هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
✨کتاب قدرت و پیشرفت روانه بازار نشر شد
در این کتاب به مسائل روز اقتصاد ایران نظیر مدل مطلوب برای اقتصاد ما، نظام برنامهنویسی کشور، استقلال بانک مرکزی، ریشههای سقوط ارزش پول ملی، خصوصیسازیها، الگوی مشارکت مردم در اقتصاد، نرخ ارز، رمزارزها، بورس، توافق راهبردی با چین، رابطه قدرت نظامی و پیشرفت اقتصادی، تغییر نظم جهانی، توافق پاریس، FATF و... پرداختهام.
از طریق لینک اختصاصی زیر، میتوانید این کتاب را با ۱۱ درصد تخفیف خریداری کنید.
https://bookroom.ir/fb/22616
«هر مصوبه ای که شما تصویب می کنید، هر لایحه ای که در دولت تنظیم می کنید، هر بخشنامه ای که خود شما در دستگاه خودتان صادر می کنید، یک پیوست عدالت باید داشته باشد. این روش، این کار، این دستور ضربه ای به عدالت نزند و طبقات مظلوم را پایمال نکند. این مراقبت باید همیشه وجود داشته باشد. « دیدار با اعضای دولت سیزدهم،۶/۶/ ۱۴۰۰» مقام معظم رهبری
پروفسور درخشان:
اگر تاکنون الگویی برای طراحی و اجرای پیوست های پیش گفته تدوین نشده است، دلیل این کاستی را نباید در قصور یا تقصیر مدیران ارشد دانست، بلکه ضروری است برای یافتن ریشه آن به ماهیت اقتصادِ علم نما مراجعه کرد که با هر پیوستی که ریشه در مبانی ارزشیِ اسلامی دارد در تعارض است.
اقتصاد متعارف یا علم اقتصاد علم نما بر مبنای ماتریالیسم استوار است. ظهور این مبنا در روبنای اقتصادی مانند شبکه بانکی و بازار سرمایه و اصالت ربا و حاکمیت صاحبان قدرت اقتصادی در مدیریت بازارهای آزاد و رقابتی و جز اینها که همگی بر محور اصل تکاثر سرمایه شکل گرفته است، در سازگاری کامل با مبانی نظام های سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ کشورهایی است که تحت سلطه سرمایه داری لیبرال قرار دارند.
در چنین وضعی نمی توان انتظار داشت که پیوست عدالت و پیوست های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای برنامه ها و سیاست گذاری های اقتصادی که مبنای ارزش های اسلامی بنا شود به تحقق برسد.
حاصل آنکه از دیدگاه اینجانب علم اقتصادی که با پیوست عدالت و پیوست های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی«ذاتا» بیگانه باشد، همان اقتصاد علم نماست که متأسفانه بر دانشکده های اقتصاد حاکم شده است.
(فریب بزرگ، ص۴۵)
@EghtesadeMardomi
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت سوم 3⃣
سه دقیقه با خانم نائومی کلاین
نویسنده کتاب «دکترین شوک»
@EghtesadeMardomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ پرفسور استفان مارگلین (استاد تمام اقتصاد دانشگاه هاروراد) به مسعود نیلی!
این چیزی که شما به آن علم می گویید ایدئولوژی "ایمان به بازار" است و...
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
1_7834588731.mp3
1.94M
حسین... حبیبی🥀
#محمد_الجنامی
مشق نام لیلی
دید مجنون را یکی صحرا نورد
درمیان بادیه بنشسته فرد
صفحه ای از ریگ و انگشتان قلم
می نویسد نام لیلی دم به دم
گفت ای مجنون شیدا چیست این
می نویسی نامه بهر کیست این؟
گفت مشق نام لیلی می کنم
خاطر خود را تسلی می کنم
چون میسر نیست ما را کام او
عشق بازی می کنم با نام او
به هر بهانه ای دلم تو را نگاه می کند
برای سیر دیدنت اشک نثار می کند
پلک سرشکین نظر به قاب عکس روبرو
از دل سرد و خسته ام آه روانه می کند
دست فلک از آن زمان خط فراق را کشید
تیرِ کمان ابرویت قلب نشانه می کند
ای همه عمرو هستی ام در خم و پیچ زلف تو
حال منه خراب را وصل تو چاره می کند
دلنوشته ای به یاد«تو»
چقدر این حدیث زیباست!
ساعت هاست که مرا به خود مشغول ساخته است.
با خود می اندیشم بنابر گفته امام علی (ع)،
تسلیم کردن بخشی از اموال توسط ثروتمندان به فقرا و تهیدستان، نه تنها لطف نیست، بلکه حقی است بر دوش ثروتمندان.
یعنی اگر چنین نکنند مصداق حرام خواری ست؛
اما چه میشود که در برابر چنین معارف بلندی،
مکتبی سربر می آورد، که مالکیت خصوصی مطلق را حق انسان می داند. در صورتی که دیدگاه عدالت محور امام علی، نه مالکیت خصوصی را مطلق می داند، نه رقابت بی قید را مجاز میشمارد، بلکه بر حق فقرا در اموال اشخاص پافشاری میکند؛
و علاوه بر آنکه مالکیتِ آنچه سهم اوست را حق او میداند، اما آن را مطلق نمیشمارد.
بلکه به دلیل بهره مندی از منابع و فرصت ها، ثروتمندان را موظف میداند تا مازاد احتیاج خود را به فقرا تقدیم کنند.
در چنین شاکله و طرحی، آنکه به حقیقت صاحب مطلق است خداوند است نه بشر.
حال چگونه میشود لیبرالیسم را که مالکیت خصوصی را مطلق میداند، مکتبی توحیدی دانست؛
یا اقتصاد کشور اسلامی که معتقد به مبانی توحیدی ست را با چنین مکتبی اداره کرد؟!
✍زینب عبداللهیان
@EghtesadeMardomi
اختیارات ولیّ فقیه در نظام اقتصادی اسلام چیست؟
امام خمینی علیه السلام:
اسلام با مستمندان بیشتر آشنایی دارد تا با آن اشخاصی که [ثروتمند] هستند. آن اشخاص هم اموالشان همان طوری که گفتید، این اموالِ بسیار، مجتمعِ از راه مشروع نیست، اسلام این طور اموال را به رسمیت نمی شناسد.
و در اسلام اموال، مشروع و محدود به حدودی است و زاید بر این معنا ما اگر فرض بکنیم که یک کسی اموالی هم دارد که خیر، اموالش هم مشروع است، لکن اموال طوری است که حاکم شرع، فقیه، ولیّ امر تشخیص داد که این به این قدر که هست نباید این قدر باشد، برای مصالح مسلمین او می تواند قبض کند و تصاحب کند. و یکی از چیزهایی که مترتّب بر ولایت فقیه است و مع الأسف این روشنفکرهای ما نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه، یکیش هم تحدید این امور است.
مالکیت را در عین حال که شارع مقدّس، محترم شمرده است، لکن ولیّ امر می تواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حدّ معیّنی و با حکم فقیه از او #مصادره بشود
صحیفه امام خمینی ج10 ص481- 13 آبان 1358
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
🔹آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند، حمایت از محرومین و پا برهنههاست؛ چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است| امام خمینی(ره)
@syjebraily
🔻پاسخِ مسئله دکتر درخشان، معناست!
✍️محمدمهدی تهرانی
🔹"فریب بزرگ"، روایتگر همان مقطع تاریخی است که جونز درصدد برمیآید تا "آشفتگی علم اقتصاد" در عصر کلاسیکها را با میدان دادن به ریاضیات و زیربخشسازی علاج کند.
🔹در عصر کلاسیکها، اقتصاد و جامعهشناسی و تاریخ همآغوش یکدیگرند. این هر سه همزمان در فهم پدیده اقتصادی حاضرند و فهمی عمیق فراچنگ مینهند. این درهمآمیختگی درست همان چیزی است که جونز آن را "آشفتگی" نام مینهد.
🔹با غلبه ریاضیات و فیزیک در آن سالهاست که اقتصاد نئوکلاسیک با منشی ریاضیوار متولد میشود. به هر حال باید علوم تخصصی شوند. نمیشود این همه در هم سخن گفت!
🔹با ریاضیاتی شدن اقتصاد اما فهم اقتصادی از واقعیت اقتصادی فاصله میگیرد. آنقدر که دکتر درخشان اقتصادِ علمنما را "فریب بزرگ" نام مینهد؛ چه آنکه پشت نقاب زیبای "اقتصاد علمی" چهره زشت سرمایهداری را پنهان میکند.
🔹به این ترتیب صورت مسئلهای که درخشان پیش مینهد در بیانی ساده روشن شد. با این همه اما پاسخ چیست؟ اگر اعداد به میان آمدهاند، جای چه چیز را تنگ کردهاند و چه را بیرون انداختهاند؟ روی دیگر این سکه که درخشان بیش از همه وجه سلبیاش را روایت میکند، کجاست؟
🔹به نظر میرسد آنچه راهش بسته شده، "معنا"ست و راهحل نیز بازگشت به معنا. مشکل در علم اقتصاد آن است که معنای کنش اقتصادی، معنای واقعیت اقتصادی و شبکه معنایی اقتصاد را آنگونه که بایست درنمییابد.
🔹درخشان اصلِ انتزاعِ نئوکلاسیکی را میپذیرد اما نحوه انتزاع را به نقد مینشیند:"از دیدگاه ما روش صحیح انتزاع باید بتواند مجموعهای از مفاهیم و روابط تعریفشدهای از جهان واقعیِ اقتصادی را چنان انتزاع کند که ویژگی روابط زیربنایی بین آن مجموعه و عناصر غیراقتصادی محفوظ بماند."
🔹اما چنین چیزی چگونه ممکن است؟ چگونه میتوان این ویژگی را محفوظ نگه داشت؟ اگر از نکات روشی و بلایی که وبر بر سر ما آورده فعلا بگذریم، پاسخ باز هم در معناست. انتزاع، نباید معنا را خراب کند.
🔹به این ترتیب مسئلهای که درخشان به درستی پیش نهاد، پاسخ اصلیاش را بازمییابد؛ پاسخی که در موطن جامعهشناسی قابل بسط است.
@new_economic_sociology
«نسبت لیبرالیسم و آزادی»
آزادی در لیبرالیسم مانند گوشتی است که به گربه داده شود؛
به طور ذاتی منجر به تبعیض و تنها تأمینکننده منافع اقلیت صاحب سرمایه است.
لیبرالیسم با تقدیس بازار آزاد، بر این باور است که بدون دخالت دولت میتوان فضایی آزاد برای رقابت ایجاد کرد.
اما سوال اینجاست که چگونه میتوان از رقابتی عادلانه سخن گفت و آزادی را در نظر گرفت، در حالی که برخی افراد یا شرکتها با ثروتهای انباشته و منابع وسیع آغاز به کار میکنند، اما دیگران حتی از ابتداییترین ابزارها و تسهیلات تولید بی بهره اند؟
چگونه میتوان ادعا کرد که همه افراد، بدون توجه به نژاد، طبقه اجتماعی، سطح آموزش یا شانس، میتوانند در این رقابت شرکت کنند؛
در حالی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، فرصتهای برابر را از بسیاری افراد میگیرند؟
در چنین شرایطی، که رقابت از همان آغاز ناعادلانه است، آیا انحصارگرایی برخی افراد موجب سلب آزادی از اکثریت مردم نمیشود؟
در بازاری که طرفداران لیبرالیسم آن را تقدیس میکنند، شرکتهای بزرگ میتوانند به راحتی با استفاده از منابع عظیم خود، رقبا را از میان بردارند یا مانع ورود دیگران شوند.
به عنوان مثال، صنعت خردهفروشی آمازون با قیمتشکنی و سرمایهگذاری کلان، بسیاری از فروشگاههای کوچک را از بازار حذف کرده است.
شرکتهای کوچک حتی اگر بخواهند، نمیتوانند با غولی مانند آمازون رقابت کنند.
در این وضعیت و در شرایطی که دولت برنامه حمایتی برای شرکت های خرد ندارد، صاحبان سرمایه به قدری فربه میشوند که عملاً خود قوانین بازی را تعیین میکنند و جایی برای آزادی باقی نمیگذارند.
در چنین "آزادی" تعریفشده، آزادی اقتصادی فقرا هیچ جایگاهی ندارد. هرچند که لیبرالیسم خود را به عنوان مدافع آزادی فردی معرفی میکند، در واقع این آزادی تنها به سلب آزادی از فقرا میانجامد.
فقرا برای تأمین نیازهای اولیه خود مجبور به پذیرش شرایط ناعادلانه هستند و نمیتوانند خطر کنند یا به دنبال فرصتهای جدید باشند.
اکنون چگونه میتوان گفت که لیبرالیسم به دنبال آزادی است، در حالی که فقرا قادر به خروج از چرخه تأمین نیازهای اولیه خود نیستند؟ آزادیای که در لیبرالیسم مطرح میشود نه تنها به بیعدالتی منتهی میشود، بلکه به دلیل نابرابری در نقطه آغاز رقابت و تأمین منابع تولید و به واسطه زیادهخواهی اقلیتی خاص، قوانین تحت سیاستهای این اقلیت تعیین میشود.
به دلیل سیاست مالکیت خصوصی و آزادی بازار، و نفوذ این اقلیت در دولت، عملاً هیچ قدرتی نمیتواند با آنها مبارزه کند.
✍زینب عبداللهیان
#لیبرالیسم
#جهاد_تبیین
@EghtesadeMardomi