🔸🔶 هنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ
💠 ترجمه: آنان برای شما لباسند و شما برای آنان لباسید( آنان = زنان شما)
📖 آیه 187 سوره بقره
1️⃣ لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نیز باید متناسب با فكر و عقیده انسان باشد
2️⃣ لباس مایه ى زینت و آرامش است، همسر وفرزند نیز مایه ى زینت و آرامش خانواده اند
3️⃣ لباس عیوب انسان را مى پوشاند، هریك از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایى هاى یكدیگر را بپوشانند
4️⃣ لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى كند، وجود همسر نیز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى رهاند
5️⃣ دورى از لباس، مایه ى رسوایى است، دورى از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایى انسان مى گردد
6️⃣ در هواى سرد لباس ضخیم و در هواى گرم لباس نازك استفاده مىشود، هر یك از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحى طرف مقابل تنظیم كند؛ اگر یکی ناراحت است، دیگری با لطافت با او برخورد كند و اگر یکی خسته است، دیگری با او مدارا كند
7️⃣ انسان باید لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر یك از دو همسر نیز باید دیگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید و...
🌹☘🌹☘🌹☘🌹
💠 تاثیر اخلاق در نماز
.
🔻نوجوانی می گفت که با لباس های شیک به مسجد رفتم؛ اما خادم مسجد به من گفت: مگر اینجا عروسی عمه ات است و مرا تحقیر کرد! یکی از راه های دعوت عملی به نماز اخلاق خادم و هیئت امنا و شیوة برخورد آنهاست. با کمال تأسف سال ها از انقلاب می گذرد، ولی از سوي مسئولان برای خادمین و هیئت امنا جلسة توجیهی و آموزشی گذاشته نمی شود. انسان به طور فطری دوست دارد محبوب باشد؛ محبوب خدا و محبوب مردم و از برخورد های سرد ناراحت می شود.
شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی
#پیام_رسان_فرهنگ_نماز_باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿
🌹شهید_آیت_الله_دستغیب
❌مبادا بخندی...
🔥 نگذار بچهات عادت به دروغ بکند یا اگر غیبت کرد، مبادا در صورتش بخندی و از او بپذیری که فتنهانگیز بار میآید.
📚 ایمان
@Emam_kh
#آخرینعروس
#قسمت_سی_و_سوم
#بوسهبرقدمهایآفتاب
چرا مهدی در آغوش پدر این آیه را می خواند؟ چرا یاد مظلومیت این خاندان می کند؟
کیست که مظلومیت این خاندان را نداند؟
خوب می دانید تا پیامبر زنده بود این خاندان عزیز بودند ؛ اما وقتی پیامبر رفت؟ ظلم ها و ستم ها آغاز شد. مسلمانان چقدر زود روز غدیر را فراموش کردند و حکومت سیاهی ها فرا رسید و چه کارها که نکردند!
خدا به پیامبر خود خبر داده بود که بعد او با فاطمه سلام الله علیها چه می کنند. دل پیامبر پر از غم شده بود.
شبی که پیامبر به معراج رفت، چشمانش به نور مهدی علیه السلام افتاد که در عرش خدا بود.
در آن هنگام خدا به پیامبر گفت : « مهدی کسی است که با انتقام از دشمنان، دل دوستان تو را شفا خواهد داد. او '' لات '' و عُزّی '' را از خاک بیرون خواهد آورد و آنها را به آتش خواهد کشید».
آیا می دانید لات و عزی چه هستند؟
آنها دو بت بزرگ زمان جاهلیت بودند که مردم آنها را به جای خدا پرستش می کردند.
این دو بت، نماد جهل مردم روزگار هستند.
لات و عزی، حقیقت کسانی است که بی جهت قداست پیدا می کنند و بتِ مردم می شوند و در سایه این قداست دروغین به ظلم و ستم می پردازند.
آنها در مقابل حق می ایستند و تلاش می کنند تا حق را از بین ببرند.
به راستی چرا باید لات و عُزّی در آتش بسوزند؟
چرا خدا در شب معراج اشاره می کند که مهدی علیه السلام این دو بت را آتش خواهد زد؟ چرا؟
شاید این کنایه از مطلب دیگری باشد!
می خواهید با کسانی که نمادِ لاّت و عُزّی هستند آشنا شوید؟
بار دیگر به تاریخ نگاهی داشته باشیم!
در شهر مدینه بعد از وفات پیامبر، حوادث زیادی روی داد، کسانی که به عنوان جانشین پیامبر روی کار آمده بودند، ظلم و ستم آغاز کردند.....
┄═❁🍃❈🌸﷽🌸❈🍃❁═┄
✍🏻نقلی بسیار زیبا و تاثیر گذار از حاج آقا قرائتی
🍁اقای قرائتی نقل کرد:
🍁روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد:
🍁روزی شخص ثروتمندی یک من انگور خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و
خود به سر کاری که داشت رفت.
عصر که به خانه برگشت به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه ها انگور بخوریم،
🍁همسرش با خنده گفت:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم،
خیلی هم خوش مزه و شیرین بود ...!
🍁مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟
🍁زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را!
🍁مرد، ناراحت شد و گفت:
یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته اید!!!
🍁الان هم داری می خندی، جالب است ...!خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت ...ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد.
🍁همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت.
به او گفت: یک قطعه زمین می خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد.
🍁سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت:
🍁می خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود.
🍁معمار هم وقتی عجله مرد را دید تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد.
🍁مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه اش برگشت.
همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟
چرا بی جواب و بی خبر!؟
🍁مرد در جواب همسرش گفت:
هیچ ... رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
🍁همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت می خواهم.
🍁در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت:
شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید
البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست!
🍁جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده ام چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟
🍁و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد.
🍁امام جماعت تعریف می کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده 400 سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می باشد،
👈🏻چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
🍁ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد،محبوب ترین مردم، تو را فراموش می کنند حتی اگر فرزندانت باشند.
🍁از الان بفکر فردای مان باشیم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 اسرائیل، نابودی خود را باور کند !
#ایران_قوی
@Emam_kh