eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ نبویان: ترخیص نکردن میلیون‌ها تن کالا در گمرک به خاطر تحریم‌هاست؟ حجت‌الاسلام سید محمود نبویان در برنامه شنبه شب «جهان آرا» با اشاره به مذاکرات وین می‌گوید: دولت بنا را گذاشته بر اینکه همه مشکلات مربوط به تحریم است و نه بی عرضگی و سوء تدبیر در کشور هست نه اختلاس، راه رفع تحریم‌ها هم فقط مذاکره است. او همچنین گفته است آیا ترخیص نکردن نهاده‌های دامی که در گمرک انباشته شده، به تحریم ربط دارد؟ @Emam_kh
🔴رسانه ملی نباید اذهان مردم را با انتشار بدون روشنگری اظهارات جناب روحانی، از واقعیات دور کند! ✍️ حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان 🔹ایشان (حسن روحانی) به ناهنجاری‌هایی حمله می‌کنند که خود عامل و بانی آن بوده‌اند و از دستاوردهایی سخن می‌گویند که وجود خارجی ندارند! 🔹متأسفانه اظهارات ایشان یک‌سویه مطرح می‌شود و از طریق رسانه ملی نیز بدون هیچ‌گونه نقد و پرسشی بازتاب داده می‌شود‌! به بیان دیگر رسانه ملی که رسالت آن بازتاب واقعیات و بصیرت‌بخشی است و در این جهت نیز موفقیت‌های چشمگیری داشته است، نباید اذهان مردم را با انتشار بدون روشنگری اظهارات جناب روحانی، از واقعیات دور کند! 🔹این روشنگری الزاماً نباید در همان بخش از برنامه سخنرانی رئیس‌جمهور محترم باشد که اهانت به ایشان تلقی شود، بلکه در صورت ناهمخوان بودن اظهارات جناب روحانی با منافع ملی، صدا و سیما می‌تواند ضمن دعوت از کارشناسان خبره به نقد اظهارات ایشان بپردازد. 🔹به عنوان مثال [...] رئیس‌جمهور محترم در حالی که تیم مذاکره‌کننده کشورمان عازم مذاکره است، می‌فرمایند «خزانه خالی است»!/ رادیو فرانسه در تحلیل اظهارات جناب روحانی اعلام می‌کند: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. [...]»! در همان روزها، صدا و سیما می‌توانست با دعوت از کارشناسان خبره برای اطلاع مردم (و حتی دشمن) توضیح بدهد که اولاً خزانه خالی نیست -که به واقع نیز خالی نبود- و ثانیاً نظام اسلامی در پی تحقق خواسته‌های قانونی خود است و «فروشنده بدهکار و مشتاقی» نیست، که به تعبیر دشمن، «خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی» ببیند! 🔹ارتباط دادن گرانی مرغ و تخم‌مرغ و مسکن و اجاره بها و بیکاری و... به تحریم‌ها، ضمن آنکه سخنی بیرون از واقعیت و سرپوشی برناکارآمدی‌هاست، پیام ضعف به دشمن نیز هست و دشمن را به ادامه تحریم‌ها تشویق می‌کند! و این درحالی است که این روزها، آمریکا در مقابل راهبرد رسماً اعلام شده ایران با بن‌بست رو‌به‌رو شده است 🔹نمونه‌هایی از این دست، در مواضع و اظهارات ۸ ساله آقای روحانی کم نیست که برخی از آنها، آسیب‌های جدی نیز به دنبال داشته است که تحمیل فاجعه برجام به مردم و نظام، از جمله آنهاست که نباید برای مردم بدون روشنگری بماند و در این میان صدا و سیما وظیفه‌ای سنگین و حیاتی بر عهده ‌دارد و باید نشان بدهد که این جاده یکطرفه نیست!/ کیهان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکنیک سنتی درمان جویدن ناخن ✅مقداری مساوی گل گاوزبان را با سنبل الطیب مخلوط کنید و به مدت 20 دقیقه کنید سپس شب ها یک لیوان از آن را میل نمایید ✅و یا ترکیب عرق بهارنارنج و عرق بید مشک و گلاب (دکتر خیر اندیش) @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 در کتب معتبر شیعه و سنی اینطور آمده است: ۱۲رمضان پیامبر بین اصحاب شبیه و همفکر عقد اخوّت بست. امیرالمومنین در حالى که چشمانش از اشک خیس بود گفت: اى پیامبر خدا! میان اصحاب، پیمان برادری بستى ولی برادری برای من مشخص نکردی! پیامبر فرمود: اى على! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. ✍️ علیرضا گرائی @Emam_kh
❓سوال: چطور فرزندم را به نماز خواندن ترغیب کنم؟ ✅ پاسخ آیت‌الله حائری شیرازی: 💎 نمازتان را قشنگ بخوانید. سجادۀ پاکیزه و مرتب بیندازید. یک اتاق یا محل خاصی برای نمازتان داشته باشید. آنجا معطر باشد. شما نمازتان را بخوانید، بچه می‌آید کنارتان نماز می‌خواند. وقتی نماز خواند، به او جایزه بدهید. نمی‌خواهد وادارش کنید، خودش، خودش را وادار می‌کند. 💎 شما همین اندازه که نماز باحالِ شیرینِ خودتان را می‌خوانید، بچه از نمازتان خوشش می‌آید. همینطور که خدا خوشش می‌آید، بچه‌ات هم خوشش می‌آید. اما تو وقتی نمازت را زود زود می‌خوانی، بچه هم خوشش نمی‌آید. خدا هم خوشش نمی‌آید. یک نماز بخوان که خدا خوشش بیاد تا بچه‌ات هم خوشش بیاید. چون بچه، فطرت الهی دارد. 💎 اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچه‌ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن. طبیعتاً می‌گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند. دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد. من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند. میدانی بچه چه می‌گوید؟ پیش خودش می‌گوید: «زنده باد نماز». اما اگر نکردی، شیطان می‌رود در ذهنش می‌گوید نگاه کن بابایت 50 سال نماز می‌خواند اما حق تو را ضایع کرده. حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمی‌آورد! تو هم 50 سال نماز بخوانی بعدش می‌شوی مثل این بابا !! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الله اکبر الله اکبر اثرات نماز از دیدگاه علمی بر بدن و هورمونها نماز صبح: فرد مسلمان در صبح برای نماز صبح بیدار می شود درحالیکه در برابر سه تحول مهم قرار دارد: 1- دریافت نور در زمان آن که فعالیت غده صنوبری را کاهش می دهد، و ملاتونین را کم می کند و عملیات دیگر مرتبط با نور را فعال می سازد. 2- پایان کنترل دستگاه عصبی (ناخوشایند) که شب ها باعث آرامش می شود و شروع دستگاه عصبی (خوشایند) که روزها باعث فعالیت می شود. 3- آمادگی برای استفاده از نیرویی که افزایش کورتیزون در صبح آن را ایجاد می کند، و این افزایش خود به خود صورت می گیرد و به خاطر بلند شدن از خواب و پایین آمدن از تخت نیست، همچنانکه هورمون سروتونین و اندورفین در خون نیز افزایش می یابد. نماز ظهر: فرد مسلمان هنگام نماز ظهر در معرض سه تحول مهم قرار دارد: 1- در اثر افزایش نخست هورمون آدرنالین در پایان صبح خود را با نماز آرام می کند. 2- از لحاظ جنسی خود را آرام می کند، چرا که تستوسترون در ظهر به اوج خود می رسد. 3- ساعت بیولوژیک از بدن می خواهد که اگر وعده غذایی سریعی نخورد نیروی بیشتری برای آن فراهم کند که نماز باعث آرام کردن و کاهش تشنج حاصل از گرسنگی می شود. نماز عصر: تأکید زیادی بر ادای این نماز وجود دارد زیرا آن مرتبط با دومین زمان اوج آدرنالین می باشد که فعالیت ملموس چندین عضو از جمله فعالیت قلب را به دنبال دارد و بیشتر افزایش فشار قلب بیماران قلبی مستقیما در این زمان صورت می گیرد که نشان دهنده ی فشاری است که این عضو مهم در این زمان با آن روبروست. و جالب آن است که بیشتر فشار قلب کودکان تازه متولد شده نیز در همین زمان صورت می گیرد و معمولا اوج مرگ کودکان تازه تولد در ساعت دو بعداز ظهر می باشد و بیشتر افزایش فشار قلب آنان بین ساعت دو تا چهار بعداز ظهر می باشد. و اینها نشان دهنده سخت بودن این زمان برای جسم انسان به طور کلی و قلب به طور خاص می باشد. بیشتر مشکلات اطفال مشکلات قلبی تنفسی می باشد و حتی در بزرگسالان نیز همینگونه می باشد، چراکه بدن آنها در این زمان سختی زیادی را متحمل می شود و با افزایش به حوادث و فاجعه های مخوفی منجر می گردد . همچنین نماز عصر انسان را از کارهایش در این زمان باز می دارد و به منظور پرهیز از این پیامدها مانع مشغول شدن انسان به کار دیگری می گردد. نماز مغرب: این زمان تغییر و تحول از نور به تاریکی است که عکس آن چیزی است که در زمان نماز صبح صورت می گیرد بنابراین به خاطر شروع تاریکی ترشح ملاتونین افزایش می یابد که باعث می گردد انسان احساس خواب آلودگی و کسالت کند و در مقابل سروتونین، کورتیزول و اندورفین کاهش می یابد. نماز عشاء: در زمان انتقال از فعالیت به استراحت و برعکس زمان نماز صبح می باشد. و زمانی ثابت برای انتقال جسم از کنترل دستگاه عصبی خوشایند به دستگاه عصبی ناخوشایند می باشد. و شاید این سرّ تأخیر این نماز تا کمی قبل از خواب می باشد تا تمام کارها تمام شده باشد و بعد از آن مستقیما خواب صورت گیرد. در این زمان حرارت بدن و ضربات قلب کاهش می یابد و هورمون های خون بالا می رود. قابل توجه این است که این زمان نماز های پنجگانه با تحولات بیولوژیک مهم جسم منطبق است که با گذر زمان نمازهای پنجگانه انعکاسات شرطی شده مؤثری را به جای می گذارد که می توانیم توقع داشته باشیم هر روز صبح، نماز صبح به نوبه خود علامتی باشد برای شروع فعالیتی و ثبات داشتن بر یک رژیم و برنامه ی منظم روزانه ی دارای بخش های ثابت به همراه یک عامل صوتی (اذان) آن گونه که در نماز صورت می گیرد باعث می شود بدن انسان در یک هماهنگی بسیار زیاد با محیط خارج حرکت کند و به دنبال آن هماهنگی و انسجام تام بین موارد زیر صورت گیرد: *زمان های بیولوژیک داخل بدن. * زمان های مؤثرهای محیطی خارج از بدن مانند چرخه نور و تاریکی. *زمان های شرعی با ادای نمازهای پنجگانه در زمان آن. اللهم عجل لولیک الفرج ❤️
‼️نیت روزه نکردن یا روزه از روی ریا 🔷کسی که در روز ماه رمضان نیت روزه نمی‌کند، یا از روی ریا روزه می‌گیرد ولی هیچیک از کارهائی را که موجب باطل شدن روزه است انجام نمی‌دهد، قضای آن روز بر او واجب است ولی کفاره واجب نیست. 📕منبع: leader.ir @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 شرح دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان 🌸 دعای_روز_دوازدهم 🌙 ماه_مبارک_رمضان 🌸 اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین. 1⃣ اللهم زینی فیه بالستر و العفاف 🌷 :خدایا مرا زینت ده 🌷 :در این ماه 🌷 :پوشش 🌷 :پاکدامنی و عفاف 🔴 خدایا من را در این ماه به ستر و پاکدامنی زینت بده. ستر یعنی اینکه گناهان مردم را مخفی کنم. یعنی به عیب خودمان بپردازیم نه به عیب دیگران خوش به حال بنده ای که به عیب خودش می پردازد. اگر از رفیقمان عیب و خطایی دیدیم به کسی نگوییم غیبت و‌ بد دیگران گفتن و پشت سر دیگران حرف زدن عمل چهل روز انسان را از بین می برد و اعمال خوب غیبت کننده را در نامه اعمال آن شخصی که غیبتش کردیم نوشته می شود بهتر است کاری به زندگی دیگران نداشته باشیم و سرمان در زندگی خودمان باشد. آنها که به عیب دیگران کاری ندارند ، بهترین زینت را دارند. عفاف هم یعنی اینکه گناه نکنیم و عفت نفس داشته باشیم و نفس پاک خود را به گناه آلوده نکنیم. پس بیان نکردن گناه دیگران و داشتن عفاف اولین دعایی است که در این روز از خدا می خواهیم. 2⃣ و استرنی فیه بلباس القنوع و الکفاف 🌷 :و مستورم کن 🌷 :به لباس 🌷 :قناعت 🌷 :کفاف 🔴 خدایا من را به دو چیز مستور کن، یکی لباس قناعت و‌دیگری کفاف-کفاف یعنی اینکه زندگی را بگذرانیم. اگر مال و ثروت زیاد داشته باشیم گرفتار می شویم و اگر دستمان پیش کسی دراز باشد ذلیل می شویم پس از خدا بخواهیم که به اندازه کفاف زندگی به ما بدهد. قناعت هم به انسان عزت می دهد و کسی که قناعت دارد خدا او را عزیز می کند. بزرگترین گنج قناعت است. 3⃣ و احملنی فیه علی العدل و الإنصاف 🌷 :و وادارم کن در این ماه 🌷 :بر عدل 🌷 :انصاف 🔴 خدایا من را عادل کن و کاری کن که انصاف داشته باشم. 4⃣ و امنی فیه من کل ما أخاف بعصمتک 🌷 :من را در این ماه امان ده 🌷 :از آنچه می ترسم 🔴 خدایا از هر چه که من از آن می ترسم من را امان ده. اگر کسی ما را تهدید می کند به ما ایمنی بده که کسی نتواند به ما تعرض کند. 5⃣ بعصمتک یا عصمة الخائفین 🌷 :به عصمتت 🌷 :ای نگه دار 🌷 :افرادی که ترس و هراس دارند. 🔴 به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای کسی که ترسناکان را نگهداری می کنی ، ای کسی که هر که به تو متوسل می شود از او نگهداری می کنی ، خدایا درباره ما این دعاها را مستجاب بفرما. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔴سرلشکر باقری: اقدامات اخیر صهیونیست‌ها را سر عقل خواهد آورد ♦️صهیونیست‌ها فکر می‌کنند می‌توانند به طور دائم خاک سوریه را هدف قرار دهند و در جاهای مختلف و در دریاها شیطنت کنند و پاسخ نگیرند. ♦️قطعا اقدامات انجام شده طی چند روز اخیر و اقدامات آینده که منافع آن‌ها را به خطر می‌‎اندازد، آن‌ها را سر عقل خواهد آورد. آینده جبهه مقاومت روشن است. @Emam_kh
خدای آنها از هلیکوپترهای ما قوی‌تر بود! در بازدید از کارخانه هلی‌کوپترسازی امریکایی به توضیح می‌دهند که این هلیکوپتر تمام تکنولوژی برتر جهان را در خود دارد. ادواردو می‌پرسد در طبس که این هلی‌کوپترها شکست خورده‌اند؟ آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش می‌گوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قوی‌تر بود... 📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🗓پنجم اردیبهشت، سالروز شکست آمریکا در صحرای طبس @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 خدا نمرده است ! وقتی همه خواب بودیم آمریکایی ها شبانه و بصورت دزدانه در عمق کشور یعنی صحرای وارد شدند و می خواستند چنان ضربه ای به حیثیت انقلاب اسلامی وارد کنند تا دیگر کسی به فکر مبارزه باشیطان بزرگ نیفتد. اما خدا نخواست و مردمی که برایش انقلاب کرده بودند را تنها نگذاشت و با ناچیزترین و ریزترین مخلوقاتش ارتش بزرگترین امپریالیسم را تحقیر کرد. الان هم خدا نه مرده است و نه خسته شده و نه خوابیده است. ولی بد نیست در این فرصت کلاه خود را قاضی کنیم که آیا ما هم هنوز مثل آن روزها به خدا اعتماد داریم یا نه گاهی امیدمان به لطف کدخداست؟؟؟ ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
🔹 عزیزان من! قرّاء قرآن! جوانان پاک‌دل انقلابی ما! این رابطه را روز به روز با قرآن بیشتر کنید. 🔹 در خانواده، عطر قرآن را در فضا منتشر کنید، قرآن را بخوانید، در قرآن تدبّر کنید.۱۳۷۰/۱۲/۱۵ @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 78 سوره آل عمران 🌸 وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْووُُنَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتاَبِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه: وهمانا از ایشان ( منظور یهود )گروهى هستند كه زبان خود را به خواندن كتاب مى چرخانند كه شما گمان كنید آن از كتاب آسمانى است، در حالى كه آن از كتاب نیست و مى گویند: آن از جانب خداست، در حالى كه از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مى بندند. 🌷 : گروهی 🌷 : زبان هايشان را می چرخانند کنایه از دروغ سازی است یعنی زبانشان را با دروغ پیچاندن 🌷 : زبان هايشان 🌷 : گمان می کنید 🌷 : دروغ 🌷 : می دانند 🔴 : اين آیه نیز درباره گروهی از علمای یهود نازل شده که با دست خود چیزهایی بر خلاف آنچه در تورات آمده بود درباره صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می نوشتند و آن را به خدا نسبت می دادند و با زبان خود حقایق تورات را تحریف می کردند. 🌸 در این آیه بخشی از خلافکاری های بعضی از علمای را بیان می کند و می فرماید: (و إن منهم لفريقا يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب: و همانا از ايشان (منظور يهود) گروهی هستند که زبان خود را به خواندن کتاب می چرخانند که شما گمان کنید آن از کتاب آسمانی است، در حالی که آن از کتاب نیست.) علمای یهود به این کار قناعت نمی کردند بلکه صریحا می گفتند این سخنان خداست و سخنان دروغ خود را به نسبت می دادند. و یقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون: و می گویند: آن از جانب خداست، در حالی که از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ می بندند. 🌸 علما و دانشمندانِ بى تقوا چند برابر است، زیرا: 1⃣ را به اشتباه مى اندازند. «لتحسبوه من الكتاب» 2⃣ به دروغ مى بندند. «هو من عنداللّه» 3⃣ تمام این حركت ها را انجام مى‌دهند. «وهم یعلمون» 🔹 پيام های آیه78سوره آل عمران 🔹 ✅ در قضاوت ها، داشته باشیم و همه را به یک دید نگاه نكنیم. ✅ ، مقدّسات مذهبى و كتاب های آسمانى را دستاویز خود قرار مى دهند. ✅ اگر زمینه ‌ى پذیرش انحراف را در شما ببیند، ادّعاهاى خطرناک ترى مطرح مى كند. ✅ بزرگترین خیانت به و عقیده ى انسان، تحریفِ آگاهانه ومغرضانه ى علما و خواصّ است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
‍ 🌸✨🌸 عجب امانی است ! امــان خــداست . ان شاءالله خدا استغفار به شما مرحمت کند . یادتان بماند که اگر توانستید در شبانه روز استغفار را سر جا نمـاز هیچ وقت ترک نکنید . این امان خداست. یعنی در امان خدا هستی... اگر در هر شبانه روز یک دفعه این کار را بکنی برای خودت دیوار چدنی گذاشته ای ، برای خودت و ذراریت . استغفار امان خداست. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 157 با درماندگی روی تخت نشستم. نمی دانم چقدر زمان در فر بودم که صدای باز و بسته شدن در سالن به گوشم خورد. سریع زیر پتو خزیدم. حوصله ی حرف دیگری را نداشتم. مطمئناً تا رسیدن فرهاد به واقعیت رابطه مان تمام حرف هایش زهر بود بر جانم و بس... با باز و بسته شدن در اتاق چشم هایم را بستم و خودم را به خواب زدم. تشک تخت تکانی خورد و گرمای تن فرهاد که از پشت سر در آغوشم کشید... به یکباره تمام تنم گر گرفت و احساسم به تقلای عاشقانه گی کردن افتاد. آهسته صدایم زد: عسل؟ اشک هایم از پشت پلک های بسته ام فرو ریختند. لب های لرزانم را زیر دندان کشیدم تا صدای گریه ام را نشنود. لعنت به دلم که می خواست بچرخم و در آغوش مردی که لحظاتی قبل شکسته بودتش فرو روم! همیشه اولین ها به یاد ماندنی ترین ها می شوند و این اولین هم آغوشی من در بستر با فرهاد بود؛ با همسرم؛ همسری که باور نداشت این هم سر بودن را! دستش را از دورم باز کرد و سمت مو هایم برد و گیره اش را در آورد، تاب موهایم را باز کرد و زمزمه کرد: ببخش عسل. ببخش که کم طاقتم و حرف‌هام آزارت میده. دومرتبه پرسید: عسل خوابی؟ آره فرهاد خوابم، خوابی شیرین که تو در آن هستی و موهایم را نوازش می کنی... بوسه ی داغ ولی کوتاهی که به پشت گردنم زد از خواب بودن پشیمانم کرد، کاش بیدار بودم و قبل از سوختن و خاکستر شدنم فرار می‌کردم... آغوشش را تنگ تر کرد و دیگر حرفی نزد... ساعتی بی قرار در آغوش داغش ماندم و به بیچاره ترین حالت دوام آوردم... با منظم شدن ریتم نفس هایش من هم توانستم دلم را آرام کنم و خودم را به دست خواب بسپارم. با احساس سر و صدا چشم هایم را باز کردم، دیشب و آغوش فرهاد را به یاد آوردم. غلتی زدم و پشت سرم را چک کردم ولی نبود. لباس هایم را مرتب کردم و به سالن رفتم. احمد خانه را روی سرش گذاشته بود با دیدنم دست از نواختن برداشت مثل همیشه پر انرژی و خندان بود و باعث شد لبخندی روی لبم نقش ببندد. - ساعت خواب خانم دکتر خوش گذشته ها! طرف تو آشپزخانه راه افتادم و جوابش را با 《سلام صبح تو هم بخیر》 دادم. دلم نیامد تیکه بارش کنم! نه به اعتصاب دوساله اش نه به تنبک زدن اول صبحی اش! مریم مشغول شستن ظرف بود. به میز خالی از صبحانه نگاه کردم. - چرا بیدارم نکردید ؟ دستکش های زرد رنگ را از دست هایش بیرون کشید و چشمکی زد. - آقاتون اجازه ندادن گفتن دیشب کوه کندید خسته‌اید بذاریم بخوابید! حوصله ی سر به سر گذاشتن های مریم را نداشتم نگاهم به سالن سمت فرهاد که روی مبل لم داده و پا روی پا انداخته بود کشیده شد. بابت حرف هایش هنوز از دستش دلخور بودم. درست است عذرخواهی کرد ولی من مثلا خواب بودم دیگر! به نگاه خیره اش اخمی کردم و مشغول چیدن صبحانه روی میز برای خودم شدم. با خروج مریم از آشپزخانه فرهاد داخل آمد. بی توجه به حضورش مشغول خوردن چایم شدم روبرویم نشست. -سلام از ماست ! اخم هایم را غلیظ تر کردم و جوابش را ندادم. دست هایش را روی میز گذاشت و خودش را جلوتر کشید. -بابت دیشب و حرف هام معذرت می خوام. نگاه دلگیرم را در چشم هایش دوختم ولی حرفی نزدم. اشتهایم کور شد، بلند شدم و مشغول جمع کردن محتویات میز شدم با لحنی دلجویانه صدایم زد: عسل خانوم؟ دلم رفت که فدایش شود ولی دل دلگیرم ناز کرد و بی توجه به سنگینی نگاهش از آشپزخانه خارج شدم‌. به پیشنهاد مجید آماده شدیم تا برای گردش به جنگل برویم تا برگشتنمان به تاریکی نخورد. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🌺🌸🌸🌺🌸
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 158 به جای خلوت و دنجی رفتیم. هوای سردش هم مانع دلچسب بودن گردش مان نمی‌شد. کلاه خزدار پالتو ام را روی سرم کشیدم و به مریم که شال گردن را دور بینی اش پیچیده بود نگاه کردم. توجه ام را که دید شال گردن را برای زدن حرف از روی دهانش پایین کشید. -یعنی بی عقل تر از ما پنج نفر تو مملکت نداریم! اشاره‌ای به دور تا دورمان کرد. - دیگه جیرجیرک ها هم از سرما تو خونه هاشونن چه برسه به آدمها! از حرصی حرف زدنش خنده ام گرفت. - شالت رو پیج دور بینی ات کم غر بزن‌ احمد با دست به سمتی اشاره کرد. - بچه ها از این طرف. سمت جایی که نشان داده بود راه افتادیم مجید رو به مریم کرد. - مریم جان اگه سردته برگردیم؟ احمد عوقی نمایشی زد و دستش را سمت سر مجید پرتاب کرد. - یعنی خاک بر سرت آبروی هرچی مرده بردی. فرهاد با کف دستش میان دو کتف احمد زد و در حالی که از کنارش رد می شد گفت: یاد بگیر حاج خانوم رو هم به آرزوش برسون. احمد جای ضربه ی فرهاد را ماساژ داد و غر زد: شما برا خودت لالایی بخون در راستای همون عرضه و زن و ساختار بچه و اینها! فرهاد که از احمد پیشی گرفته بود لگدی به پشت سر و ساق پای احمد زد و گفت: خفه کار کن احمد. مریم با خنده به من که از دست احمد رو به انفجار بودم نگاه کرد خودم را به نشنیدن زدم و قدم هایم را کوتاه‌تر برداشتم آهی کشیدم و سعی کردم آزاد از هر فکر و خیالی از محیط رمز آلود و زیبای جنگل لذت ببرم. به پرنده هایی که روی شاخ و برگ ها در تکاپو بودند نگاه کردم و به حرف مریم راجع به جیرجیرک ها خنده ام گرفت. دستهایم را داخل جیب پالتو ام فرو کردم. غافل از بچه ها به شاخ و برگ ها و گیاهان زیر پایم نگاه می کردم و قدم زنان از میانشان به راهم ادامه می دادم. زمان زیادی نگذشته بود که متوجه تنها ماندنم شدم سرم را بلند کردم و در چند قدمی ام فقط فرهاد را دیدم که تکیه به درخت ایستاده و نگاهم می کرد. توجه ام را که دید تکیه اش را کند و سمتم آمد. - هنوز قهری؟ جوابش را ندادم و دو مرتبه ب راه افتادم. هم قدمم شد. -عسل گفتم ببخشید دیگه. ایستادم و با دلخوری در چشم هایش خیره شدم. - هر چی دلت میخواد میگی بعد با یک عذرخواهی میخوای سر و تهش رو هم بیاری! - به خدا حالم خوب نبود یه لحظه قاطی کردم نفهمیدم چه جوری خودم رو تخلیه کنم و اون حرف ها رو زدم. پوزخندی زدم. - عذر بدتر از گناه! کلافه پوفی کشید. - بگم غلط کردم تمومش می کنی؟ با حرص در صورتش خیره شدم. - یه چیزی هم بدهکار شدم مثل اینکه! دستش را پیش آورد تا تکه مویم را که روی صورتم افتاد کنار بزند؛ باید توبیخ شانه کردن مویم متوسطش را سرش در می آوردم. پر حرص دستش را پس زدم. -به موهام دست نزن. بیقرار شدنش را با تمام وجود حس کردم. - عسل؟! رو گرفتم از مقابلش رد شوم که پایم به چیزی گیر کرد و سکندری خوردم و در آغوش فرهاد پرت شدم پر حرص به سینه اش فشاری آوردم. -ولن کن. تا خواستم تقلا کنم دست هایش دورم تنگ تر شد. به چشم هایش نگاه کردم و بلند تر تکرار کردم: می گم ولم کن. چشم هایش سرخ و اخم هایش درهم شد فشار محکمی به کمرم آورد و تا خواستم تقلای دیگری کنم در صورتم خم و لب هایم اسیر گرمای لب هایش شد. شوک زده دست هایم شل شد و به جای تقلا برای جدایی، چنگی برای فرو نریختنم شد. داغی نامعمول تن فرهاد سرمای اطرافم را بیشتر نشانم می‌داد. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌸🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 راههای مبارزه با نفس امّاره ✅یکی از علمای بزرگ میفرمودند: به شیخ حسنعلی نخودکی (رحمة اللَّه علیه) گفتم که میخواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول کنید. 🔵فرمود: تو به درد ما نمیخوری. کار ما این است که همش بزنی توی سر نفس خبیثت و این هم از تو بر نمی آید. ♦️با اصرار گفتم: چرا آقا بر می آید.. ✨فرمودند: خُب از همین جا تا دم حرم با هم می آئیم ،این یک کیلومتر راه تو شاگرد و من استاد. 🔅گفتم: چشم. 🌾چند قدم که رد شدیم دیدم یک تکه نان افتاده گوشه زمین، کنار جوی آب. شیخ فرمود: برو اون تکه نان را بیاور. 🍁ما هم شروع کردیم توی دلمان به شیخ نِق زدن که، آخه اول میگویند این حدیث را بگو.این ذکر را بگو. انبساط روح پیدا کنی. این چه جور شاگردی است؟! به من میگوید برو آن تکه نان را بردار بیاور...!! 🌿دور و بَرَم را نگاه کردم، دیدم دو تا طلبه دارند می آیند، گفتم حالا اینها با خودشان نگویند این فقیر است؟! خلاصه هر طوری بود تکه نان را برداشتم. 🔰 دوباره قدری جلوتر رفتم دیدم یک خیار افتاده روی زمین، نصفش را خورده بودند و نصف دیگرش دم جوی آب بود. شیخ فرمود: برو اون خیار را هم بیاور. 💠چون تر و خاکی هم شده بود، اطرافم را نگاه کردم، دیدم همان دو طلبه هستند که دارند می آیند. 🌀در دلم گفتم:حیثیت و آبروی ما را این شیخ اول کار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم، توی دلم شروع کردم به شیخ نِق زدن، آخه تو چه استادی هستی، نان را بیاور و خیار را بیاور...این که نشد درس! 🌹ناگهان شیخ فرمودند: که ما این خیار را می شوییم و نان را تمیز میکنیم ،ناهار ظهر ما همین نان و خیار است! 🍀خلاصه شیخ اینگونه با این عمل نفس ما را از بین برد... 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸