رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 120
برای معاینه بلند شدم. زائوام نام مردی را که احتمالا همسرش بود با درد زمزمه می کرد و مطمئناً با صدا زدن هایش صبورتر به کشیدن درد می شد، نگاه کردم. تصویر حبه جلوی رویم پخش شد که نام صابر را صدا میزد، صابری که نبود... حالم از تصور غمش گرفته و آشفته شد.
دستکش ها را داخل سطل انداختم، نمیتوانستم ادامه دهم. با این حال داغانم مطمئنا بلایی سر زن بیگناه و جنین بی گناه ترش می آوردم... از اتاق خارج و به سمت پذیرش رفتم در حالی که حتی نمیتوانستم خوددار باشم کلافه و بی قرار به یکتا که مشغول باز کردن آنژیکت بیمار بود، گفتم: بیتا برام کاری پیش اومده باید برم. کسی هست جام بزاری تو اتاق سر زائوم؟
چسب دست زن را زد و با دلشوره ای که به جان لحنش افتاد پرسید: چی شده قربونت برم، رنگ رو نداری! اتفاقی افتاده؟!
- نه بیتا جان. نگران نشو. بگو کسی هست؟
- اره هست خیالت راحت.
《 ممنون》ی گفتم و قبل از اینکه سوال دیگری بپرسد، سمت اتاق پزشکان رفتم و با برداشتن مانتو و کیفم اتاق را ترک کردم.
داشتم می گریختم... حتی روپوشم را در راه درآوردم و مانتو را جایگزینش کردم و داخل کیفم چپاندم. هنوز تصویر و صدای حبه در نظرم بود و آشفته ترم میکرد.
منی که در راه رفتن و انجام کارهایم همیشه آرام و با طمأنینه عمل می کردم، حالا آنقدر پا تند کرده بودم که راه رفتنم به دویدن می ماند.
بدون این که به تاکسی هایی که برایم بوق میزدند توجه کنم پیاده راه افتادم، از گیرهایشان کلافه شدم و روی پل عابر پیاده پا گذاشتم. از روی پل که می گذشتم همه اش فکر می کردم الان است که زیر پایم خالی شود و میان ماشین ها سقوط کنم. چهره اش جلوی چشم هایم بود. بی اختیار سر بلند کردم و در صورت زن هایی که از کنارم می گذشتند دنبال دو چشم به رنگ شب گشتم. از دیدن زنی که با محبت به صورت دختر دوساله ی در آغوشش بوسه می زد، بغضم گرفت... به دخترش می گفت: نترس عسلم، پل که ترس نداره.
من هم می ترسم حبه! چند وقتی است که فوبیای ارتفاع گرفتم... چرا نیستی که آرامم کنی؟! بگویی 《نترس دخترم... نترس شیرینم...》 بچه شده بودم! به گریه افتادم. میان پل ایستاده بودم و رفتن آن زن را تماشا میکردم.
به خودم آمدم، نگاه گرفتم و از پله ها سرازیر شدم. هنوز یک ساعت نگذشته بود که گوشی ام به تقلا افتاده بود، توجهی نمی کردم ولی دیگر ویبره رفتن هایش کلافه ام کرد. به اطرافم نگاه کردم، اصلا کجا بودم؟! چه طور از اینجا سر در آورده بودم؟! کنار بوتیکی ایستادم و گوشی ام را درآوردم. تماس قطع شد. بیست و سه تماس بی پاسخ از مریم و فرهاد و یک ناشناس!
دو مرتبه شروع به لرزیدن کرد. شماره ی فرد ناشناس بود. صدایم را صاف کردم و جواب دادم: بله؟
- دستم بهت برسه خفه ت می کنم عسل! مرد فرهاد از نگرانی، کجایی؟
- احمد تویی؟
پوفی کشید.
-آره منم کجایی؟
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 121
نگاهم را بار دیگر دورتادور خیابان به گردش درآوردم و با دیدن تابلوی سر خیابان محل را شناسایی و به احمد توضیح دادم.
- اونجا چیکار می کنی؟
جواب ندادم. چه می گفتم؟! حتما خودش حدس زده بود دیگر!
-صبر کن همونجا الان میام دنبالت.
- زحمتت میشه. خودم تاکسی میگیرم میرم خونه.
-نزدیکم، زحمتی نیست.
صدای بوق پشت خطی می آمد
پرحرص ادامه داد: جواب بده اون پشت خطیت رو. خودش رو کشت. بگو با احمد میرم رستورانش بیاد اونجا.
قطع کرد و نگذاشت مخالفت یا حتی موافقتم را اعلام کنم.
درست حدس زده بود پشت خطی سمجم فرهاد بود.
دکمه ی وصل را لمس کردم.
- عسل؟
صدای نگرانش قلبم را منقبض کرد.
-سلام.
- وای از دست تو عسل. به خدا مردم و زنده شدم. از بیمارستان چرا بیرون اومدی؟ کجایی الان؟ حالت خوبه؟
- آره خوبم. احمد زنگ زد گفت میاد دنبالم بریم رستوران. گفت به تو هم بگم بیای اونجا. بعدش قطع کرد.
-می خوای خودم بیام دنبالت؟ کجایی؟
- نه نمیخواد. ممنون. بیا رستوران احمد.
- باشه عزیزم. مواظب خودت باش.
- تو هم...
قطع کردم و کنار خیابان رفتم. خیلی طول نکشید که آمد. خم شده و از داخل در جلو را برایم باز کرد و نشستم.
-سلام، باعث زحمتت شدم.
- این چه قیافه ایه؟
از نگاه دلخورش رو گرفتم و در آینه آفتاب گیر به صورتم نگاه کردم. چشم ها و نوک بینی ام سرخ شده بود.
- اگه اهل آرایش بودی الان شبیه گودزیلا شده بودی!
لبخند بی جانی زدم.
- پس جای شکرش باقیه که نیستم.
فرمان را پیچاند و ماشین را به حرکت درآورد.
- از بیمارستان چرا زدی بیرون؟
سوال فرهاد هم همین بود!
-همینجوری.
- عسل؟
نگاهش کردم. اخم کرده بود.
- نباید چیزی رو از من مخفی کنی. حالا بگو دختر خوب چی اذیتت کرده و به این حال انداختت.
بد هم نبود، یکی را پیدا کرده بودم به درد و دل هایم گوش دهد. دلم هم سبک کردن بار را می خواست. به سمت شیشه برگشتم و در حالی که به ماشین های در حال عبور از کنارمان نگاه می کردم گفتم: زائوم رو شبیه حبه می دیدم. فکر می کردم جلوی روم خوابیده و داره درد می کشه. احمد من مادر نشدم ولی با تمام وجودم حس زن هایی که با دست های من بچه شون رو دنیا آوردند و مادر شدن رو درک کردم. حبه چه جور من رو رها کرده؟
بی صدا اشک ریختنم عمق دردم را نشان احمد میداد.
دست بردم تا دستمالی از میان صندلی راننده و خودم بردارم که مانع شد. به دستش که روی جعبه دستمال نشسته بود نگاه کردم و بعد نگاهم را بالا کشیدم و به صورتش دادم.
-گریه کن سبک میشی.
حرفش انگار رو درواسی را از بین برد که به گریه افتادم. دقایقی بعد با حس ای که آرامتر شده ام دست بردم و با تردید به احمد نگاه کردم. فهمید و دستمالی در آورد و کف دستم گذاشت.
-گریه بسه. حالا بخند.
از دهانم پرید: دیوونه.
جدی نگاهم کرد.
- من الان در مقام روان پزشکم و تو در جایگاه دیوانه.
اخمی کردم. احمد واقعاً رک و پررو بود. این حقیقت، بارها و بارها برایم ثابت شده بود. فقط نمی دانم چرا کنارش نشسته بودم و از همه بیشتر او را محرم حرف های نگفته ام می دانستم!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
⤴️نبودن اسم شاکر و شکور هست که بسیاری از طلاقها، درگیریها، اختلافات، بی ادبی فرزندان نسبت به والدین پیش می آید.
⤴️ نبود روحیه تشکر، موجب می شود که بچه ها به نوعی کوری گرفتار شوند و زحمات پدر و مادر را نبینند و شکر نکنند و عاق والدین شوند.
⤴️ مرد نسبت به زنش ناسپاس است و ارزش همسرش را خوب نمیتواند ببیند؛ زن هم همینطور. مرتب کفر می ورزند و این کفر ورزیدن باعث میشود، خودش هم محروم و مشمول عذاب شود.
⬅️بنابراین اگر خداوند به یک نفر نعمتِ شکرگزاری داد، حتماً نعمت زیاد شدن هم میدهد. اگر من آگاهانه و از روی معرفت شکر گزاری کنم، باید منتظر زیادی و فزونی هم باشم.
⤴️چون اینها قضا و قدر الهی است. قضا و قدر فقط این نیست که اگر آب را بنوشم، تشنگی ام برطرف میشود. یا اگر در جایی آب بریزم، خیس میشود.
↖️این ها هم قضا و قدر هستند؛ ولی ما در نظام خیالی، وهمی، عقلانی و نظام فوق عقلانی هم علت و معلول و روابط قضا و قدر و ریاضیات زیاد داریم.
⬅️ شما وقتی در نظام فوق عقلانی تشکر میکنید. حتماً اثر آن زیادی و فزونی است.
وَ لَالِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ
امکان ندارد خدا برای کسی باب دعا را باز کند و اجابت نکند
⤴️محال است دست انسان بالا رود و خالی برگردد،یا با اجابت بر میگردد،یا باچیزی بهتر از اجابت،...یا همه را برای آخرت میگذارد ؛
امکان ندارد آدم دستش را به سمت کریم بالا ببرد و باخت داشته باشد
⤵️ لذا سرمایه انسان در آخرت چیه؟
یکی از سرمایه های مهم آخرتی انسان دست هایی هست که در دنیا بالا رفته، ولی خالی برگشته اند. اینها امتیازاتی هستند که ما از خدا طلبکار می شویم. یعنی خدا خودش را بدهکار می داند....
⬅️در روایت داریم، زیرک ترین و بزرگ ترین آدمها، کسانی هستند که کثرت دعایشان از همه بیشتر است و زیاد دعا میکنند. به هر بهانه ای دستشان را بالا میبرند. چون کریم بینهایت است.
↖️ماها خیلی ساده هستیم که می گوییم: من که حالا پول در جیبم هست، بروم به خدا بگویم خدایا به من نان بده؟ خودم می روم نان می خرم. بلیط هواپیما می خرم، خانه می خرم، اتومبیل می خرم. انبیاء همه چیز داشتند، اما این کار را نمی کردند.
✨ادامه دارد...
✍استادشجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️ رهبر انقلاب: آنچه عرضِ من است و من روی آن تکیه میکنم این است که #فضای_مجازی بدون اختیار ما، از بیرون از اختیارِ ما دارد مدیریّت میشود؛ بحث این است. فضای مجازی یک چیزی نیست که آدم بتواند مثل یک آب روانی هر جور که میخواهد از آن استفاده بکند؛ دیگران دارند این آب را به یک سمتی که خودشان میخواهند هدایت میکنند؛ آنها دارند مدیریّت میکنند این فضا را.
@Emam_kh
🔖صابون نرم کننده
⭕️ مواد لازم:
🔹 یک چهارم فنجان ژل آلوئه ورا
🔹 یک چهارم فنجان برگ شبدر
🔹 دو قاشق غذاخوری گلیسیرین
🔹 یک قاشق غذاخوری روغن بادام
🔹 نصف قاشق غذاخوری روغن کرچک
🔹 ۱۰ قطره عصاره لیمو
🔹 نصف فنجان صابون خردشده سنتی
🔹 یک چهارم فنجان برگ شنبلیله
⬅️ طرز تهیه:
✳️صابون ها را در ظرف شیشه ای ریخته و روی حرارت ملایم اجاق گاز قرار دهید.
پس از گذشت ۱۰ دقیقه روغن ها را به آن اضافه کرده و هم بزنید.
مواد درون ظرف را پس از سرد شدن در مخلوط کن ریخته، سایر مواد را به آن افزوده و تا به دست آمدن ترکیبی یکنواخت صبر کنید.
منبع :موسسه پرتوسبزهستی-استادطالقانی
@Emam_kh
به اندازه دلخواه دانه سرانداخته بافت ساده یکرج زیر یک رج رو ببافید
وقتی به اندازه اییکه خواستید رسیدید 5زیر -4دانه بعدی رارهاکنید و4دانه سربندازید 5زیر دوباره 4دانه رهاکنید 4دانه سربندازید تاآخر به 5زیرختم شود
اگه برای پتو میخواهید رج بعد همه راکورکنید دانه های ول شده راتاآخربشکافید
ومثل عکس باسوزن اگرکاموای شماکلفت است دوتادوتاضربدری نخ راازبین آنها ردکنید اگرکاموانازک است 3تا3تااینکارراانجام بدهید اگر برای لباس میخواهید بافت راادامه دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
- وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ !🌱'°
#شب_جمعه حـرم یار چه دیدن دارد!
#آه_کربلاء💔
#اللهم_ارزقنا
اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🌹
@Emam_kh
🌸جناب اباصلت هَروى میگوید:
جمعه آخرماه شعبان به خدمت امام رضا ع رفتم
حضرت فرمودند:اباصلت !
بیشترماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است، پس کوتاهیهایی که درایّام گذشته این ماه کردى را دراین باقیمانده ماه جبران کن
۱_بر تو باد به انجام آنچه که به حال تو مفید است؛
۲_ دعا،استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن؛
۳_به سوى خدا ازگناهان خود توبه کن تاوقتی ماه فرارسید،خودرا براى خدا خالص کرده باشى؛
۴_امانتى بر گردن خود باقى مگذار، مگرآنکه آن را ادا کنی؛
۵_ در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد،مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى؛
۶_در پنهان و آشکار تقوای الهی راپیشه کن؛
۷_درامورخود برخدا توکل کن؛زیرا هرکه برخدا توکّل کندخدااو را بس است
۸_این دعادر بقیّه این ماه زیادبخوان:
اللّهُم اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْه
خدایا! اگر در آن قسمت ازماه شعبان که گذشته مارا نیامرزیدهاى درقسمت باقیمانده این ماه بیامرز
به درستى که حق تعالى دراین ماه،بنده هاى زیادی رابه حرمت ماه رمضان از اتش جهنم آزاد میگرداند
📚وسائل الشیعه،ج۱۰،ص۳۰۱
@Emam_kh
🔴 با ترس مخالفم ولی ...
من نه از آمریکا می ترسم نه از اسرائیل نه از خائنان داخلی و نه حتی از حسن روحانی !
با ترس مخالفم ولیکن از بعضی مردم باید ترسید!
از کسانی که یکبار و به هر دلیلی در #انتخابات به غربگرایان رای دادند و چهار سال عملکرد آنان را دیدند اما دوباره علی رغم همه نصیحت ها و تذکرها بازهم رایشان را تَکرار کردند و حالا هم که نتیجه انتخابشان را در زندگی سخت مردم جامعه می بینند و بی نتیجه بودن دل بستن به غربی ها را مشاهده می کنند ولی هنوز نه تنها از انتخابشان پشیمان نیستند که اگر دوباره شرایط پیش آید بازهم اشتباهشان را در اعتماد به غربگدایان تَکرار می کنند.
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
✍ قاسم_اکبری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بشارتی کمتر شنیده شده از نائب امام زمان(عج) درباره ظهور
👈 انشاءالله ملت ایران این پرچم را استوار نگاه خواهند داشت و به #امام_زمان (عج) تحویل خواهند داد"
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
"خوشبختترین همسر دنیا خواهید شد! اگر..."
👈 راز دار ،صبور و باگذشت باشید.
👈 با هم فکری برای خود و همسرتان، هدف مشترکی داشته باشید.
👈 خودخواه و خود رای نباشید و به نظر همسرتان هم توجه داشته باشید.
👈 فقط به دنبال عیب جویی از همسرتان نباشید، عیوب خود را نیز رفع کنید.
👈 به جای توقع داشتن از یکدیگر، به فکر انجام مسئولیتها و وظایف خود باشید.
👈 به ارزشهای اعتقادی و فرهنگی یکدیگر احترام بگذارید.
👈 هرگز دشنام ندهید و جدال نکنید. بحث و جدل، آتش کینه را در دل شعلهور ساخته و حرمت میان زن و شوهر را خدشهدار میکند.
👈 حساسیتهای رفتاری همسرتان را بشناسید و به آنها اهمیت دهید تا موجب بروز اختلال در روابطتان نشود.
👈 هر گاه حرفی میزنید، از قبل، به عواقب آن فکر کنید تا بعد، شرمنده و پشیمان نشوید. یا توجه به شرایط روحی و جسمی همسرتان حرف بزنید و از پرحرفی بپرهیزید.
👈 تا جایی که میتوانید، با یکدیگر غذا بخورید.
👈 به رشد یکدیگر کمک کنید. زن و شوهر باید به منظور رسیدن به درجات معنوی والاتر، ادامهی تحصیل، اشتغال و... شرایط رشد و پیشرفت یکدیگر را فراهم کنند.
👈 اگر قولی به همسرتان میدهید، تمام تلاش خود را برای عمل کردن به آن، به کار گیرید.
👈 همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید. اگر چه افراد نقایصی دارند اما خوبیهایی هم دارند. سعی کنید به نکات مثبت همسر خود فکر کنید.
👈 همیشه اول، خوبیهای همسرتان را به او بگویید و بعد با ظرافت، انتقاد کنید. هم چنین هرگز نزد دیگران، عیب همسر خود را بازگو نکنید.
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🔮 مبارزه با نفس
مبارزه با نفس، دشوارتر از مبارزه با شیطان است.
در این مبارزه همواره باید خدا را در سحرگاهان صدا بزنید و از او کمک بخواهید. باید نفس امّاره را با بیداری شب و نماز اول وقت کنترل کنید.
بیدار شدی برا فرج آقا امام زمان عج هم دعا کن.
حضرت آیت الله حق شناس (قدس سره)
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگارا
امشب از تو روحی وسیع
میخواهم آنقدر که فراموش
نکنیم این تو هستی که دلیل
تمام لبخندها، شادیها، خوشیها
و اتفاقات زیبای زندگی ما هستی
الهـی
در اين شب زیبای بهاری
و در اين لحظه
به حق تمامی اسماء
و صفات بی انتهای خويش
آرزوی همه را به هدف اجابت بنشان
شبتـ🌙ـون بخیـر در پنـاه خـدا🌸🍃
@Emam_kh
﷽❣سلام_امام_زمانم ❣﷽
ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
والله ڪه آسان شوداین سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود فقط!
🌹اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌹🍃
@Emam_kh
امام صادق عليه السلام :
إنَّ للّه ِ كَرامَةً في عِبادِهِ المُؤمِنينَ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ؛
امام صادق عليه السلام :
در هر روز جمعه خدا را بر بندگان مؤمنش كرامتى است .
. همان ، ج 89 ، ص 226 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام
﷽ الهی به امید تو
💐روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد (علیهم السلام)💐
🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ
🌹وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم
السلام علیک یابقیة الله
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
السلام علیک یااباعبدالله
الحسین (علیه السلام)
السلام علیک یا علی ابن
موسی الرضا(علیه السلام)
💐السلام علیکم یا اهل البیت النبوه
جمیعا" ورحمة الله وبرکاته💐
روزتون پراز خیروبرکت🌸🍃
@Emam_kh
•┈┈•❀•┈┈•
💢 نتیجه محاسبه و مراقبه
🔅 امام_رضا_علیه_السلام:
هر کس به حساب خودش رسیدگی کند، سود میبرد، و هر کس از خود غافل شود، زیان میکند، و هر کس عبرت بگیرد، بینا شود.
🔸 من حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ، وَ مَن غَفِلَ عَنها خَسِرَ، وَ مَنِ اعتَبرَ اَبصَرَ؛
📚 مسند الامام الرضا(ع) ج ۱، ص ۳۰۲
✍️ شرح حدیث:
گذشت عمر، نامحسوس است. «محاسبه» آن را محسوس میکند و خرج شدن سرمایهها را نشانمان میدهد.
سرگرمی انسان به کارهای روزمرّه و سپری کردن روزها، حالتی از «غفلت» را پیش میآورد که انسان به این که «چگونه گذشت؟» بیاعتنا میشود.
🔻 برنامه ی«محاسبه» که در توصیههای بزرگان دین آمده، ما را از این غفلت درمیآورد و نسبت به ارزیابی سخن، عمل و برخوردهای زندگی، حساس و هوشیار میکند.
▫️ در محاسبه، هم در کارها باید دقت شود، هم نیّتها و انگیزهها، هم حرفها. در یک روز، چه قدر حرف میزنیم؟
چه قدر خوب و مفید و خداپسند است و چه قدر، دروغ و بیهوده؟
برخورد، خشم، خنده، انتقاد، تعریف، احترام، بیاعتنایی، رفت و آمدها، برای چیست؟ با چه انگیزه ای است، حلال است یا حرام؟ از روی حسد است یا دلسوزی؟
💢 عمر، سرمایه ای گرانبهاست و چون به آخر رسد، دیگر باز نمیگردد.
ولی صرف چه میشود؟ در راه خدا یا در راه شیطان؟
امام سجاد(ع) میفرماید:
خدایا! مرا عمری طولانی بده، تا وقتی که عمرم در راه طاعت تو صرف میشود، امّا اگر عمرم چراگاه شیطان شده، هر چه زودتر جانم را بگیر، پیش از آن که غضب تو بر من مستولی شود(*).
(*) صحیفه ی سجادیه، دعای مکارم الاخلاق
📗 حکمتهای رضوی ، جواد_محدثی،
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔴سردار دلها؛ #حاج_قاسم :
🔹برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، #ولایت_فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
@Emam_kh