🌸تدابیر بهار و بایدها و نبایدها🌸☝️👇
✍بهترین فصل برای اقداماتی مانند حجامت، و زالو اندازی است هم اخلاط فاسد از بدن خارج می شود و هم غلبه ی خون کاهش می یابد
😪بسیاری از افراد که دچار آلرژی بهاری می شوند، با یک حجامت ساده درمان می شوند.(با مشورت طبیب)
✅روان بودن شکم(عدم یبوست)
✅کم خوردن و کم نوشیدن
✅فعالیت و ورزش متوسط(بهترین زمان ورزش در بهار، یکی دوساعت بعد از طلوع آفتاب)
✅توصیه به پوشیدن لباس کتان
❌عدم استحمام طولانی و خیلی گرم(سونا)
❌پرهیز از جنبش زیاد روانی و فعالیت جنسی
❌گوشت ها و شیرینی های قوی، آجیل ها ی بو داده، و تخم مرغ و غذاهای تند و تیز و شور و تلخ کمتر شود
✅نوشیدنی ها و رب های خنک مانند شربت ریواس، زرشک، آبغوره، آب لیمو، رب انار، سکنجبین و سوپ جو، ماء الشعیر طبی، ماش، آب ماست و آب دوغ (برای افراد بسیار گرم مزاج)
عرق بید، خطمی، شاهتره و کاسنی و...توصیه می شود...
📝ادامه دارد
🍃☘🌸☘🍃
فلافل_بوقلمون
📝مواد لازم برای چهار نفر
🥖سینه و رون بوقلمون چرخ شده 300 گرم
🥖نخود خیس شده 400گرم
🥖پودر زیره سبز 1 قاشق مربا خوری
زنجبیل آسیاب شده ۱ قاشق چایخوری
🥖تخم مرغ 2 عدد
🥖پیاز رنده شده 1 عدد
🥖سیر له شده 2 حبه
🥖گشنیز خرد شده 3 قاشق سوپخوری
🥖نمک،فلفل،زردچوبه و روغن به میزان لازم
طرز تهیه:🥪
ابتدا بوقلمون رو چرخ کنید و نخود چرخ شده،پیاز رنده شده، سیر له شده و گشنیز کاملا ساطوری شده را با هم مخلوط کرده
سپس پودر زیره، نمک، زنجبیل، فلفل و زردچوبه را به مواد اضافه کرده و خوب ورز می دهیم تا مخلوط شود
سپس از مواد به اندازه یک گردو برداشته و در روغن فراوان سرخ می کنیم .
این غذا را همراه نان ، خیار شور، کاهو سرو می کنند.
#مغرور_نباش
اونهایی که یه لباسِ فلان تنشون کردن،
یه مدرک تحصیلی فلان گرفتن،
یه ماشین فلان سوار شدن،
یه خونه فلان خریدن،
باید حواسشون باشه که:
برگها وقتی میریزند که فکر میکنند طلا شدند
پس کسی به خودش مغرور نشه
وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان/۱۸)
مغرورانه بر زمین راه مرو،
زیرا خداوند هیچ متکبّرِ مغروری را دوست ندارد.
تحصیلات و مال و ثروت، اگر به دردِ قبر و قیامت و
آخرتِ آدم بخوره، خوبه
اگر غیر از این باشه، روز قیامت هیچ کدومِ اینا به کارمون نمیاد
وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ
فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ
و آنان خانههاى امن در دل كوهها مىتراشيدند.
(امّا سرانجام) صيحه مرگ، صبحگاهان آنان را فراگرفت.
و آنچه را بدست آورده بودند بكارشان نيامد
#حجر٨٢_٨٤
@Emam_kh
🦋چرا باید با ترس و نگرانی و اضطراب زندگی کنی؟
مگر نه اینکه خداوند مالک و خالق ماست؟
مگر نه اینکه نیروی برتر جهان ، خداوند، از رگ گردن به ما نزدیکتره؟
مگر نه اینکه ما مخلوق و معشوق خداوند هستیم؟
مگر نه اینکه هیچ برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خدا؟🍂
خوب پس استرس و نگرانی چرا؟
🌻چرا باید فکر خودمونو مشغول چیزایی کنیم که هیچوقت اتفاق نمیفته یا اگر بیفته برای رشد و ارتقای ما و برای خیر ماست؟
🌺🌿همیشه به خودت بگو:
من در آغوش امن خداوند هستم و کارم رو به او سپردم
🦋میدونی آرامش چیه؟
🌼نگاه به گذشته کنی و خدا رو شکر کنی؛
🍃نگاه به آینده کنی و اعتماد به خدا کنی؛
🌼نگاه به اطراف و دیدن خدا و شکر او
🦋فسَتَذْكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمْ ۚ وَأُفَوِّضُ أَمْرِىٓ إِلَى ٱللَّهِ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَصِيرٌۢ بِٱلْعِبَادِ
.
🔶پس به زودى آنچه را به شما مىگويم به خاطر خواهيد آورد؛
و من كار خودم را به #خدا می سپارم؛
كه خداوند به [حال] بندگان بيناست.
.
🔹سوره مبارکه #غافر - آیه 44
@Emam_kh
🌸اولین شب بهار🌸
خــدایــــــــا❣
در اولین شب سال جدید
آرامش را سرليست
ِتمام اتفاقات
ِزندگی مان قرار بده
آرامش را
تنها از تو ميخواهیم...
براتون امشب دعا میکنم
خدای بزرگ نصیب تون کند
هر آنچه از خوبیها آرزو دارید
لحظه هاتون آروم
دلتون غرق در شادی
با آرزوی بهترینها برای شما خوبان 🌸
شب زیبای بهاری شما بخیر 🌸
@Emam_kh
🍃❤️🍃____
🌹 مهدی جانم باور کنم که یک سال گذشت
از زمانی که دعا کردم امسال سال ظهورت
باشد... و آخرین ساعات سال است
وتو... امام تنهایم نیامدی !!؟
و تو مختاری عشاق را در مسلخ انتظار
ذبح کنی همه دار و ندارم ...
یک سال دیگرنیز گذشت وهمچنان
دورم از تو ... دور ، دور..
فقط همیشه دلتنگت میشوم دلتنگ آمدنت
و چقدر بار گناهانم مرا از تو دور می کند...
اما عشق جانم ! خود می دانی که چقدر محتاج
بودنت هستم؟! محتاج نفسها قدسی ات
محتاج نگاهی که فقط از سوی آن بوی ملکوت بلند است ..
مولایمان من برای سال جدید بعد از ظهورت
دلی تنگ می خواهم به وسعت غریبی تو ...
🌹 آقای من کمکم کن
تا لایق دیدارت باشم ...
بهارم تویی مهدی جان مولا..
🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌧باد بهار🌧
🌼خودتان را درمقابل باد بهار نپوشانید
✍️امیرالمؤمنین علیه السلام:ﺍﺯ ﺳﺮﻣا ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯﺵ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻧﺶ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻛﻨﻴﺪ ؛ ﭼﻪ، ﺳﺮﻣﺎ ﺑﺎ ﺑﺪﻥ، ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯﺵ ﻣﻰ ﺳﻮﺯﺍﻧَﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻧﺶ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﺎﻧَﺪ.
🌷پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
باد بهار را غنيمت شماريد،پس همان كاري كه با درختان مي كند، با بدن هاي شما نيز همان كار را مي نمايد. و از باد پاييز بپرهيزيد، پس همان كاري كه با درختان مي كند بر بدن هاي شما نيز همان تأثير را دارد.
📚بحار الانوار،ﺟﻠﺪ 59
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃☘☘☘🍃
🌸خدايا ممنون
از اينکه يادم دادى خودم باشم
بیشتر از هميشه
🌸و خدايا قسم
به تمام شکوفه هاى اين بهار آرزو مى کنم خنده هاى امسال از ته دل
وگريه هايی از سر شوق
آرامشى به قشنگى رنگين کمان
دانايى، بينايى و مَنِشى به وُسعت هر دو جهان و خلوت هايى
که با قشنگترین ها پر بشه…
و خدايا خدايا هرگز نگويم دستم بگير ؛
عمري است گرفته ای، رهايش مکن !
🌸خدايا من قدرت آن را ندارم تا قلب آنها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛از تو مي خواهم در اين روزهای آغازین سال، مشکلاتشان را آسان، دعاهايشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی.
🌟پروردگارا؛ حوّل حالَنا بظُهور الحجّة...
روزتان در پناه حق🌸🍃
@Emam_kh
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🔻 استغفار
💢استغفار جزء لوازم نظام خلقت است
⬅️استغفار از مسائل بسیار کلیدی و دقیق در سیر و سلوک انسانی بوده و از تجلیات اسم شریف «غفور» و «غفار» و از مهربانی های خاص خداوند است که مربوط به ساختار نظام خلقت و هدف خلقت انسان می باشد. یعنی استغفار و توبه جزو لوازم نظام خلقت است.
✨خدا استغفار را برای کسب مقامات معنوی انسان گذاشته است.
⤴️وقتی میگوییم: «توبه یعنی بازگشت»، این بازگشت باید معنادار باشد. توبه یا بازگشت، یعنی انسان از یک عمل اشتباه، به یک عمل درست برگردد.
↖️ یعنی انسان به خاطر اشتباهات و خطاهایی که کرده، از خداوند میخواهد که از او روی برنگرداند و قهر نکند و او را مثل کسی که گناه نکرده ببیند.
◀️یعنی ما با یک ریاضیات بسیار پیچیده و نظام بسیار دقیقی سروکار داریم. زمانی که انسان از این نظام تخلف میکند و از مسیر مستقیم دور میشود، باید با استغفار دوباره به مسیر برگردد.
⤴️ یعنی «شدن» و« هدف» در کار است. این شدن و این هدف آنقدر اهمیت دارد که اگر انسان از آن منحرف شد، باید بلافاصله خودش را به مسیر اصلی برگرداند.
⬅️بنابراین استغفار اساسا مختص شخص مؤمن و مسلمان است که می خواهد، مسیر را به صورت حقیقی طی کند.
⬅️ کافر استغفار ندارد. مگر این که خدا را بپذیرد و دست از کفر بردارد.
#⃣«کفر» یعنی پوشش. شخص کافر باید پوشش را بردارد، زیرا خداوند پوشیده نیست. این شخص کافر است که روی «خودِ» حقیقی اش را میپوشاند و بطور عمدی حقایق را بر خودش و دیگران میپوشاند.
↖️اما فرد مسلمان واقعاً هدفی برای خلقت خود دارد و میخواهد به جایی برسد و چیزی را کسب کند. حال خداوند این فرصت را برایش قرار میدهد که با استغفار جبران مافات کند.
✨ادامه دارد...
✍استادشجاعی
🍁🍂🍁🍂🍁
🌹 نخستین شهید قرن جدید
🔹«سرگرد اللهوردی» مأمور کلانتری ۳۶ اصفهان حین دستگیری یک متهم که قصد آتش کشیدن خود و پمپ بنزین را داشت،
دچار سوختگی شد و براثر شدت جراحات چند ساعت مانده به تحویل سال نو به فیض شهادت نائل آمد.
گفتنی است آتش افروز دستگیر شده است.
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدای_ناجا
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴افشاگری دکتر حسن عباسی از پشت پرده ماجرای سراوان، گرانی مرغ و سایر اتفاقات این روزها: اصلاحطلبان میگن دیگی که برای ما نجوشه، سر سگ توش بجوشه!
اگه کلمه مذاکره رو از لیبرالها بگیری هیچی ندارن...
حتما ببینید👌
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 35 سوره آل عمران
إذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّى نَذَرَتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ أَنْتَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ
🍀 ترجمه:هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا! همانا من نذر كرده ام آنچه را در شکم دارم، براى تو آزاد باشد پس از من قبول فرما، كه همانا تو شنواى دانایی.
🌷 #إذ: هنگامی که
🌷 #قالت: گفت
🌷 #امرأت_عمران: همسر عمران
🌷 #رب: پروردگار
🌷 #إنى: همانا من
🌷 #نذرت: نذر کردم
🌷 #لك: براى تو
🌷 #بطنى: شكم
🌷 #محررا: آزاد
🌷 #فتقبل: پس قبول کن
🌷 #منی: از من
🌷 #إنك: همانا تو
🌷 #السمیع: شنوا
🌷 #العلیم: دانا
📚 #قصه_همسر_عمران
🌸 چنانكه در تفاسیر آمده است: دو خواهر به نامهاى #حَنّه و #اشیاع، كه اوّلى همسر #عمران از شخصیّت هاى برجسته بنى اسرائیل، و دوّمى همسر #زكریّاى_پیامبر بود، بچّه دار نمى شدند. حنه از زنان با ایمان و از متقین بود روزى «حَنّه» زیر درختى نشسته بود، پرنده اى را دید كه به جوجه هایش غذا مى دهد. محبّت #مادرانه، آتش عشقِ به فرزند را در وجود او شعله ور ساخت، در همان حال #دعا كرد و از خداوند طلب فرزند کرد خداوند دعایش را مستجاب کرد و خیلی نگذشت که باردار شد و در وقت بارداری نذر کرد: إذ قالت امرأت عمران رب إنى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى إنك أنت السميع العليم: هنگامی که همسر عمران گفت: پروردگارا! همانا من نذر کرده ام آنچه را در شکم دارم ، برای تو آزاد باشد پس از من قبول فرما، که همانا تو شنوای دانایی.
🌸 فرزند پسری که برای خدمت در بیت المقدس یا معبد تعیین می شد به او #محرر گفته می شد. به خاطر اینکه پدر و مادر او را از خدمت به خود آزاد می کردند و کاملاً آن را در خدمت #بیت_المقدس یا معبد می گذاشتند. «حَنّه» پیش بینى كرد آن فرزندى كه كارهاى خارق العاده انجام دهد، پسر خواهد بود، لذا نذر كرد كه فرزندش خدمتكار بیت المقدّس شود. که در آیه بعد می خوانیم #خداوند به او پسر نداد بلکه دختر داد که نامش #مریم گذاشت. ادامه داستان این آیه در آیات بعد بیان شده است.
🔹 پيام های آیه 35 سوره آل عمران 🔹
✅ رشد معنوى #زن تا آنجا بالا مى رود كه بعد از سالها انتظار، فرزند خود را نذر خدمت خانه خدا مى كند. «امرأت عمران ربّ انّى نذرت لك»
✅ افراد دوراندیش، قبل از تولّدِ #فرزند به فكر مسیر خدمات او نیز هستند. «نذرت لك ما فى بطنى محرّراً»
✅ از خود بگذریم و تنها در راه #خدا صرف كنیم. «نذرتُ لك»
✅ خدمت در #عبادتکده یا #مسجد به قدرى ارزشمند است كه اولیاى خدا عزیزان خود را قبل از تولّد نذر آن مى كنند. «نذرت لك...»
✅ موضوع #نذر، تاریخى بس طولانى در ادیان الهى دارد. «ربّ انّى نذرت»
✅ #مادر، نوعى ولایت بر فرزند دارد. «نذرت لك ما فى بطنى»
✅ میان گذشت از فرزند و برگزیدگى #خداوند رابطه است. «اصطفى... آلعمران... نذرت لك ما فى بطنى محرّراً»
✅ كسانى در خدمات دینى موفّق ترند كه تمام وجود خود را صرف خدمت نمایند، نه بخشى از وقت را. «محرّراً»
✅ خدمت فرزند به #مادر، حقّ طبیعى مادر و قابل گذشت است. «محرّرا»
✅ اگر عزیزترین و محبوب ترین چیزها را مى دهید، به فكر قبولى آن نیز باشید. «فتَقبَّل»
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 80
از فرهاد هم خبری نبود تا دعوت به آرامشم کند! دل به نوازش های حاج محمدجواد دادم و بالاخره کمی آرام گرفتم.
از سینه اش جدایم کرد، صورتش خیس از اشک بود، نگاه غم دارم را به چشم های عزادارش دادم.
- سال پنجاه و نه، حمله ی ناگهانی صدام به خرمشهر باعث از هم پاشیدن خیلی از خانهها شد. به در و دیوار این شهر نگاه کن! هنوز پر از آثارشه!
جلوی پایش تکیه به زانوهایم نشستم.
-مادرم هم بود اون زمان؟
حوصله ی حساب و کتاب نداشتم و لقمه آماده از حاج جواد می خواستم!
-حبه، شش هفت سالش بود. ادلان مرد بود! غیرت داشت! زن جوان و قشنگش رو که دل از ماه می برد رو همراه دختر هفت سالهاش رها کرد و برای حفظ و دفاع از همه ی نداها و حبه های کشورش سینه سپر کرد جلوی دشمن. یه تنه دسته دسته بعثی ها رو به خاک و خون می کشید. خشم زیادش باعث شهادتش شد، خشمگین از بی ناموسایی که حرمت شهرمون و زن و بچه هامون رو شکونده بودند رفت تو دل دشمن و خودش همراه بمبی که بین بعثی های بیشرف منفجر کرد شهید شد...
حاج جواد با افتخار از ادلان می گفت و و من با بغض و قلبی فشرده شنونده سرگذشت مردی غیور که پدربزرگم به حساب میآمد بودم.
آهی کشید و دستش را پیش آورد و اشک روانم را گرفت.
- گریه نکن دخترم، لبخند بزن! با افتخار لبخند بزن! پدربزرگ تو کم کسی نبود...
بوسه ای بی اراده به کف دستش که هنوز کنار صورتم بود زدم. مکثی کردم تا حال منقلبم را آرام کنم و پرسیدم:
- مادرم چی شد؟ کجاست؟
دستش را آرام پس کشید. غم عالم در نگاهش ریخت.
- نمی دونم خونشون خالی بود... خبری از هیچ کدوم نبود، نه ندا نه حبه. خودم که تو میدون جنگ بودم ولی سپردم به بچه ها که سراغشون رو میون زن و بچه هایی که از شهر خارج می کردند بگیرند ولی نبودند بین اونا هم نبودند... جنازه ام که پر بود توی شهر، نمیشد دونه به دونه بگردیم برای شناسایی، بعدش هم که شهر افتاد دست دشمن و دیگه نفهمیدیم چی شد و چی کار کردن با جنازهها. ما فکر میکردیم ندا و حبه هم شهید شدند! وقتی گفتی دختر حبه ای قلبم از سینه کنده شد... گفتی اسمت عسله؟
امروز و در این خانه همه ی اعمالم غیر ارادی شده بود. لب زدم: شیرین. اسمم شیرینه، اسمی که حبه روم گذاشته شیرینه.
دستی روی شانه ام نشست و نگاهم سمت صاحبش کشیده شد. لبخند فرهاد هم آرامم نکرد، بی قرارترم کرد! این همه راه را برای پیدا کردن مادرم آمده بودیم حالا باید دست خالی برمی گشتیم...
به گریه افتادم و دومرتبه به عمو نگاه کردم: حالا من چیکار کنم؟ مادرم رو کجا پیدا کنم؟
گریه نگذاشت ادامه دهم. سادات با چشم های به اشک نشسته کنارم نشست و آغوشش را برایم باز کرد. هم خویشم بود، نمی دانم چه ارتباطی با من داشت ولی بود که در خانه عمویم ساکن بود! به آغوشش پناه بردم، گریه ام که آرامتر و به فین فین تبدیل شد صدای غمگین و دردناک فرهاد که با فاصله ی کمی تکیه به زانو کنارم نشسته بود در گوشم پیچید و باز اشک هایم راه قبلی شان را در پیش گرفتند.
-عسل عزیزم آروم باش تو. من پیداش می کنم.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 81
از آغوش سادات جدا شدم و چشم های اشکی ام را به فرهاد دوختم.
نالیدم: چه جوری آخه؟! با یه اسم! کجا رو باید بگردیم هیچکس ازش خبر نداره اینجا که زادگاهشه همه فکر میکردند که شهید شده. دیگه از کی سراغش رو بگیریم؟! من متولد تهرانم فرهاد... اصلا ما تو خرمشهر چه کار می کنیم شاید تو تهران باشه! اصلا اگه من و می خواست که رهام نمی کرد فرهاد، دارم خودم رو گول می زنم و امید میدم، مگه نه فرهاد؟! پیداش هم بکنم من رو نمی خواد می دونم...
به هق هق افتادم.
- باز برگشتم سر نقطه ی اول... خسته شدم به خدا.
مردمک چشم های فرهاد می لرزید. می دانم که از حاج محمدجواد حیایش میشد و گرنه مرا که الان بیش از هر زمانی نیاز به حرف ها و دلداری هایش داشتم در آغوشش آرام می کرد، فقط عاجزانه لب زد: آروم باش عزیزم. به خدا پیداش می کنم. بسپار به خدا. فکرای بی خود نکن.
اسم خدا که آمد آب روی آتش دلم شد، سعی کردم خوددار باشم، اشک هایم را پس زدم و زیر لب ببخشیدی زمزمه کردم. یاد نگرفته بودم که اشک ها و بیقراری هایم را در معرض نمایش قرار دهم اما دست خودم نبود و شاید به قول عمه زهرا بازی روزگار تغییرم داده بود...
روی طاقچه پنجره کنار عمو نشستم، فرهاد هم روبه رویمان نشست. عمو از سال های جنگ برایمان حرف می زد و با کلمه به کلمه اش قلبم فشرده می شد. از چهره ی مغموم و در هم فرهاد می فهمیدم که حالش دست کمی از حال من ندارد.
عمومحمدجواد آهی کشید و از کنارم فاصله گرفت، قاب عکسی را از طاقچه ای که پر بود از قاب عکس های مختلف برداشت و با دست آزادش ویلچر را حرکت داد و کنارم آمد.
قاب را سمتم گرفت.
-این ادلانه، پدر حبه.
گرفتم و بی اراده صورت نورانی مرد جوان داخل قاب را لمس کردم. در جوانی جانش را بر کف دست گرفته و برای دفاع از کشور و ناموسش به جنگ دشمن رفته و شهید شده بود وگرنه اگر بود الان هم سن و سال عمو جواد بود.
فرهاد که دقایقی پیش از اتاق خارج شده بود آمد.
-عسل پیدا کردم جایی که باید دنبال مادرت بگردیم رو.
با هول بلند شدم و دستپاچه با صدایی که از اشتیاق لرزید پرسیدم: کجا رو؟
-محل تولد پدرت، دنبال پدرت می گردیم.
لحظه ای کوتاه مات ماندم! چرا هیچ وقت به فکر پیدا کردن پدرم نیفتاده بودم!؟ چرا همیشه جای خالی مادرم را در کنارم حس می کردم!؟
شاید برای این بود که پدر داشتم و کمبودش را نداشتم ولی بی مادر، بزرگ شده و برای نداشتنش حسرت ها کشیده بودم.
خنده ای با طعم امید پهن صورتم شد. لب گزیدم تا از شادی جیغ نکشم! دلم می خواست بروم و صورت فرهاد را غرق بوسه کنم. این جمله چقدر در ذهنم تکرار می شد این روزها که فرهاد حرفش حرف است!
عمو هم خوشحال شد.
- خوب خدا را شکر.
با ورود سادات و مرد جوان که فهمیده بودم پسر عمو و اسمش محمد باقر است جهت نگاه هر سه مان تغییر کرد. هر سه لبخند به لب داشتیم و باعث شد لب های آنها هم بخندد و جویای جریان شوند.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.......
🌺🍃🌸🍃🌺
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
🌻🌿🌻🌿
"متنی که برنده ی جایزه ی بهترین متن سال شد"
آنها که موهای صاف دارند
فر میزنند
و آنها كه موی فر دارند
مویشان را صاف میكنند
عدهای آرزو دارند خارج بروند
و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانهها میسُرايند
مجردها میخواهند ازدواج کنند
متأهلها میخواهند مجرد باشند...
عدهای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری میكنند
و عدهای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند...
لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند
و چاقها همواره حسرت لاغری را میكشند
شاغلان از شغلشان مینالند
بیکارها دنبال همان شغلند
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند
ثروتمندان دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند...
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند مردم عادی میخواهند مشهور شده و دیده شوند
سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه میکنند...
و هیچکس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
❣🌿"قدر داشتههایت را بدان
و از آنها لذت ببر"
🍃🍁🍃🍁🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔥داعش واقعی مسئولین فضای مجازی هستند!!!
🌐بررسی صحبت های اخیر رهبر انقلاب در مورد اینترنت و فضای مجازی...
⭕️آقایان حسن روحانی، آذری جهرمی، فیروزآبادی، قالیباف، دادستان کل کشور و... شما مسئول این ولنگاری هستید!!!
🎥استاد پورآقایی
@Emam_kh
🍃🌸🍃
✨﷽✨
💕 مدیریت خانه با کیست؟ مدیریت حقوقی با مرد است و مدیریت عاطفی با زن. مدیریت داخل خانه با زن است و مدیریت کلان با مرد است
✍ دشمن دارد یک جریان سوءتدبیر را در خانواده تزریق میکند، آنهم اینکه جای نقش زن و مرد را عوض میکند، یا اینکه نقشها را مساوی اعلام میکند! لذا مدیریت خانه معلوم نیست دستِ کیست؟ براساس تفاوتهایی که بین زن و مرد وجود دارد (که در علوم شناختی و روانشناسی و... آمده است) طبیعتاً باید نقشهای متفاوتی برای آنها قائل باشیم، اما بعضیها اصلاً نمیخواهند تفاوت مرد و زن را قبول کنند!
«تالکوت پارسونز» که چهرۀ برجستهای در جامعهشناسی است، این الگو را که کسب درآمد و رهبریِ خانواده بعهدۀ مرد باشد و وظائف خانهداری و کدبانو گری بعهدۀ زن باشد را بهترین الگو دانسته است. همچنین برخی اندیشمندان غربی میگویند: در هر نظام و سازمانِ انسانی میباید سلسله مراتب وجود داشته باشد و این سلسله مراتب در خانواده ضروری بوده، میبایست فردی از اعضای خانواده در نقش اول باشد و خانواده را مدیریت کند. مدیریت خانه با کیست؟ بهطور خلاصه میتوان گفت: مدیریت حقوقی (مدیریتی که جنبۀ پشتیبانی و جنبۀ سرپرستی و هدایت کلی دارد) با مرد است. اما مدیریت عاطفی، با زن است.
«حرف آخر را در خانه، چه کسی باید بزند؟» آنجایی که پای دل در میان است مامان، آنجایی که پای مدیریت حقوقی در میان است بابا. چه کسی باید دلش در خانه رعایت بشود؟ زن! لذا باید به بچهها گفت «مواظب باش دل مادرت را نشکنی!» و اینکه «مواظب باش غرور بابایت را نشکنی!» مرد برایش این مهم است که همسرش از او اطاعت کند، زن هم برایش این مهم است که شوهرش به او علاقه داشته باشد؛ اگر این علاقه نباشد، دلش میشکند. باید این تفاوتها را ببینیم! هم خانم باید مدیریت کند و نقشهای مدیریتی خودش را بشناسد، هم آقا. مدیریت کلان خانواده با مرد است و این چیزی است که روانشناسها هم گفتهاند. مدیریت خُرد(مدیریت در محیط خانه) با زن است؛ در دائرۀ داخلی خانه، بالاترین مسئولیتها و مدیریتها به عهدۀ خانم است.
💥در داخل خانه، یکی از کارهایی که انجام میشود «تربیت انسان» است و این کار بهقدری مهم و باارزش است که اگر مرد، صد سال هم زحمت بکشد، به شرفِ کار زن در این زمینه نمیرسد.
👤استاد پناهیان
@Emam_kh