديث امام موســي کاظم ص که ميفرمايد: »مردي از قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پارههاي آهن پيرامون او جمع ميشوند خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايي شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچهها رحم نميکردند. ابراهيم خيلي عصباني شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند. ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلاميه ها و... او خيلي شــجاعانه کار خود را انجام ميداد ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @efshagari57 ╚══••⚬⚖⚬••═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم آقا جان به روی چشم بنده و بچه های خودم در قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی نخواهیم گذاشت حرف شما رو زمین بیفته و تا جان در بدن داریم در این راه با صلابت و قدرت قدم برخواهیم داشت
🔹امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. این جهاد است؛ البته جهادی است که ابزار خودش را دارد. شیوه های مخصوص خود را دارد. باید این جهاد را همه با تدبیر مخصوص خود و سلاح مخصوص خود انجام بدهند. ۱۳۹۴/۱/۱