eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 بخش اول-آیه 64 سوره آل عمران 🌸 قُلْ یاَأَهْلَ الْكِتاَبِ تَعَالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَوَآءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ 🍀 ترجمه: بگو: اى اهل كتاب! به سوى سخنى بیایید كه میان ما و شما مشترک است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا ارباب نگیرد. پس اگر روی گردان شدند، بگویید: گواه باشید كه ما مسلمانیم. 🌷 : بیایید 🌷 : يکسان 🌷 : شریک قرار ندهیم 🌷 : چیزی 🌷 : نگیرد 🌷 : بعضی از ما 🌷 : جمع رب؛ رب در اصل به معنی مربی و تربیت کننده است در این آیه منظور مدبر و قانون گذار است. 🌷 : روی گردان شدند، سرپیچی کردند 🌷 : گواه باشید 🌷 : جمع مسلمان ، مسلمان به کسی گفته می شود که در برابر خدا و فرمان و احکام خداوند تسلیم باشد. دین اسلام هم یعنی دین تسلیم در برابر خدا و فرمان و احکام خداوند. 🌸 در این آیه از اهل کتاب که هم شامل مسیحیان و هم یهودیان است دعوت می کند اما دعوت به نقطه های مشترک میان و اهل کتاب است. که قرآن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:قل یا أهل الكتاب تعالوا إلى كلمة سوآء بيننا و بينكم: بگو ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است. این آیه دعوت به وحدت میان ادیان الهی است. با اینکه معتقد بود عیسی پسر خداست و این سخن شرک است ولی به خدا اعتقاد داشتند و با اینکه عزير که از پیامبران بود را پسر خدا می دانستند و با اینکه این سخن شرک است ولی به خداوند اعتقاد داشتند همین موضوع را به آنها اعلام می کند که شما به خدا اعتقاد داريد پس ما و شما در اصل توحید مشترک هستیم بیایید دست به دست هم دهیم و از تفسیرهای نا به جا که نتیجه آن شرک است دوری کنیم. در این آیه روی مسأله يگانگی خدا تأكيد شده است: 1⃣ : ألا نعبد إلا الله: جز خداوند را نپرستیم. 2⃣ : و لا نشرک به شیئا: و چیزی را شریک او قرار ندهیم. 3⃣ : و لا یتخذ بعضنا بعضاً أربابا من دون الله: و بعضى از ما بعضى ديگر را به جای خدا ارباب نگیرد. 🌸 عدىّ بن حاتم بعد از آوردن، به پیامبر صلى الله علیه وآله عرض كرد: ما زمانى كه مسیحى بودیم، هرگز یكدیگر را «ربّ» خود قرار نمى دادیم، پس منظور از جمله‌ى «لایتّخذ بَعضُنا بَعضاً ارباباً» چیست؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: آیا می دانستید علماى شما به میل خود احکام خدا را تغییر می دادند و شما از آنها پیروی می کردید گفت:بلی فرمودند:این همان پرستش و عبودیت است. از آیات قرآن استفاده می شود در میان علمای اهل کتاب جمعی بودند که احکام را طبق منافع خود تحریف می کردند و کتاب تورات و کتاب انجیل را تحریف می کردند و از نظر اسلام کسی که از چنین افرادی دانسته پیروی کند یک نوع عبودیت و پرستش نسبت به آنها انجام داده است و این شرک است. 🌸 فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون: پس اگر روی گردان شدند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم. پس اگر اهل کتاب از این سخن روی گردان شدند در روح ما کمترین اثری نمی گذارد و ما همچنان به راه خود یعنی راه ادامه خواهیم داد تنها خدا را می پرستیم و تنها قوانین او را به رسمیت می شناسیم و هرگز هیچ پیامبری را پسر خدا نمی دانیم. و هیچ مخلوقی را پرستش نمی کنیم. ⬅️ پیام های آیه در جلسه بعدی بیان شده است... تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔴 تَکرار فریب ؟ یادتان می آید که در سال ۹۶ چگونه دوباره مردم را فریب دادند؟ آیا امسال هم از همان حیله ها استفاده می کنند یا قرار است مکری جدید برای فریب مردم رو کنند؟؟ آیا مردم باز هم فریب غربگدایان را خواهند خورد؟؟؟ ✍قاسم_اکبری @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامرد نیستم.mp3
2.79M
🔊 کلیپ صوتی | آیت الله حائری شیرازی ❓سوال: در مواجهه با همسران فامیل و آشنایان، احساس می‌کنم که همسر خوبی را به لحاظ زیبایی یا سایر ویژگی‌ها انتخاب نکرده‌ام و لذا سرخورده می‌شوم و مدام خودم را سرزنش می‌کنم که چرا در انتخاب خود عجله کرده‌ام. راهکار حضرت عالی در این زمینه چیست؟ ✅ پاسخ آیت الله حائری شیرازی را بشنوید ... @Emam_kh
⭕️ یک نقشه تمیز انتخاباتی 🔹 روحانی با زیر پا گذاشتن همه توصیه های وزارت بهداشت، ترتیبی داد که در آستانه ماه رمضان، کشور یک پارچه قرمز شده و مساجد، نمازهای جماعت، هیات‌ها، نشست‌های سیاسی و.... تعطیل شود و نیروهای انقلاب عملا بهترین فرصت جهت روشنگری و بصیرت افزایی را از دست بدهند. 🔹از طرف دیگر محبوس شدن مردم در خانه به علت قرمز شدن اکثر نقاط کشور، آنها را هدف بمباران تبلیغاتی فضای مجازی قرار می دهد. فضایی که اصلاح طلبان بر آن حاکمند و مدتهاست به وسیله آن به «استحمار» مخاطب مشغولند. 🔹 عملکرد رسانه ملی هم به گونه ای است که عمده مخاطبان آن به صورتی نامحسوس گرایشات اصلاح‌طلبانه پیدا می کنند و رای خود را به سبد اصلاحات خواهند ریخت. ( چون درون‌مایه و اندیشه حاکم بر بسیاری از برنامه های معاونت سیما منطبق بر نگرشهای لیبرالیستی و سکولار است.) و به همین دلیل تداوم تعطیلات اجباری کرونایی و خانه نشینی مردم هم به نفع نامزد مورد نظر اصلاحات خواهد بود. 🔹از طرف دیگر ممنوعیت تجمعات هم باعث خواهد شد تا نامزدهای انقلابی امکان حضور در میان مردم و سفر به نقاط مختلف کشور را از دست بدهند و این نکته هم به نفع نامزد اصلاح‌طلبان خواهد بود. ✳️ نامزدهای انقلابی و حامیان آنها باید برای به هم ریختن این نقشه چاره اندیشی کنند و اجازه سوءاستفاده از وضع موجود را به دولت و حامیان اصلاح طلب آنها ندهند. ✍ دکتر کوشکی @Emam_kh
‼️حکم روزه ماه رمضان هنگام شیوع بیماری کرونا 🔷س 5376: در شرایط کنونی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرده است، روزه گرفتن در ماه رمضان چه حکمی دارد؟ ✅ج: روزه به عنوان یک تکلیف الهی در حقیقت نعمت خاص خداوند بر بندگان است و از پایه های تکامل و اعتلاء روحی انسان به شمار می رود و بر امت های پیشین نیز واجب بوده است. 🔷 از آثار روزه پدید آمدن حالت معنوی و صفای باطن، تقوای فردی و اجتماعی، تقویت اراده و روحیه مقاومت در برابر سختی هاست و نقش آن در سلامت جسم انسان نیز روشن است و خداوند اجر عظیمی برای روزه داران قرار داده است. 🔷روزه از ضروریات دین و ارکان شریعت اسلام است و ترک روزه ماه مبارک رمضان جایز نیست مگر آنکه فرد، گمان عقلایی پیدا کند که روزه گرفتن موجب: ایجاد بیماری و یا تشدید بیماری و یا افزایش طول بیماری و تأخیر در سلامتی می شود. در این موارد روزه ساقط ولی قضای آن لازم است. 🔺بدیهی است در صورتی که این اطمینان از گفته پزشک متخصص و متدین نیز به دست آید، کفایت می کند. 🔺بنابراین اگر فردی نسبت به امور یاد شده خوف و نگرانی داشته و این خوف منشأ عقلایی داشته باشد، روزه ساقط ولی قضای آن لازم است. 📕منبع: leader.ir @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه ❌ وحشتناک اما واقعی از عمق یک فاجعه ملی از خیانت های تعمدی یه خیانتکار 👤 نمایندۀ مشهد جواد کریمی قدوسی : 🔯 روحانی 36 میلیارد دلار ارز و 80 تن طلا را در اختیار سه باند قاچاق گذاشت ⚠️ کریمی قدوسی با اشاره به بررسی افزایش بهای نفت در سال 96 در کمیسیون امنیت ملی با حضور رئیس وقت بانک مرکزی، وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اقتصاد، گفت : ‼️ "فایل صوتی و تصویری این جلسه موجود است" و در این جلسه به صراحت اعلام شده که "طی سه سال با دستور آقای روحانی سی و شش میلیارد و صدمیلیون دلار ارز خزانه به بازار وارد شد و در اختیار سه باند قاچاق ارز، کالا و مواد مخدر قرار گرفت و به سلیمانیه عراق رفت." ‼️ کریمی قدوسی سپس افزوده است که علاوه بر این مبلغ هشتاد تن طلا از ایران به این منطقه اعزام [ارسال] شد. @Emam_kh
🔴 💠 همسرم آمد. سریع خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز کردم سبزی‌ها را دیدم. یک کیلو و نیم نبود از این بسته‌های کوچک آماده سوپری بود که من را جواب نمی‌داد. جا خوردم! بعد با خودم حرف زدم که بی‌خیال کمتر می‌ذارم سر سفره. سلفونش را باز کردم بوی سبزی آمد. از دستش عصبانی شدم یک لحظه خواستم به شوهرم زنگ بزنم و یک دعوا راه بیاندازم. ولی بی‌خیال شدم. گفتم شب که آمد یک تذکر درست وحسابی بهش میدم. بعد با خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدم! شب که آمد نرم‌تر می‌کنم. رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق نیفتاده و ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. حالا! مگر چه شده؟! 💠 نتیجه‌ی صبرم این شد که دم غروب، به شوهرم آرام گفتم: راستی سبزی‌ها پلاسیده بود، فکرکنم داشتی حواست نبوده! همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم می‌خواستم از سبزی فروشی بخرم، گفتم تو امروز خیلی کار داری و میشی، دیگه نخوای سبزی پاک کنی. آن شب سر سفره، سبزی نگذاشتم و هیچ اتفاق و غریبی هم نیفتاد. اگر اون موقع زنگ می‌زدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل به یک هفته شود. 💠 مکث کردن و را تمرین کنیم. گاهی زندگی سخت است اما با بی‌صبری، می‌کنیم. گاهی آرامش داریم، ولی با دست خودمان ناآرامی را وارد زندگی می‌کنیم. 🍁☘🍁☘🍁☘🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 126 انشاالله ای که گفتم واقعا از صمیم قلبم بود. تازه می فهمیدم با خودم چه کرده بودم احمد راست می گفت تمام سالهایی که می توانستم با محبت کردن به اطرافیانم و پذیرش محبت های شان به بهترین شکل سپری کنم با فکر به گذشته ای که نه در شکل گرفتنش نقشی داشتم و نه در تغییرش راه و چاره ای، گذراندم. برخلاف تصوری که قبل ترها از احمد لوده داشتم حالا ممنونش بودم. نفوذی که حرف هایش در من داشت واقعا عجیب بود. درک بالایش از موقعیتم گاهی به شکم می انداخت شاید پا به پای من درد کشیده که این طور دقیق از حالم باخبر است! با حرف‌هایش حس می کردم از خوابی عمیق به نام غفلت بیدارم می‌کند... بله، من غافل بودم از اطرافم، از تمام کسانی که دوستم داشتند و من با عینک بدبینی نگاهشان می کردم دست نرم کودک را در دستم گرفتم و به لبهایم چسباندم. - ماما. با بهت نگاهش کردم. دوباره تکرار کرد: ماما. قلبم در سینه فرو ریخت. آنقدر حالم منقلب شد که نتوانستم خوددار باشم و محکم در آغوشم فشارش دادم. من خود هرگز این کلمه را به هیچ زنی نگفته بودم و برای نگفتنش دردها و حسرت ها کشیده بودم. حالا این نوزاد اینطور مهر مادر ندیده طالب حضورش بود... چه کسی می‌گوید مهر ندیده دل نمی شود بست! این نوزاد دلبسته زنی بود که بی مهر رهایش کرده و رفته بود... به پهنای صورت اشک می ریختم و حواسم به حضور پررنگ احمد کنارم نبود. میان گریه بی اراده قربان صدقه نوزاد می رفتم و سعی در آرام کردنش داشتم. - جون مامان؟ قربونت برم، عزیزم... جون مامان عسلم. به گریه افتاده بود. دست احمد روی شانه ام نشست. - هم خودت رو هلاک کردی هم این بچه رو. نگاه اشکی ام را به صورت گریان بچه دادم. آرام از آغوشم بیرونش کشید. پرستار داخل اتاق آمد. احمد با عذرخواهی نوزاد را دست پرستار سپرد. در صورتم خم شد و پرسید: خوبی؟ خوب نبودم! داشتم خفه می شدم. باز شده بودم همان عسل دیوانه که دلش جیغ کشیدن می خواست. - از اینجا بریم احمد. نفهمیدم چطور از شیرخوارگاه بیرون آمدیم، در ماشین هم فقط گریه کردم و اجازه حرف زدن را به احمد ندادم. چیزی نگفت و اجازه داد خودم را سبک کنم. دیوارهای خانه بزرگ فرهاد برایم چون قبری تنگ و تاریک شده بود، فرهاد نبود و بیقرار بودم. در این مدت آنقدر وابسته اش شده بودم که در نبودش انگار شیء ارزشمندی را گم کرده ام و دلم آشوب می‌شد. صورت آن نوزاد هم رهایم نمی‌کرد. خنده هایش، چشم های مشکی اش که در صورتم خیره شد و مامان صدایم زد، انعکاس صدای ریز و لذت بخشش در گوشم می پیچید و حالم را دگرگون می کرد. نتوانستم بنشینم و به در و دیوار نگاه کنم. از روی مبل بلند شدم و تلویزیون را که اصلا نفهمیدم چه نشان داد و چه گفت خاموش کردم. سوئیچ ام را برداشتم و از خانه بیرون زدم. در خیابان‌ها چرخ می زدم و گریه می کردم. به احمد قول داده بودم به حرف هایش فکر کنم ولی فکر آن نوزاد و صدایش نمی گذاشت. با به صدا درآمدن گوشی و نمایان شدن اسم فرهاد روی صفحه اش، آب راه افتاده بینی ام را بالا کشیدم. فرمان را چرخاندم و خیابان را دور زدم. اشک هایم را پاک کردم، فرهاد را هم اسیر خود کرده بودم، هر روز و هر شب به نوعی دلش را آشوب می کردم. خودم هم نمی دانستم آخرش چه می شود... دلم می خواست جواب همه ی خوبی هایش را با ابراز علاقه ام بدهم. به خودم که نمی توانستم دروغ بگویم، دلم محبتش را طالب بود... اصلا نفهمیده بودم که چه شد که اینقدر وابسته اش شدم و بدون او نفس کشیدن برایم مرگ شد. کاش سال ها قبل راز دلم را گفته بودم و اینقدر عذاب و اذیت را به هر دویمان تحمیل نمی کردم، کاش احمد خیلی قبل از اینها دستم را می گرفت و از سیاهچال بیرونم می کشید. بار دیگر که اسم فرهاد روی گوشی ام افتاد با حس نیاز به شنیدن صدایش، صدای کسی که از جان و دل برایم نگران بود دکمه اتصال را لمس کردم. صدای هراسان و نگرانش لبخندی به لبم آورد! بی معرفتی بود لذتی که از حس نگرانی اش برای خود بردم... - عسل؟ عسل؟ جواب بده. خواهش می کنم. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌸🍃🌺