🔘 #منتظران مهدی به #هوش باشید که حسین را منتظرانش کشتند!
🚫 #تکذیب این جمله👆👆
⬅️#یکی از #شیطنتهایی که به دنبال #تضعیف موضوع انتظار بود و متاسفانه برخی از ما هم فریب آن را خوردیم این پیام بود:
✅ #پاسخ:
📝#آنان که کمر همت به #قتل مولا بستند، منتظرش نبودند. #بلکه دشمنان قسم خورده ی امام حسين عليه السلام و پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین علیه السلام بودند.
⬅️#بهترین شاهد بر شیعه نبودن آن ها، #سخنان امام حسين عليه السلام در ظهر عاشورا می باشد؛ وقتی از آن ها می پرسد که:
📝 #برای چه می خواهید من را بکشید؟ آیا من حرام خدا را حلال کرده ام و مرتکب گناهی شده ام؟"
《 #آن ها در پاسخ مولا گفتند:
⬅️"ما از #روی بغض و كينه ای كه با پدرت علی بن ابيطالب داريم با تو به #جنگ و نبرد برخاسته ايم".
📕 ينابيع المودة، ص 346
📌 #حالا می پرسیم که کدام شیعه از امیرالمؤمنین عليه السلام نفرت دارد
⬅️آری، آن ها #منتظر سیدالشهداء نبودند؛ بلکه مردمانی بودند که امامشان شمر و یزید و معاویه بود. #افرادی که دانسته و ندانسته بر اين طبل می كوبند و این ادعای #وهابیت را با نیت خیرخواهانه برای دیگران می فرستند، نه #انتظار را شناخته اند و نه دشمنان امام حسين عليه السلام را.
⬅️این سخن را هم بیشترین #کسانی که پخش میکنن مریدان #احمد_بصری کذاب که سران اونا دست پرورده وهابیت است
⬅️افسوس! به اين #نادانی كه نشسته اند تا يكی حرفی پرطمطراق بگويد؛ سپس بدون توجه به محتوای پیام، آن را برای اين و آن بفرستن
📌امام حسین علیه السلام را منتظرانش نکشتند
⬅️ #لعنت بر احمد الحسن بصری کذاب و مریدانش که دارن کلام وهابیت را میان مردم پخش میکنن
❌ #هـــــشـــــــــدار #روشنگری
#آخرالزمان
لطفا نشر دهید
🏴 @Emam_Zamaan_313
#حکایتـــــ👇🌸🍃
🍁درویشی تهیدست از ڪنار باغ ڪریم خان زند عبور میڪرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او ڪرد. ڪریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
🍂ڪریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
🍁درویش گفت: «نام من ڪریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. #آن ڪریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
🍁درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت.
🔻درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط #خداست،
ڪه جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»👌
❤️کانال امام زمان (عج)👇👇👇
🎀 @Emam_Zamaan_313