•°🌱
#صبحتون_کربلایی✋
واجب شده صبـحها
کمی دربزنم
قدری به هوایحرمتـ
پـ🕊ـربزنم لازم شده
درفراق ششگوشهتان
دیوانهشوم به سیمآخر بزنم
سلام_ارباب_بینظیر
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
224.mp3
2.01M
إنّـا لِلحُسَیْن
و إنّـا لَـهُ لَجازِعون...
؎۩صوت زیارت عاشـــورا
؎۩سلام بر حسین ع...
❥︎• ↷
🍂روز سی و یکم
#چله_زیارت_عاشورا ✨
عاشورا حسینی تا اربعین حسینی 🥀
زیارت عاشورا ✨
#التماس_دعاےخیر🤲🏻
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
#مهربانی_خدا🍃✨
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
خانواده آسمانی ۲۳.mp3
11.44M
#خانواده_آسمانی ۲۳
💢 در چارچوب قوانین خداوند، تنها محبتی قابل قبول و رشد دهنده است که، در این دایره قرار داشته باشد ؛ ↓
۱. عشق به خداوند
۲. عشقی که در راه رسیدن به خداوند باشد.
با این تعریف، محبت و مودّت به اهل بیت علیهمالسلام چگونه تعریف میشود؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
﷽
🔹▫️قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ.
🔹﴿ای پیامبر! به مردم بگو: من از شما بر این (رسالت خود) هیچ مزدی جز مودّت نزدیکانم را نمی خواهم و هرکس کار نیکی انجام دهد، برای او در نیکویی آن می افزاییم. همانا خداوند بسیار آمرزنده و قدردان است.﴾۞
( شوری - 23 )
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
#حجاب_در_آخرالزمان 🔥
✍امام علی (ع) فرمودند :در آخر الزمان که بدترین دوران است ؛ جمعی از زنان پوشیده اند در حالیکه برهنه اند( لباس دارند اما آنقدر نازک و کوتاه است که گویی هنوز برهنه اند..) و از خانه با آرایش بیرون میآیند،
اینها از دین خارج شده اند ، و در فتنه ها وارد شده اند و به سوی شهوات میل دارند ..و به سوی لذات خوارکننده شتاب میکنند و حرام ها را حلال میدانند و (اگر توبه نکنند ) در دوزخ به عذاب ابدی گرفتار میشوند ..
📚وسائلالشعیه ج14ص1
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
۩《ویژگی یاران امام زمان ارواحنافدا》۩
۞؎«آنان خداوند را دوست دارند»
🔺؎﴿ این ویژگی دوم اصحاب قائم (عج) در زمانه ظهور است که سوره مائده بیان شده است. ﴾
🔺؎﴿محبت هنگامی به کمال می رسد که رابطه ای دو طرفه باشد؛ بندگان خوب خدا او را از صمیم قلب دوست دارند، جاذبه ای از درون آنها را به سمت ذات الوهی می کشاند و مشعوف این جذبه روزگار می گذارانند. ﴾
🔺؎﴿خداوند از منظر ایشان «جایگاهی ویژه» دارد که هیچ حقیقت دیگری در آن جای نمی گیرد و این نتیجه محبت زائد الوصف آنها به خداست. متقابلا خداوند نیز هر چند جاذبه درونی برای او تصور ندارد اما حساب ویژه ای برای این بندگان محب باز می کند و آنها از خواص خویش قرار می دهد.﴾
🔺؎﴿همانطور که «محبوب خدا شدن» ملاک دارد، «محب خدا شدن» نیز ملاک دارد و این دو ملاک در یک حقیقت خلاصه می شوند که عبارت است از «تبعیت و بندگی در آستان الهی»؛ این مهم در آیه سوره آل عمران بیان شده است آنجا که می فرماید: «اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد.»[۱] آری تبعیت از شرع و قوانینی که پیامبر اکرم و جانشینان برحق او فرو فرستاده اند، نه تنها نشانه «دوست داشتن خدا» است بلکه ملاک «دوست خدا شدن» نیز هست و اصحاب قائم (عج) در سایه سار این تبعیت تام از امام خویش به هر دو فخر دست می یابند، هم محبوب خدا می گردند و هم محب او.
[۱] آل عمران: ۳۱.
#پس_از_ظهور ۱۹
#مهدیاران
#امام_زمان_عج
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپ_مهدوی
⭕️اگربه خاطرگناهانت ناامیدی،وفکرمیکنی نمیتونی یارامام زمان عجل الله باشی کلیپ روببین...
🎤استاد عالی
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
#یاࢪان_مــهدے
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#عزادارم_به_نیت_فرج_صاحب_عزا🏴
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
ظهور کن نگار من بیا که از سر شور،
فدای قامتت کنم دیدهی اشک بار را🥀
#امام_زمان_عج
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#یادت_باشد❤️ ✍️ #پایان_فصلششم ( #زندگیمشترک) #قسمتــ۱۰۳ از آن به بعد موقع هم زدن غذا و آشپزی هم
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهفتم[بیادرجمع یاران یارباشیم.]
( #اثاثکشی)
#قسمتــ۱۰۴
از ساعت دو و نیم به بعد حرکت عقربه های ساعت روی دیوار پذیرایی خیلی کند و کسل کننده می شد.
هر دقیقه منتظر بودم که حمید از سرکار برگردد و زنگ خانه را بزند.
از سر بی حوصلگی پشت کامپیوتر نشستم و عکس های حمید را نگاه کردم.
به عکس گرفتن علاقه داشت برای همین کلی عکس از مأموریت ها و محل کار و سفرهایش داخل سیستم ریخته بود.
بیشتر از این که با همکارهایش عکس داشته باشد با سربازها عکس یادگاری انداخته بود،
دلیلش این بود که ارتباطش با سربازها کاملا رفاقتی بود.
هیچ وقت دستوری صحبت نمی کرد بارها می شد که
وسیله ای را باید از سربازش می گرفت، نمی گفت سرباز آن وسیله را به خانه ما بیاورد، می گفت:
«تو کجا هستی من بیام از تو بگیرم».
بین عکس ها یک پوشه هم برای بعد از شهادتش درست کرده بود، به من گفته بود هر وقت شهید شد از عکس های این پوشه برای بنرها و مراسم ها استفاده کنیم.
نگاهم را از عکس ها گرفتم، این بار بیشتر از دفعات قبل دیر کرده بود، حسابی نگران شده بودم.
پیش خودم کلی خط و نشان کشیدم که وقتی حمید آمد از خجالتش دربیایم.
برای اینکه آرام بشوم شروع به راه رفتن کردم، قدم هایم را می شمردم تا زمان زودتر بگذرد، اتاق ها و آشپزخانه را چند باری متر کردم.
بالاخره بعد از چند ساعت تأخیر زنگ خانه را زد، صدای حمید را که شنیدم انگار آبی بود که روی آتش ریخته باشند، تمام نگرانی ها و خط و نشان کشیدنها فراموشم شد.
تا داخل شد متوجه خیسی لباس هایش شدم، گفتم:
«حمید جان نگران شدم، چرا این همه دیر کردی؟ لباسات چرا خیس شده؟»
نمی خواست جوابم را بدهد، طفره می رفت، سر سفره غذا وقتی خیلی پاپیچش شدم تعریف کرد که با سربازها برای شستن موکت های حسینیه تیپ مانده است،
پا به پای آنها کمک کرده بود، برای همین وقتی خانه رسید لباسهایش خیس شده بود.
گفت: «برای حسینیه و کار خیر همه ما سرباز هستیم، داخل سپاه برو نداریم بیا داریم».
با نگاهم پرسیدم: «فرقشون چیه؟»
جواب داد: «فرق برو و بیا اونجاس که وقتی میگی برو یعنی خودت اینجا وایستادی، انتظار داری بقیه جلودار بشن، ولی وقتی میگی بیا یعنی خودت رفتی جلو، بقیه رو هم تشویق می کنی حرکت کنن».
این رفتارش باعث شده بود همیشه بین سربازها جایگاه خوبی داشته باشد، موقع کار خودش را در لباس یک سرباز می دید نه کسی که باید دستور بدهد.
به حدی صمیمی و متواضع بود که بعضی سربازها حتى چند سال بعد از پایان خدمتشان زنگ می زدند و با حمید احوال پرسی می کردند.
گفتم: «پس من هم از این به بعد به رسم سپاه می برمت خرید!»
گفت: «یعنی چجوری؟»
گفتم: «دیگه نمیگم حمید آقا بیا بریم خرید، میرم داخل مغازه میگم بیا داخل این چند تا رو پسندیدم حساب کن!»
کلی به تعبیرم خندید.
دوست نداشتم سر سفره تنهایش بگذارم، با اینکه ناهارم را خورده بودم و گرسنه نبودم کنارش نشستم.
مشتاقانه درست مثل اولین سفره ای که برایش انداخته بودم کنارش نشستم و به او نگاه کردم، بهترین لحظه هایی که دوست داشتم کش بیایند و بتوانم با آرامش به صورت خسته ولی مهربانش نگاه کنم.
مثل همیشه با اشتها غذایش را می خورد،
طوری که من هم دلم خواست چند لقمه ای بخورم، حمید ظرف سس را برداشت و روی سیب زمینی ها خالی کرد.
همراه هر غذایی از کتلت گرفته تا سیب زمینی و سالاد کاهو سس استفاده می کرد، شاید در ماه دو سه بار سس سفید می خریدیم.
#ادامه_دارد...