❤️ رهبر معظم انقلاب روز یکشنبه با مردم سخن خواهند گفت
♦️حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، همزمان با روز جهانی کارگر و روز معلم، ساعت 18 روز یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 به صورت زنده از طریق شبکههای رسانه ملی با مردم سخن خواهند گفت.
@Emam_kh
‼️افطار در محلی که مغرب شده و سفر به محلی که مغرب نشده
🔷س 5407: اگر روزه داری هنگام مغرب در سرزمینی افطار کرده باشد و سپس به جایی مسافرت کند که هنوز مغرب نشده است، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟ آیا تناول مفطرات برای او در آن جا قبل از مغرب جایز است؟
✅ج: روزه او صحیح است و تناول مفطرات در آن مکان قبل از مغرب با فرض این که در وقت مغرب در سرزمین خود افطار کرده، برای او جایز است.
🔷س 5403: آیا قرص زیر زبانی با توجه به اینکه چیزی از حلق پائین نمی رود و صرفا از طریق زیر زبان، جذب می شود، باعث باطل شدن روزه می گردد؟
✅ج: اگر آب دهان که با آن قرص آغشته شده، بیرون ریخته شود و چیزی از آن وارد حلق نشود، روزه باطل نمی شود.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
✨﷽✨
🌼بهترین اعمال در شب قدر
✍ از حضرت موسی (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلوات الله) روایت شده:
حضرت موسی (علیه السلام) عرضه داشت: خدایا! قرب و نزدیکی به شما را می خواهم. خداوند فرمود: کسی به من نزدیک می شود که شب قدر بیدار باشد. عرض کرد: خدایا! رحمتت را خواهانم. فرمود: رحمتم شامل کسی می شود که در شب قدر به فقرا و درماندگان ترحّم کند. عرض کرد: خدایا! گذشتن از [پل] صراط را می خواهم.فرمود: عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد.
عرض کرد: خدایا! از درختان و میوه های بهشت می خواهم.فرمود: آن هم به کسی می رسد که شب قدر تسبیحی بگوید. عرض کرد: خدایا! نجات را خواهانم. فرمود: [منظورت] نجات از آتش جهنّم است؟ عرض کرد: بله. فرمود: این [نجات] برای کسی است که در شب قدر استغفار کند.
عرض کرد: خدایا! رضایت را طالبم. فرمود: رضایت من برای کسی که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند متحقق می شود.
📚 وسائل الشیعه، ج۸،ص۲۰
@Emam_kh
⭕️با کسانی که دشمن را تزیین میکنند مماشات نکنید
✍رهبر انقلاب: با کسانی که مبانی انقلاب را قبول نمیکنند، ایجاد تردید میکنند و دشمن را تزیین میکنند، مماشات نکنید. ایجاد تردید، ستون فقرات کار دشمن است. امروز جامعه و نظام آمریکایی نه تنها جذّابیّت ندارد، بلکه به یک معنا در بخش مهمّی از دنیا منفور هم هست.
🔹عملکرد بلندمدّت آمریکا موجب منفور شدن این دولت در بخش مهمّی از دنیا شده است؛ جنگافروزی، کمک به دولتهای بدنام، تروریستپروریها، حمایت بیدریغ از ظلم و کارهایی مانند اینها. البتّه آمریکاییها در عراق و سوریه ماندنی نیستند و اخراج خواهند شد. ۹۹/۲/۲۸
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 85 سوره آل عمران
🌸 وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الْأَخِرَةِ مِنَ الْخاَسِرِينَ
🍀 ترجمه: و هر كسی غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمى شود و او در آخرت از زیانكاران خواهد بود.
🌷 #یبتغ: خواستن، طلب کردن
🌷 #فلن_یقبل: پس هرگز قبول نمی شود
🌷 #الخاسرین: زیانکاران
🌸 از جملهى «یَبتَغ»، استفاده مى شود كه منظور آیه، كسانى هستند كه اسلام به گوش آنها رسیده، ولى آن را رها كرده و به سراغ دیگر مكاتب رفته اند. این افراد در قیامت زیانكارند و دین آنها مورد پذیرش نیست. با توجّه به آیه 81، پذیرش دین اسلام، میثاق خداوند از همهى پیامبران پیشین است و لذا با آمدن پیامبر اسلام، ادیان غیر از اسلام دیگر مورد قبول نیست و همگی باید اسلام را بپذیرند. «فلن یقبل منه» اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خداوند
🔴 طبق آیات گذشته:
🌷 #یک: از تمام انبیاى پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدى ایمان آورند.
🌷 #دو: تمام هستى تسلیم خداست و نمى توان غیر دین الهى را پذیرفت.
🌷 #سه: پیروان اسلام، به تمام انبیا و كتاب آسمانى ایمان دارند. و در این آیه با صراحت اعلام مى كند: هركسی غیر این دین را بپذیرد، قابل قبول نیست. آرى، بعد از دعوت، استدلال، مباهله و اعلام همسویى با عقاید و كتاب های آسمانى دیگر، جاى صراحت سخن گفتن است.
🔹 پيام های آیه85سوره آل عمران 🔹
✅ رها كردن مكتبى جامع، مایه خسارتى ابدى است. «مَن یبتغ... من الخاسرین»
✅ #آخرت، جلوگاه خسارت هاى واقعى است. «فى الاخرة من الخاسرین»
✅ انتخاب #اسلام، رمز و نشانه دوراندیشى انسان است. «فى الاخرة من الخاسرین»
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
✍ عاشقی را باید از خدا آموخت!
عزیزکردههایش را به #میدانگاه ، میبرد؛
تا دنیا را برای قیامِ آخر، آماده کند!
#میدانداری خدا،
ـ با فرق شکافته
ـ پهلوی شکسته
ـ خنجر بریده ....
تا آخرالزمان ادامه خواهد داشت!
تا روزی که زمین را "عبادی الصالحون" به ارث برند.
💥ماجرای #میدان و #خنجر ، ماجرای تکراریِ تاریخ است.
#ليلة_القدر
💠 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی:
🔹 استجابت دعا
▪️ روز نوزدهم ماه مبارک رمضان است، فضیلت هایی که برای شب قدر است برای روز قدر هم هست و از طرفی هم سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلین) است. بحثی که قبلاً مطرح بود مناسب است که با بیانات حکیمانهٴ آن حضرت ادامه پیدا کند؛ بحث دربارهٴ اسرار عبادات بود که برای هر عبادتی سرّی است. وقتی از امیرالمومنین علیه السلام سوال کردند بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ فرمود : «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ»؛[1] فاصلهٴ بین آسمان و زمین را دو چیز می تواند پر کند و با دو واحد می شود این فاصله را تعیین کرد: یکی نگاه چشم و یکی دعای مظلوم؛ یعنی فاصلهٴ بین آسمان و زمین به اندازه ای است که شما به یک نگاه می بینید «مَدُّ الْبَصَرِ» یعنی پایان دید شما همان آسمان است به مقداری که چشم می بیند این ناظر به آسمان ظاهری، اما دعای مظلوم فاصلهٴ بین زمین و آسمان را یعنی آن سرّ آسمان و باطن آسمان را می پیماید، این راجع به سرّ اوست. همان طوری که در بحث های قبل به عرض رسید هر چیزی یک ظاهری دارد و یک باطنی، فاصلهٴ بین زمین و آسمان یک ظاهری دارد که آن ظاهر را با چشم می توان دید و طی کرد و یک باطنی دارد که آن را باید با عمل دل پیمود، نه با دید بصر! فرمود دعای مظلوم به آسمان می رسد، فاصلهٴ بین زمین و آسمان دعای مظلوم است؛ یعنی دعای مظلوم یقیناً به سماوات می رسد. همان طوری که دید چشم به آسمان ظاهر می رسد، آهِ مظلومانهٴ مظلوم هم به باطن آسمان و سرّ آسمان می رسد.
▪️ ️امیرالمومنین علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) در جواب آن سوال که بین زمین و آسمان چقدر فاصله است، هم به آسمان ظاهری اشاره کرد و هم به سرّ آسمان که آسمان باطنی است، فرمود: «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ»؛ به مقدار یک نگاه فاصلهٴ بین زمین و آسمان ظاهری است و دعای مظلوم فاصلهٴ بین زمین و آسمان باطنی و معنوی است.
▪️ اگر کسی خواست دعا کند که به باطن آسمان برسد و یقیناً مستجاب بشود، راهش این است که تمام علاقه ها و امیدهایش را که به غیر خدا تعلق گرفته بود قطع کند و هر اندازه که انسان موحّد است دعای او مستجاب است! خدای سبحان دعای موحّد را رد نمی کند. به هر اندازه که انسان موحّد است، به اندازهٴ توحید او دعا مستجاب است.
[1] . الغارات (ط - القدیمة)، ج1، ص112.
📚 سخنرانی ماه مبارک رمضان ـ جلسه 15
تاریخ: 1363
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 169
دیگر حرفی نزد نگاه غم دارش را از صورتم کرد و سرش را سمت پنجره چرخاند. فشار آرامی به دستش آوردم. کاش این روز ها زودتر طی می شد، طاقت غمش را نیاوردم و صدایش زدم: رژان؟
بی حرف سرش را سمتم گرداند. صورتش از اشک خیس بود دستمال برداشتم و روی گونههایش کشیدم خواستم از آن حال و هوا درش بیاورم.
در حالی که صورت زیبای شادی جلوی رویم جان گرفته بود لبخندی زدم و گفتم: چقدر دخترت شیرین و خوشگله رژان مخصوصا چشم های گرد و آبی رنگس.
نگاهش را دزدید.
- چشمهای اونم آبی بود، سی...سینا...دو سال پیش باهاش توی یه پارتی آشنا شدم ازش خوشم اومده بود به ابراز علاقه اش جواب مثبت دادم. تا قبل از آشنایی با هاش خیلی کم پارتی میرفتم از مرد های مست آخر شب ها می ترسیدم. اکثرا هم چون کیان دنبالم بود قبل از اینکه پارتی شکل ناجور به خودش بگیره من و ژیلا رو از مهمونی خارج میکرد ولی حس و اعتمادی که به سینا پیدا کردم باعث شد بشم پایه ی اصلی مهمونی ها...
مکثی کرد و باز ادامه داد: تا اینکه فهمیدم ازش باردارم وقتی بهش گفتم قاطی کرد داد بیداد راه انداخت که زود و باید بندازش گفتم سینا قرارمون این نبود. دو ساله داری دست دست می کنی! کی میخوای رابطه مون رو جدی کنی؟ سر همین قضیه دعوامون شد و گفت خودت رو می خوام ولی بچه ت رو نه. اولش باور کردم ولی یکم که فکر کردم دیدم می خواد بچه رو بندازم که وبالش نباشه. بهش گفتم چه جوری دلت میاد بچه تو هم هست... گفت بچه ی من اونیه که تو خونه و اتاق من از زنی که اسمش تو شناسنامه م باشه به دنیا بیاد نه از دختری مثل تو که تو خونه معلوم الحال و اتاق معلوم الحال تر...
نتوانست حرفش را کامل کند و به هق هق افتاد. حرفی برای آرام کردنش نداشتم. تنها کاری که از دستم برمیآمد دعا برای جواب دادن آنتیبیوتیکها بود تا مجبور به عمل و در آوردن رحم اش نشویم که وصعیت از اینی که هست بدتر نشود.
کم کم آرام گرفت و خوابش برد. صبح زود مریم آمد و با معاینه حرف های دکتر شیفت شب را تایید کرد. با عمه زهرا تماس گرفتم. بعد از کلی احوالپرسی و گله گذاری برای به قول خودش غیب شدن یهویی ام امان داد تا حرفم را بزنم و جریان رژان را برایش بازگو کردم. باید شیفتم را تحویل می گرفتم از عمه خواستم که به بیمارستان بیاید و به عنوان همراه رژان کنارش بماند.
با آمدن عمه بعد از کلی احوالپرسی و کله و روبوسی سرکارم رفتم. در طی روز چند باری به رژان سر زدم. اکثرا به خاطر آرام بخش ها که برایش تزریق میکردند خواب بود.
شب با وجود خستگی زیادی که داشتم عمه زهرا را به خانه فرستادم و خودم همراه رژان ماندم.
سه روز از بستری شدنش میگذشت که با اصرار عمه زهرا غروب راهی خانه شدم. از فرط خستگی رو به افتادن بودم عمه مینا که وضعیتم را دید تاکید به استراحت کرد. از خدا خواسته دوشی سرسری گرفتم و به محض برخورد سرم با متکا به خواب عمیقی فرو رفتم. با حس شنیدن نامم چشم باز کردم، عمه مینا لبه تخت نشسته بود و با محبت نگاهم می کرد. لبخندی بی اختیار روی لب هایم نشست.
- عمه فدات شه دلم نمیومد بیدارت کنم ولی ترسیدم ضعف کنی خیلی وقته خوابی.
نیم خیز شدم و پتو را کنار زدم.
- خدا نکنه عمه. خوب کاری کردی بیدارم کردی، باید زنگ بزنم وضعیت رژان رو از دکترش بپرسم. نظر قطعی رو امشب میده.
با غم عمیقی که از آه کشیدنش معلوم بود گفت: انشاالله خدا کمکش میکنه.
صدای خنده چند نفر توجهم را جلب کرد پرسشگر به عمه نگاه کردم.
-مهمون داریم عمه؟
- احمد آقاست با کیان و فرهاد.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.....
🍂🍁🍂🍁