eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍬شکلات_صبحانه 🍫 😋 پودر کاکائو: 2 قاشق غذاخوری شیر: 2 قاشق غذاخوری شکلات تخته ای: 50 گرم کره: 100 گرم پودر قند: 150 گرم خامه: 100 گرم فندوق: 150 گرم 🔸پودر قند و پودر کاکائو رو توی ظرف بریزید و مخلوط کنید. کره و تخته کاکائو رو با حرارت کتری ذوب کنید و بهشون اضافه کنید. در آخر فندوق رو آسیاب کنید و همراه با خامه به مواد اضافه کنید. مواد رو خوب هم بزنید و داخل یه بطری شیشه ای بریزید و در یخچال نگهداری کنید. @Emam_kh
🔴 ‏پشت پرده ‎ چیست؟ 1⃣ بازار دان مرغ و طیور و واردات ذرت سالهاست در انحصار شخصی است بنام ‎! دلش میخواهد قیمت را بالا و پایین می‌کند. انحصار ایجاد میکند! ایشون چهره اصلی و عامل کشتار وحشتناک جوجه‌هاست. وزارت کشاورزی هم پاسخگوی این انحصار نیست!‏ 2⃣ مدلل کیست؟ نام این فرد بارها در فضای رسانه‌ای منتشرشده ولی عملاً برخوردی تاکنون با وی ندیده‌ایم. نام ‎مدلل در صدر دریافت کنندگان ‎۴۲۰۰_تومانی است. ۱۴۹ میلیون یورو دریافت کرده!‏ 3⃣ خانواده مدلل جزو بزرگترین سرمایه داران ایران است. بیشترین فعالیت ‎مدلل ها در حوزه خوراک دام و طیور، روغن و دانه‌های روغنی، سیمان و ... است. در صنعت روغن نباتی، سیمان صنعت، ذوب آهن و فولاد، آب معدنی و چای هم اقداماتی دارند.‏ 4⃣ رانت ۶۵۰ میلیون یورویی سال ۹۲ را بیاد دارید؟ با روی کار آمدن آقای روحانی بنا داشتند این مبلغ را برای واردات انحصار روغن و موادروغنی بنا داشتند به ‎مدلل بدهند که با نامه نگاری احمد توکلی درمجلس و انتقادات رسانه‌ای با ورود وزیر صنعت جلویش گرفته شد.‏ 5⃣ برخی منابع از بدهی ۵ هزار و ۷۵۴ میلیارد ریال یکی از اعضای خانواده ‎مدلل به بانک سرمایه هم خبر می‌دهند. اما تاکنون خبری از برخورد قاطع در این زمینه منتشر نشده!‏ 6⃣ حالا ماجرای ‎جوجه کشی چیست؟ مرغداران و تولید کننده‌ها، دان مرغ ندارند و مدلل و ۴،۵ نفر دیگر بازار را قبضه کرده‌اند! وزارت هم طبق دستورالعمل به مرغداران اعلام کرده که تخم‌مرغ‌ها را معدوم کنید. دیر عمل شد و تخم‌ها به جوجه تبدیل شدند! 7⃣ کشتار حیوان زنده به این شکل طبق فتاوای مراجع عظام شیعه، حرام شرعی است و هم وزارت هم تولیدکننده دچار یک اقدام حرام و غیرانسانی شده‌اند به اسم پروتکل‌های جهانی و ‌...! اما بدتر ماجرای انحصاری است که مدلل و امثال او ایجاد کرده‌اند! انحصاری که هم به ضرر تولید کننده است و هم به ضرر مصرف کننده! براستی چرا با وی برخورد نمی‌شود؟ چرا این انحصار شکسته نمی‌شود؟ آیا تلاطم بازار مرغ و تخم مدغ در شرایط تحریمی در دولت احمدی نژاد و دولت فعلی روحانی بارها توسط این شخص انجام نشده؟ ✅ داود_مدرسی_یان: @Emam_kh
🦠تفاوت‌‌های تب یونجه با کرونا 🔹از کجا بفهمیم تب یونجه داریم نه کرونا؟ ستاد بسیج ملی مبارزه با کرونا @Emam_kh
نظافت چی التماس دعا تنها کسی که تو این روزها میتونه مقابل کعبه حاضر بشه و نماز بخونه یک نظافت چی هستش.. «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» @Emam_kh
🔴🔵 دعا برای ظهور بعد از نمازها : 🌺 آیت الله مجتهدی(ره): 🔶 یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:” آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!” و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم. 📚 کتاب مهربان‌تر از مادر/ انتشارات مسجد مقدس جمکران @Emam_kh
خاطرات کاملا قسمت بیستم 👈(قسمت آخر)👉 از روزی که پریا خانوم و دوستاش اومدن و یه عده دیگه هم از خانما ترغیب شدن و جهادی اومدن پای کار، قسمت خواهران به جنب و جوش افتاد و کاملا بی سر و صدا و خالصانه وایسادن به کار و غسل و کفن اموات. ما نمیدونستیم چطوری ماسک و تجهیزات گرفتن و چطوری غذا و پخت و پز میکردن و چطوری جذب کردن و ... کلا ماشالله همه چیزو جداگانه و با سیستم خودشون چیده بودند. روش کار و استقلال کامل در تامین اقلام مورد نیازشون سبب شده بود که حتی یکبار هم به برادرا مراجعه نداشته باشند و همین سبب افزایش ضریب پاکی فضا و برکت فوق العاده در کارشون شده بود. وقت خدافظی ما رسید. قرار شد پشت جبهه هم کمک کنیم. تقریبا هممون به این نتیجه رسیدیم و هم قسم شدیم که به صورت شبانه روزی و دو برابر تلاش جهادیمون در بیمارستان و غسالخونه و قرارگاه، در فضای مجازی فعالیت کنیم. مثلا چند نفر به کمک بچه های رفع شبهات برن ... چند نفر برن کمک بچه های تهیه کلیپ و ضبط و پخش نماهنگ های کوتاه ... چند نفر برن علما و موسسات را راضی و توجیه کنن که لطفا مقداری از خمس مقلدانشون رو برای مبارزه با این بیماری مصرف کنند ... دو سه نفر قرار شد با سایر بچه هایِ جهادیِ شهر و جاهای دیگه ارتباط بگیرن و انتقال تجارب صورت بگیره ... عده ای هم بشین و تولید پست کنن ... یک یا چند نفر هم بشینن و روایت فتح این جبهه پر افتخار طلبگی و جهادی رو به خاطره و داستان بکشند. اما هنوز کم داشتیم. نفر کم داشتیم. تجهیزات بدک نبود. آدم واسه شست و شو و تیمم و اینا داشتیم. اما بچه های 24 ساعته و پای کار برای فضای مجازی و اطلاع رسانی و تولید محتوای جبهه نرم کم داشتیم و داریم. نه صرفا بچه های گوشی اندروید به دست. بلکه بلا نسبت شما؛ بچه های موثر و موج آفرین و عاقل. بگذریم ... به خودم اومدم و دیدم با دست خالی ایستادم سر چهارراه منتظر تاکسی و میخوام برم خونمون. ماسک داشتم و به خاطر اینکه باید سر و صورتمون قشنگ توی بیمارستان و غسالخونه میپوشوندیم، کمی محاسنم از روزای گذشته کوتاهتر کرده بودم و پیراهم شلوار معمولی تنم بود و لباس روحانیتم یه کم چروک شده بود و به خاطر همین گذاشته بودم تو نایلون. وقتی سوار تاکسی زردی شدم که جلوی پام ایستاده بود، دیدم یه خانم و یه آقا هم عقب نشستند. نشستم جلو و در رو بستم و راه افتاد. رادیو روشن بود. یه آقایی داشت کنفرانس خبری میداد و میگفت: «نه خیر ... هیچ خبری نیست ... نه خبری از قرنطینه است و نه قراره جایی تعطیل بشه و اصلا امکان چنین چیزی هم نیست ... وزارت بهداشت ما اونچنان داره زحمت میکشه و اونچنان رونق بهداشتی و اونچنان مدیریت کارامدی از خودش نشون داده که اصلا مردم میگن: ما این ماسکارو نمیخوایم و نیاز نداریم!» بجای دهن گوینده این جملات، یه کمی پیچ صدای رادیو رو گِل گرفتم و چرخوندم که صداشو نشنوم. در همین حین، راننده که از اون پیرمردای شیطون و شنگول طاغوتی بود گفت: «حق داری ... حق داری جوون ... ما دوره خدابیامرز شاه، جوونیمون کردیم و آردمون الک کردیم و الکمون هم آویختیم. خدا به داد شماها برسه با این جمهوری اسلامیشون!» حالا منو میگی؟ حالم گرفته بود که از بچه ها جدا شدم و باید برم خونمون و به خاطر همین با شنیدن این خزعبلات، داشتم فقط نرمش قهرمانانه میکردم! خدا وکیلی! یهو آقای پشت سریمون گفت: «قم آقا! قم!» راننده با تعجب از تو آینه به اون آقاهه نگاهی کرد و گفت: «گفتی آخر همت پیاده میشی! نگفتی قم!» آقاهه گفت: «نخیر آقا ... منظورم اینه که از قم اومده! این ویروس از قم اومده! اصلا بخاطر همینم بود که نمایندشون داشت تو مجلس شلوغش میکرد. آخرشم اومدن صندلیشو ضد عفونی کردن و اونم بدش اومد! چرا باید بدش بیاد؟» خانمه که میخورد بالای پنجاه شصت سالش باشه گفت: «اصلش مال چشم بادمیاست ... بعدش یهو سر از قم و آخوندای خارجی درآورد!» آقاهه که مشخص بود جونش میخواره با حالت شیطنت آمیز گفت: «هیچی دیگه ... بدبخت شدیم ... ویروسه رفت قم و هر چی هم بلد نبود، آخوندا یادش دادند ... دیگه قشنگ دهنمون سرویسه!» سه تاشون زدن زیر خنده! ولی من همینطور نشسته بودم و بنا نداشتم چیزی بگم تا اینکه راننده گفت: «آخوندا عامل پخش این ویروسه هستند. حالا تا یه چیزیم بگیم، فورا میخوان بزنن دهنمون سرویس کنن! مگه تعارف داریم؟ اقوام ما شمال زندگی میکنن! چند شبی هست اومدن پیشمون. ترسیدن مردم. میگن هیچ خبری نبوده. دو سه تا ماشین از قم اومدن رفتن شمال و ظرف مدت دو هفته همه جا ویروس پخش شده! بی بی سی میگفت آخوندا از طرف حکومت مامور شدن برن جاهایی که تو انتخابات کم شرکت میکنن این ویروس رو پخش کنن تا مردم حساب کار بیاد دستشون!!» خب دیگه! داشتم جوش میاوردم. آخه این چه شعری بود که بافتن و اینا هم باور کردن؟!
به خودم گفتم دیگه بسه چرت و پرت! دیگه سکوت جایز نیست و اگه ولشون کنم، تا صدر اسلام پیش میرن! رو کردم به راننده و گفتم: «آقا شما گاهی پشت کتف چپتون گزگز نمیشه؟» یهو سکوت کامل بر ماشین حکمفرما شد. گفت: «چطور؟ شونه سمت چپم؟» گفتم: «آره ... شونتون‌.» گفت: «یه کم چرا ... چطور؟» گفتم: «جدیدا وقتی سیگار میکشین خیلی طعم و حالش رو زبونتون و ته گلوتون احساس نمیکنین؟» یه چند ثانیه نگام کرد و گفت: «دقت نکردم اما چرا فکر کنم ... یه جوریه ...» گفتم: «لا اله الا الله! نکنه یه کم اشتهاتونم کم شده و ...؟» ینی پلک نمیزدا ... با تعجب بیشتر گفت: «مثلا دیشب شام نخوردم ... از بس ...» گفتم: «اجازه بدید من بگم؛ از بس فکر و این چیزا دارین و خسته و کوفته برمیگردین؟ آره؟» یه دونه با کف دست زد رو فرمون و گفت: «آی قربون آدم چیز فهم! آره به خدا ... حالا چطور مگه؟ چیه اینا؟» گفتم: «آقا جسارتا میشه دو تا سوال دیگه هم بپرسم؟» گفت: «بفرما ... غلط نکنم شما دکتری! آره؟» گفتم: «آب ریزش هم دارین؟» یه فینگ بلند کشید و یه دستی به دماغش کشید و گفت: «آره ... یه کم ...» ولی مشخص بود که داره رنگش عوض میشه! اون دو تا هم مثل چی داشتن گوش میدادن! گفتم: «سرفه خشک هم دارین؟» دیگه معلوم بود ترسیده! گفت: «آره ... بعضی وقتا ... آره ...» دست چپمو گذاشتم رو ماسکم و دست راستمم رفت به طرف دستگیره در و گفتم: «جناب میشه همین بغل من پیاده شم؟» با تعجب گفت: «وسط اتوبانیم! چرا جوون؟ صبر کن حالا!» با عصبانیت گفتم: «آقا شما وضعت خیلی خرابه! چرا نرفتی قرنطینه؟» اون خانمه که فورا روسریش گرفت جلوی دهنش و با ترس گفت: «وای خدا مرگم بده! وای خاک بر سرم! چشه این؟» راننده با وحشت گفت: «چرا؟ چمه آقای دکتر؟» گفتم: «آقا شما اوضات خرابه ... همون آخوندا که رفتن شمال و محله اقوام شما ... مریضیشون دادن به اقوام شما و شما هم از اقوامتون گرفتین! آقا وایسا میخوام پیاده شم!» اون مرده که پشت سرم بود با عصبانیت به راننده گفت: «پیری مگه نمیشنوی که میگه میخواد پیاده شه؟ ما هم میخوایم پیاده شیم! وایسا ببینم!» راننده که نزدیک بود به گریه بیفته گفت: «به قمر بنی هاشم پلیس وایساده ... وسط اتوبانیم ... نمیتونین که از دیوار شش متری برین بالا ... دو سه دقیقه صبر کنین پیادتون میکنم ... نوکرتونم هستم!» من که خودمو به طرف در کشیده بودم گفتم: «البته آقا و خانم هم چون حداقل یه ربع بیشتره که تو ماشین هستن و شما هم ماسک نداشتین، به احتمال قوی مبتلا شدند! خدا به هممون صبر بده! مریضی بدیه! خدایا خودت رحممون کن!» واقعا راننده دسپاچه شده بود و الان بود که بزنه در و دیوار! اون زنه و مرده هم داشتن پس میفتادند! اون مرد پشت سرم گفت: «حالا چی هست؟ همین کروناست؟ یا ابالفضل!» گفتم: «نه ... از کرونا بدتره!» راننده که عرق کرده بود، یه کم شیشه را داد پایین و با اعصاب خوردی گفت: «آخ سینمم میسوزه ... چیه که از کرونا بدتره؟ هی به ضعیفه گفتم این بچه های بی صاحاب خواهرت بلند نشن بیان ورِ دلم! مگه من یتیم خونه راه انداختم که گله ای پامیشن میان اینجا؟ گفتی اسمش چیه؟ دوا و درمونی هم داره؟ بیمه چطور؟ قبول میکنه؟ من زن و بچه دارم به قرآن!» درست و حسابی نشستم و ماسکمو برداشتم ... دستمو گذاشتم رو دستش که روی دنده بود ... با تعجب نگام کرد ... داشت دستش میلرزید ... یه کم زور دستش کردم و یه لبخند زدم و گفتم: «اسمش بیماریِ «نکنه کرونا گرفته باشم» هست! از خود کرونا بدتره ... اما بازم از اون بدتر «مرضِ شایعه» است؛ مرض اینکه هر چی بشنوم و هر چی فضای مجازی بگه و هر چی تو ماهواره و کلا هر چی همه بگن راست میگن الّا جمهوری اسلامی! خیلی مرض خطرناکیه! لامصب مُسری هست و زود همه میگیرن! پدر جان! شما نه کرونا گرفتی و نه بیماری خاصی داری. اینایی هم که گفتم، همش علائمی بود که یا حدس زدم و یا بر اساس طبع و مزاجتون رخ میده و تا حدودی هم در این سن و سال برای شما طبیعیه. شما متاسفانه ... البته جسارتا ... به بیماری شایعه ... مرض اینکه همه دنیا راس میگن الا آخوندا ... همه چی دست خودشونه و تقصیر پاسداراست ... قم جای بدی هست و همه بدبختیامون زیر سر حوزه علمیه است ... شما به این مجموعه بیماری ها گرفتارید. و الّا در این ماشین نه کسی کرونا گرفته و نه علائم مریضی و ویروس داره و نه چیزی ...» اینو گفتم و نشستم سر جام. دیگه هممممه ساکت شدند و هیچی نگفتند. ولی معلوم بود که خیلی تو فکر رفتن و ذهن و خیال هر کدومشون یه وری رفته. کم کم رسیدیم به ایستگاه بی آر تی ... و باید مسیرمو عوض میکردم ... گفتم: من همین کنار پیاده میشم ... دست شما درد نکنه! حلال بفرمایید ... یاعلی ... 🔹🔹پایان🔹🔹
❣حضرت امام_خامنه_ای (مدظله العالی): هر سال مراسم اوّل سال را در زیر سایه‌ حریم حضرت علیّ بن موسی الرّضا برگزار میکردیم، نوروزمان با این دیدار مزیّن میشد، امسال محرومیم. بهتر این است هر جا هستیم، از راه دور مخصوصه را عرض کنیم. ☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
🌹💫 با تقوا کیست؟ 💫🌹 💢حضرت 🔰«الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ». باتقوا کیست؟ 👌 کسی که ایمان به غیب دارد. خدای نادیده را می پرستد. امام زمان را نمی بیند،؟ اما قبول دارد. 👌 «وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ». افراد باتقوا اقامه نماز می کنند. نماز می خوانند. 👌«وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ». خمس می‌دهد. هر چه خدا به او داده، خمسش را می‌دهد. یک خرده بیشتر، انفاق هم می‌کند. زکات می دهد. خمس می دهد. سور می دهد به مردم. اگر کسی خمس ندهد، باتقوا نیست. ☘ شخص باتقوا کسی است که خمس هم می دهد. سال خمسی دارد. سال به سال خمسش را می‌دهد. گاهی بعضی‌ها، ده تومان، صد تومان خمس می‌دهند. پانصد تومان اضافه آورده سر سال، صد تومان خمس می دهد. ☘ حتماً لازم نیست یک میلیون تومان بدهی. اگر شما سر سال پنج تا تخم مرغ اضافه آوردی، یکی اش را باید خمس بدهی. 👌 شخص باتقوا کسی است که همه واجبات را بجا بیاورد نه این که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» باشد. نماز می‌خواند، ولی خمس نمی‌دهد. مستطیع شده، مکّه نمی‌رود. اینکه متقی نیست. ☘ متقی آن است که تمام دستورات اسلام را عمل کند. نه اینکه بعضی را عمل کند بعضی را نکند. @Emam_kh
30.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پشت پرده های صدا و سیما از زبان یامین پور ✍️علی علیزاده کارشناس مسائل سیاسی 🔹دیشب فارس نیوز با وحید یامین پور مصاحبه‌ای داشت درباره پایتخت. اما یامین‌پور به پایتخت بسنده نکرد و از روند کلی صداوسیما و وادادگی‌اش گفت. از دستمزدهای کلان سلبریتی‌ها. از پرداخت پنجاه میلیون به یک مهمان برای گفتن چند جمله سفارشی در شب یلدا. از دستمزد شبی هشتاد میلیون رضا گلزار در شبکه سه. و وقتی خبرنگار فارس سعی کرد با تشر ساکتش کند با صراحت گفت از این دستمزدها مطلع است. 🔹 از باج دادن به سلبریتی‌ها گفت. از این که وقتی با قلدری صداوسیما را تحریم میکنند، دستمزدشان بالاتر میرود. گفت صداوسیما اگر مثل مهجورها و سفیهان عمل میکند باید برایش قیم گذاشت. گفت پیش نویس قانون اداره و نظارت صداوسیما گم شده و سازمان هیچ قانونی در نحوه اداره‌اش ندارد. 🔹سخنان یامین پور که خود بخشی از صداوسیما است به شدت شجاعانه بود. یامین‌پور میداند سخنانش شاید به قیمت ممنوع التصویر شدن یا لغو برنامه جدیدش که قرار بود به زودی کلید بخورد تمام شود. با اینحال با قربانی کردن منافع شخصی و مصلحت‌های شغل، پرچم مطالبه شفافیت مالی صداوسیما را بلند کرد. @Emam_kh
شیرینی_ساق_عروس : مواد لازم: آرد 1/5 پیمانه زرده تخم مرغ 1 عدد روغن مایع 1 قاشق غذاخوری شیر یک دوم پیمانه بیکینگ پودر 1 قاشق چای خوری وانیل یک چهارم قاشق چای خوری سفیده تخم مرغ 1 عدد مواد داخل ساق عروس: پودر قند یک دوم پیمانه پودر بادام یک پیمانه هل 1 قاشق چای خوری گلاب 2 قاشق غذاخوری شربت بار به میزان لازم طرز تهیه: شیر، روغن، زرده تخم مرغ، وانیل و بیکینگ پودر را با هم زن بزنید. آرد را کم کم اضافه کرده تا حدی که خمیر نرم و لطیفی به دست آید. خمیر را کمی ورز داده و سپس بگذارید نیم ساعت استراحت کند. از خمیر کمی برداشته و به صورت خمیر باقلوا، نازک پهن کنید، سپس به دور نی چوبی (قلم خطاطی) بپیچید و با سفیده تخم مرغ لبه آن را به هم بچسبانید. خمیر را با چاقو، به قطعات دو سانتی متری برش داده و داخل روغن داغ سرخ کنید. سپس قلم را از داخل آن خارج نموده و مواد میانی را با هم مخلوط کنید و داخل نی های سرخ شده را از این مواد پُر کنید. یک سر نان شیرینی ها را به شربت بار آغشته کرده سپس داخل پودر پسته یا کنجد بزنید و در ظرف بچینید.
⭕️ یه چیز میگم تا چند روز رفع زحمت میکنم جهانگیری گفته فساد مثل موریانه به جان انقلاب افتاده، مدیری که بداند فساد در مجموعه اش است و برخورد نکند یا بی عرضه است یا الوده! اقای جهانگیری با توجه به فساد اخوی محترمتان یک سوال دارم شما آلوده اید یا بی عرضه؟! @Emam_kh
✨❣التماس دعاء یعنی چه؟ 💠•☜ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ! 💠•☜ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !! . ✨و این است فلسفه ی التماس دعا✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خـدایـا بحـق رحمانیتت غـم‌های مـا را بـزدای و عشق خودت را در دل ما جای ده ڪه عشـق بہ غیـر از تـو درد است و درد است و درد❗️ خـدایا دل‌هـای مـا را در پنـاه خـودت حفـظ بفـرما از پنجـره قلبـت گاهی نگاهی بہ آسمـان بینـداز و عشـق را از تـه قلبـت بہ زنـدگی‌ات دعـوت کن مـا در این دنیـا مهمـانیم و خـداوند میزبـان نگـران فـردایت نبـاش خـدا بـا تـوسـت... شبتـ🌙ـون در پنـاه امـن الهـی🌸🍃 @Emam_kh
🌼سلام_امام_زمانم 🍃سلام_آقای_من 🌼سلام_پدر_مهربانم بی تو درجمعیم و تنهاییم، بی تو خندانیم و گریانیم، بی تو آرامیم و سوگواریم ... بی تو مردگانیم در نقش زندگان ... بیا و حیاتمان بخش.... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @Emam_kh
امام باقر عليه السلام 🔷به راستى كه اين زبان كليد همه خوبى ها و بدى هاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خود را مُهر و موم كند، همان گونه كه (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مى كند. تحف العقول، ص 298
سلام🌸🍃 🌸 خـدایـا ذهنم پریشان است قلبم بی‌قرار است و افکارم شوریده‌اند و درمانده‌ام پس رشتـه زنـدگی‌ام را بہ دست‌های امـن تـو می‌سپـارم آنگاه طوفان می‌خوابد و آرامـش تـو حکم فرمـا می‌شـود 🌸 خـدایـا آرامشی عـطا فـرما تا بپـذیرم آنچه را ڪه نمی‌توانم تغییر دهم شهامتی ڪه تغییر دهم آنچه را ڪه می‌توانم و دانشی ڪه تفاوت این دو را بدانم! 🌸 خـدایـا خـودم و کارم رو بہ تـو می‌سپـارم پنـاهــم بـاش آمیـن‌یـارب‌الـعـالـمیـن روزتان درپناه خداوند رحمان🌸🍃 @Emam_kh
نویسنده‌ای مشهور، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه قلم در دست گرفت و چنین نوشت: "سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند. مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقه‌م از دستم رفت. سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد." و در پایان نوشت، "خدایا، چه سال بدی بود پارسال!" در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: "سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمین‌گیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند. " و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!" نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد. در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌روشهای از بین بردن پشه‌های قارچ 🔻استفاده از سیب ­زمینی مرطوب در کنار گلدان 🔻پشه های گلدان برای تخم گذاری نیاز به محلی مرطوب دارند .شما می­توانید مقداری سیب زمینی با ضخامت کم تهیه کنید و در ظرفی پر از آب قرار دهید تا خیس خورده و مرطوب شود. سپس این سیب ­زمینی ها را کنار گلدان قرار دهید. 🔻 این سیب زمینی ها محل مناسبی برای تخم گذاری پشه می­ باشند که خارج کردن  این سیب ­زمینی ها راه خوبی برای ازبین بردن تخم این حشرات و پشه ها می باشد @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا