🌹توپک_خرمایی
۲۰-۲۵ عدد خرما بدون هسته و پوست
۲۰ گرم کره
دارچین
پودر هل
پودر زنجبیل
۱۰ گرم مغز گردو
پودر نارگیل، کنجد، مغزهای خرد شده... برای تزیین
✍اول از همه خرما رو میذاریم با مقداری کره تو ماهیتابه تفت بخوره تا نرم بشه. دارچین، هل و زنجبیل رو بهش اضافه میکنیم و بعد گردوهارو. همه مواد رو با بقیه کره ها میریزیم، خوب با هم مخلوط میکنیم. مثلاً با گوشکوب یا امثالش مواد رو یک دست کنید و با دست مخلوط کنید. وقتی یک دست شد، کمی دستمون رو خیس میکینم تا مواد به دست نچسبه. بعد تکه های کوچک برداشته و به صورت توپک درمیاریم. به دلخواه داخل پودر نارگیل، کنجد و ... میغلتونیم و تمام. دسر خوشمزه و سالم ما به همین راحتی آماده است
@Emam_kh
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
✍️ آیت الله فاطمی نیا:
🔷🔹گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره.
در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
🔷🔹اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود.
شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
☞@Emam_kh
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸
خــ♡ـدایـا
بہ حـق ایـن وقـتهای نـورانی
مـاه مبـارڪ رمضـان
تمـام مـریـضها را شفـا
تمـام قلبها را جــلا
تمـام مشڪلات را حـل
تمـام دعـاها را مستجاب
و تمـام خانـهها را غـرق
در شـادی و سـرور کن
🌸طاعـات و عبـاداتتون قبـول🌸
🌸شبتون بخیر🌸🍃
@Emam_kh
🌸امام_زمانم🌸
🍃آقای_من🍃
🌸پدر_مهربانم🌸
🌸من ڪجا ، باران ڪجا
و راه بی پایان ڪجا
آه این دل دل زدن
تا منزل جانان ڪجا🌸
هر چہ ڪویت دورتر ،
دلتنگ تر ، مشتاق تر
در طریق عشقبازان
مشڪل آسان ڪجا🌸
🍃جان_جانان_العجل🍃
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
@Emam_kh
🌸 از امام_صادق عليه السلام پرسیدند :
كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته اى ؟
🌸 فرمودند بر چهار اصل :
1_ فهمیدم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم .
2_ دانستم كه #خدا بر کار من آگاه است ، پس (از انجام کارهای ناشایست) حيا كردم .
3_ فهمیدم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم .
4_ دانستم كه پايان كار من #مرگ است پس براى آن آماده شدم .
📚بحار الانوار: ج75، ص228
🌸سلام🌸
🌸 خـدایـا
میگویند ماه رمضان ماه مهمانی توست
و تـو خـدای همـه عالمیانی
پس همـه بہ این ضیافـت دعوتیـم
فـارغ از هر اعتقـاد و بـاوری
🌸 خـدایـا
میدانـم ڪه یگانه میزبانی در جهـان
چون تـو نیست ڪه همـهٔ عالـم
بہ خوان کرمـت ریـزه خواریـم
و بہ لطـف و مرحمتت امیـدوار
پس بہ حرمـت میـزبانیات
ذهـنهایمـان را بصیـرت ببخـش
بر کلاممان صـداقت و مهـربانی ارزانیدار
بہ دلهایمان سخـاوت در عشـق بیامـوز
گامهایمان را در پیمودن راه درست
استـوار بدار
و انسـان بودن را فـارغ از هر عقیـده
و بـاوری ڪه داریـم
ره توشـهٔ زنـدگیمان قـرار ده
🌸 بـارالهـا
در این روزهـای ملکوتی رمضـان
از تـو بـرای تک تک دوستـانم
قلبی میخواهـم ڪه امـواجش
روی فرستنـدههای آسمـانی
تنظیـم شـده باشـد
قلبی ڪه همیشـه
موسیقی زیبـای پرستـش
از آن شنیـده شـود
روزتون زیبا🌸🍃
آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
@Emam_kh
⚘﷽
😄😂خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ...😃😀
👤بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
منبع: کتاب" رفاقت به سبک تانک"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹اي شهيد…
اي آنكه بر كرانه ازلي و ابدي وجود بر نشسته اي،
دستي بر آر و ما قبرستان نشينان عادات سخيف را نيز از اين منجلاب بيرون كش
.
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
شهید_سردار_سرلشکر_حاج_قاسم_سلیمانی
@Emam_kh
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه3سوره حمد
🔹الرحمن الرحیم(3)🔹
ترجمه:بخشنده و مهربان است
🌸اگر #خدا به انسان ها عزت و آبرو و اعتبار می بخشد ریشه در #مهربانی و رحمت اوست. (و کتب ربکم علی نفسه الرحمه) خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است و #رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است همچنین #پیامبر و قرآن مایه رحمت هستند.
🌸آفرینش و #پرورش خداوند بر اساس رحمت است و اگر گناهان انسان را بعد از #توبه و عذر خواهی می بخشد و به انسان ها فرصت جبران گناهان و اشتباهات می دهد همه نشان دهنده رحمت و مهربانی خداست
🔹پیام های آیه3سوره حمد
🔹تعلیم و تربیت الهی همراه محبت و رحمت و مهربانی است.
بخشیدن گناهان انسان بعد از توبه ریشه در رحمت و مهربانی خداست
🔹مالک یوم الدین(4)🔹
ترجمه:#مالک روز جزاست
🌸در تفسیر آیات قبلی گفتیم #خداوند اسم و صفاتی دارد اسم خداوند #الله است و از جمله صفاتی که در این سوره تا کنون خواندیم الرحمن، الرحیم و رب است و چهارمین صفتی که به خداوند در سوره #حمد نسبت داده شده مالک است. خداوند مالک زمین و آسمان ها و دنیا و آخرت است در این آیه می فرماید خداوند مالک یوم الدین است یعنی مالک روز قیامت است
✅چرا #قیامت و آخرت را با واژه #یوم یعنی روز یاد می کند؟
چون وقتی #روز می شود همه چیز معلوم و #روشن و آشکار می شود در روز قیامت مشخص می شود چه کسی روسفید است و چه کسی روسیاه است و همه چیز از خوب و بد و زشت و زیبا روشن می شود.اما #دنیا مثل شب #تاریک و ظلمانی است.
✅چرا در این آیه می فرماید #قیامت روز دین است؟
زیرا در آن روز فقط #دین حرف اول و آخر می زند و ملاک خوب و بدی فقط دین است و کسانی که به دستورات دین عمل کردند #رستگار خواهند شد و روز دین روز جزای اعمال انسان هاست.
🔹پیام های آیه4سوره حمد🔹
✅ حرف اول و آخر را در قیامت دین خواهد زد.
✅ روز دین یعنی روز قیامت یعنی روز جزای اعمال انسان هاست.
✅ مالک روز قیامت خداست همان خدایی که الرحمن الرحیم و رب العالمین است
🚨 مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم، شورای هماهنگی گروههای فرهنگی حوزه و بیش از ۴۰۰ نفر از اساتید، طلاب و فضلای حوزههای علمیه از ۶۵ شهر کشور، طی نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار بازداشت و محاکمه عاملان ولنگاری فاجعهبار فضای مجازی کشور شدند.
پ.ن: دغدغه ی رهبری و همه دلسوزان کشور قانونمند کردن این فضای بی در و پیکر است که توسط لیبرالها به عمد رها شده و به عناوین مختلف از آن ابتذال، بی غیرتی، خشونت، دعوا، فحاشی، بی حیایی، و تغییر سبک زندگی به جوانان و نوجوانان تزریق میشود. امیدواریم مجلس جدید هم با وضع قوانین درست، دولت را وادار به رسیدگی به اوضاع فاجعه بار مجازی کند.
@Emam_kh
‼️نیت روزه نکردن از روی عمد
🔷س 3998: اگر شخصی عمداً در ماه رمضان نیت روزه نکند یا بگوید نمیخواهم روزه بگیرم، هر چند مبطلی انجام ندهد و با این نیت وارد روز بعد شود حکم چیست؟
✅ج: یک از شرایط صحت روزه، داشتن نیت آن است، پس کسی که نیت روزه نداشته باشد، روزهاش صحیح نیست و اگر مربوط به ماه رمضان است، باید قضای آن را بجا آورد. همچنین اگر مبطل دیگری مانند خوردن و آشامیدن انجام دهد، غیر از قضا، کفاره افطار عمدی نیز بر وی واجب میشود.
@Emam_kh
درمان ناخن فرورفته در گوشت🤔
🍁5ق.غ جوش شیرین
🍁کمی شامپو بچه
🍁چند قطره روغن اسطوخودوس
👈پا را 15دقیقه در آب گرم بگذارید و مواد ترکیب شده بالا را یک شب بر محل قرار دهید
امتحان کنید
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🍀 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🍀
🍀گرامی باد یاد عزیزانی که
در بین ما نیستند
اما دعایشان
یادشـان
خاطرشان با ماست🍀
خدایـا
جایگاه آنها را در بهشت 🍀
همنشین خوبانت قرارده
🍀برای شادی روحشون
بخوانیم فاتحه و صلوات 🌹🍃
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اعتراف دیرهنگام دولت| شیوع کرونا هیچ ارتباطی با طلبههای چینی و قم نداشت
🔴ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت گفت: شیوع کرونا هیچ ارتباطی با طلبههای چینی و قم نداشت
🔹برخی استانها همزمان با قم درگیر بیماری بودن
✍پینوشت: این درحالیست که پیشتر رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفته بود:
آمار مرگ و میر بالای کرونا در ایران بدلیل حضور ۷۰۰ طلبه چینی در حوزه علمیه قم بود که زمینه انتشار این بیماری را فراهم کرده بودند
#قم_هراسی
@Emam_kh
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_سیوششم وهفتم
پیـڪر شهید را روے دسـتشان میگــیرند و در خـاڪ جا مے کننـد...
دلم میگـیرد...بغض گلویم را میـسوزاند
ازدحـــام جمعیـت مــرا از صحنہ دور میڪند
دسـتم محڪم گرفتہ ای تا در جمعیـت گم نشـوم...
صـداے جیغ و داد هاے همسـرش مدام در گوش هایم میـپیـچد
_حـــــــــــامــــــــد...حـــــامـــدجــــان...
از ترس اینڪہ کودکم را میان این جمعیت از دست ندهم خودم را بہ سختے دور میکنم
نــفس نفــس زنان روے یک قبر مینشینم و آرام میـشوم
بہ دنبالم مے ایی و میگویی : چیشده حالت خوبه؟بریم خونہ؟؟؟
_نـہ...خوبم...
چشمانت از گریہ قرمز میـشوند...بہ صورتت زل میزنم
از پیشـم میروے و بہ جمعیت میپـیوندے
شــهدا کہ امروز مهمان داشتہ اند!
خــوش بحال مهمانشان...
خــوش بہ حــالش...!
فقـط چهار روز تا رفتنت مانده...چهــار روز...بهتــر از بگویم چهار ثانیہ تا رفتنـت مانـده
بعـد از دیدن همـسر شهید تمـام افکارم درگـیر شده...چقـدر جوان بود!
شنیده بودم کہ تازه چنـــد ماهے از دوران نامزدے اش گذشتہ بود
چہ عاشقانہ از عـشقش گذشت
عشــق...تکیہ گاه...زندگے...
یک جملہ اش برایم عجــیب بود میگفـت حامد را عمہ جان داد و خـودش هم از من پـس گرفت
چـهره ے معصوم و نورانے شهید هنوز در خاطرم هـست
اصلا با آدم حـرف میزد...لبخــند میزد...
خــدایا این چہ رازے است کہ بہ هر جــوانے اسم شهید میدهے اینقدر زیبا میشـود؟
فـــقط تنها ســوالم این اســت چہ چیزے از آن دنـیا دید کہ این چنین چشــمانش را از اینـجا بستہ بود؟
گـل هاے یاس دور تابوت صــورتش را قاب گرفتہ بودند...
همــچنین دور صورت همـــسرش را...
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_سیوهشت وسی ونه
نمے دانم...سرانجـام تو چہ خواهد بود؟بعــد سرانجـام تو من چہ میـشوم؟مرا چہ مینامند؟بہ هم میـگویند همــسرشهید؟
دلـم براے تڪہ تڪہ شدن هاے بعد از اینها میــلرزد
از اینکہ چطور زندگے ام پیـش خواهد رفت...
اصلا اصلا چہ کسے گفتہ کہ میخواهی شهید شوے؟
این ها خیال بافے است...میدانم! میروے میایے...
مثل اولین بار!
زنگ در بہ صدا در می آید...چادر رنگے ام را بر روے سرم مے اندازم و بہ حیاط میروم
در را باز میــکنم...پـشت در ایستاده اے
با باز شـدن در سرت را بلند میکنے و لبـخند ملایمے میزنے انگــار کہ حوصلہ ی خندیدن ندارے
میـپرسے: چرا اومدے پایین با آیفون باز میڪردی
با خنده میگـویم : بالاخـره اینجورے میفهمی کہ یکے تو خونہ منتظرت بود دیگہ...
کمے لبخندت پر رنگ تر میشـود و سڪوت میکنے
در را میـبندم و پا بہ پایت بہ سمت اتاق میرویم
لباسـت را عوض میکنے و ڪنارم روے تخـت می نشینی
سڪوت خستہ کننده ات حوصلہ ام را سر میبرد
تلفـنت را از جیب لباست در میاورے و قسمـت موسیقے را می آورے مداحے را میگذارے و روے تخـت دراز میکشے
#مــنو_یکم_ببین
#سینہ_زنےمـو_هم_ببین
دلم میگیرد بہ صورتت نگاه میکنم سنگینے نگاهم را حس میکنی و رویت را به سمتم میکنے زیر لب همـراه مداحے میخوانی
#منم_باید_برم
#آره_برم_سرم_بره...
بہ آرامی میپرسم : یعنے واقعا فقط چهار روز دیگہ مونده؟!
نمی شنوے و میگویی : چی؟!
بغض میکنم میخواستم دوباره بپرسم اما میترسیدم از روے صدایم بفــهمے
مڪثے میکنم و بغـضم را فرو میدهم دوباره میـپرسم : محمد
بہ چهره ام نگاه میکنے و ادامہ میدهم : وقتـے رفتے...مـن چیکار کنم؟!
از جـایت بلند میـشوے و میـگویے : بہ اون بالایے توڪل کن!
_وقتے دلم برات تنگ شد؟اون موقـع چے؟
صـورتت را جـلو مے آورے و بہ چشـمانم نگاه میکنے... وقتے رویم را بالا می آورم یڪدفعه خنده ات میگیـرد و میـگویی : نگاش کن!شبیہ بچہ هایی شدے کہ مامانشونو گم کـردن
لبـخند تلخے میزنم و جـواب میدهم : آخہ...تو مــادرمے...خواهرے...برادرمے...همسـرمے...دوستمـے...تو همہ کسمے محمــد بدون تو من هیـچکیـو ندارم...
لبـخندت خشـک میشود و پاسخ میدهے : اشتبـاه نکن!حـتے اگہ منو هم نداشتہ باشے...یکیو دارے کہ همیشہ حواسش بہ توئہ...همیـشہ...
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_چهـل وچهل ویکم
_اصـلا حواست بہ بچہ مون هست؟
_منظورت چیہ؟
_اگہ تو برے پـس کے براش پدرے میکنہ؟
نفـس عمیقے میکشے و میگویی : باز شروع ڪردے مریم؟
صـورتم را از رویـت بر میگردانم و از تخـت بلند میشـوم
مداحے از داخـل گوشے ات هنوز روشـن است جالب اسـت انگار همان لحظہ جواب تـورا داد!
#اے_سایہ_سـرم_تاکہ_تورفتے_همـسرم!
#همــش_بهونہے_تورو_میگیـره_دخـترم!
مـداحے را قطع میکنے و بہ دنبالم مے آیی و میگـویے : منم خیلے دلم برات تنـگ میشہ...خیلے زیـاد...اون لحظہ کہ اسلحتہ امو جلو میگـیرم و بلنـد میشم...اون لحظہ کہ باید ڪارو تموم کنیم...همـہ ے زندگی آدم میـاد جلو چشـماش...زنش...زندگے اش...همہ چے...
امـا همہ چے رو باید ڪنار بزاریم...هـر وقت دلمون لرزید...باید همہ چی رو پشـت پا بزنیم...
چـون این یہ امتحـانہ...این یہ امتحانہ خانومم! هممون داریم امتحـان میشیم...تـو...مـن...همہ...
مـطمئن باش اگہ ثواب این صبـرت بیشتر از دفاع نباشہ ڪمترم نیـست
صـبر کن عزیزم...ان شاءللہ از ایـن امـتحان سربلنـد بیرون بیایم
دسـتت را روے شانہ هایم را میگذارے و با خنده میگویی : بعدشـم مـن حالا حالا بیـخ گـوشتم! الکے نقشہ نکش!
میـخندم و میگویم : ان شاءاللہ...
پـرده هارا کنار میزنـم
نــور آفتــاب به چشمانت میخورد...از خواب بیدار میشوی...می خنـدم و میگویـم:ســلام آقــــا
صبح قشنــــــــگ بخیــر...
غلتی میزنی و ملافه ات را روی صـورتت میکشی و با خواب آلودگـی میگویی: سلام علـیکم...
روی تخـت مینشینم و ملافه را از روی صورتت کنار میکشم و میگـویَم:بلند شــو
خورشید در اومده...خروسه بیداره...گنجشک سرکاره...!
–ساعت چنده؟!
_۷:۳۰
دوباره غلتی میزنی و میگویی:باشه...فعلا برو یه دوری بزن بعد بیا...
میخــندم و دستت را میـکشم و جواب میدهم: بیــدار شو بـــرادر...پاشو باهم خاطره بسازیــم...
از جایت بلند میشوی و ابرو در هم میکشی و ملافه ات را از رویت کنار میزنی...
_به بـه...آقـا محمد...
از روی تخت پایین می آیی و دستی به صورتت میکشی و به سمت دسشویی می روی...
قوری چای دم شده را از روی سماور بر میدارم و در فـنجــان میریزم...
سفره صبـحانه را آماده میکنم...به سمتم می آیی...حوله را بر میداری و صورتت را خشک میکنی...
لبخند میزنی و میگویی: یا الله
_سلام عزیزم...بفرما
پشت میز مینشینی و دستانت را به هم میـمالـی و با اشتــیاق میگویی:
#آنچه_از_دست_بانو_برآید_بر_دل_نشیند
لبخند پر رنگی میزنم...
خب دیگر...آقای من شاعر عاشق است...
با سیـنی چای بر سر میز می نشینم...لقـمـه ی کوچـکی درست میکنـی و در دهـانت میگـذاری...فنجان چای را از سینـی بر میـداری و کمی شکر را با قاشق در آن حل میکنی...
لیوان چـایم را رو به روی لب هایم میگیرم و آرام فــوت میکنم...
در همان حال به چهره ات نگاه میکنم...
سرت را بالا می آوری و با دیدن من میخـندی و میگویی: الآن داری خاطره میسازی؟...
لبخند میزنم و چشمانم را به علامت تائید باز و بسته میکنم...
نـویسنده : مریم_یونسی
ادامه دارد.......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh