#عطر_اشک_رنگ_خون
پسر رشیدم! علیجان! قدری زود است برای رفتنت... بمان و تکیهگاه پدرت باش پسرم. تو، به میانهٔ میدان رفتی و دل مرا با خود بُردی. دستان پُرتوانت، توان دشمن را ربوده. هر سواری که به تو نزدیک میشود، دلم میلرزد؛ اما چشمانم که به چشمانت میافتد، دلم آرام میگیرد. نمیدانم چه شد؟! چه شد که دیگر چشمانت را ندیدم؟ چه شد که جلوی چشمانت را پردهٔ سرخ اشک محاصره کرد؟ چه شد که ناگهان بارانی از تیر، بر تَن پُرقدرتت بارید؟ فقط دیدم که کویر لبهای تشنهات، با خون سرخت سیراب شد. تکیهگاه پدر! علیجان! تو که رفتی انگار باری دیگر، پدربزرگم، از این دیار غریب پَرکشید! الهی بهفدای چهرهٔ پیغمبر گونهات. رفتی و پدر را تنها گذاشتی. جوانان بنیهاشم، بیایید... .
#آسمان_کاویانی
🏴 ڪانال_امام_زمان_عج
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313