eitaa logo
🌷امام حسینی ها🌷
129 دنبال‌کننده
141 عکس
101 ویدیو
5 فایل
به نام خدا؛ به یاد خدا؛ برای خدا عرض سلام و ادب واحترام ان شاءالله که میزبان خوبی برایتان باشیم. جهت #تبادل و ارائه #انتقادات و #پیشنهادات، با ما در ارتباط باشید🌺 📲 🆔modir: @mujaver1369 admin: @mohyeddin98
مشاهده در ایتا
دانلود
* 🔻خدا رحمت كند علامه طهراني را که از قول مرحوم علامه طباطبائی و مرحوم قاضي – رضوان الله علیهم- نقل مي ‏كند كه دو چيز است كه انسان را در مسير انسانيت سريع به‏ منزل مي ‏رساند؛ يكي قرآن خواندن نيمه شب است و يكي گريه بر حضرت سيدالشهداء عليه السلام که خيلي‏ زود راه را كوتاه مي‏ كند. 🔹ما سعي و تلاشمان در شاخه ‏ها و فروع است، مثل اعمال و افعال و نهايتاً صفات؛ ولي انسان يك جنسي دارد كه دير كسي پي به جنس خودش مي ‏برد. كسي كه مي ‏خواهد خيرات به سمت او بيايد بايد جنس او عالي باشد. هيچ چيزي جنس را تغيير نمي ‏دهد و عالي نمي‏ كند مگر گريه بر حضرت اباعبداللّه ‏عليه السلام. 🔹 با گریه بر امام حسین علیه السلام كسي كه جنس روحش مثلا از چدن است، طلائي مي‏ شود. يعني گریه مركز را تغيير مي‏ دهد. اعمال و افعال مال بعد از جنس و نتیجه جنس انسان است. کسی که گریه در او تاثیر کند جنسش عوض می شود. بعد از آنهم اعمال و افعالش ديگر اصلاح می شود. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری 💞💞💞💞
حتماً بخوانید😭😭 👇👇 🔸زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت....‍ 📌حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟ شهدا شرمنده ایم! 💞💞💞💞