💫
✅تنها کسی که در قیامت حسرت نخواهد خورد!
✍از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
یوم الحسره،کدام روز است که خدا می فرماید:
"بترسان ایشان را از روزحسرت"حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری،کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا #صلوات فرستاده باشد.
📚وسائل الشیعه
@Emam_kh
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 5️⃣
🌹وجیهه گفت: اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم.زینب چند روز پیش با یکی از مجروحین این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای آن مجروح را روی نوار ضبط کرد و بعد، نوار را سر صف برای بچه ها گذاشت. آن مجروح سفارش های زیادی درباره ی نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبهه ها کرده بود که همه ی ما سر صف به حرف های او گوش کردیم. تازه زینب بعضی از حرف های آن مجروح را روی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخوانند. وجیهه راست می گفت.مجروحی به اسم عطا االله نریمانی، یک مقاله درباره ی خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بودو نوار صدای مجروح را هم برای هم کلاسی هایش گذاشته بود.
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم. ماشین هرچه میرفت به تصفهان نمیرسیدیم. چقدر این راه طولانی شده بود! من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم برنمی آمد. خدا خدا میکردم که زودتر به اصفهان برسیم.وقتی به اصفهان رسیدیم، اول به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم. دیروقت بود و نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند. من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم و داخل بیمارستان شدیم.
اول دلم نیامد که سراغ ارژانس بروم. به هوای اینکه شاید زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد، به بحش مجروحین جنگی رفتم و همه ی اتاق ها را یکی یکی گشتم.مادرم و بپه ها در راهرو منتظر بودند.وقتی در بخش، زینب را پیدا نکردم، به وجیهه به ارژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول اورژانس دادم. دختری چهارده ساله، خیلی لاغر، سفیدرو و با چشمهای مشکی، قد متوسط و با چادر مشکی، روسری سورمه ای رنگ و مانتو و شلوار ساده. مسئول اورژانس گفت: امشب مجروح تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تخت های اورژانس، مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود.چند مجروح تصادفی هم با سرو کله ی خونی آورده بودند. پیش خودم گفتم: خدا به داد دل مادرهایتان برسد که خبر ندارند با این وضع اینجا افتاده اید. آنها هم مثل بجه های من بودند، اما پیش خودم آرزو کردم که ای کاش زینب هم مثل این ها الان روی یکی از تخت ها بود. فکر اینکه نمی دانستم زینب کجاست، دیوانه ام میکرد.
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.سپورهای شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد.آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستان ها سربزنیم. توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند زینب را دزدیده باشند؟ مادرم اورا تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها، خدا نکند. انگاری با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد.ناخودآگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت. یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم «خانه ی خود را ساختم، اینجا جای من نیست. باید بروم، باید بروم.» خانه ی زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما غسل شهادت کن! مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که «توی این موقعیت، این حرف ها چیست که میزنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی می کنید.» من باز هم جوابی ندادم، اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود؛ آن هم دوتا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالاپشت هرکدام از این ها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آنچنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خود آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا میتوانم توی خیابان های تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا اورا پیدا کنم. وحشت همه وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان،از اورژانس. آن شب از همه چیز می ترسیدم. سر زدن ما به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است وتن هر مادری را میلرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از گمشده ی من نبود. دختر چهارده ساله ی من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و بر نگشته بود. زینب من آن چنان بی نشان شده بود که انگار هیچوقت نبوده است؛ هیچوقت.
دختری که تا بعداز ظهر بغلش میکردم، میبوسیدم، باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
ادامه دارد....
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
⭕️ سوال
⁉️ آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد، چرابرنگشت؟
🔰 حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند.
👈 هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود، که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.
🔸 حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعتها و زنده کردن سنتها قیام کرد.(1)
💠 امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش حتی بچة شیرخوارة او شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت.
💢 امام برای شهادت حرکت کرده بود. با این حساب هیچ چیز نمی توانست مانع حرکت حضرت به سمت کربلا گردد، حتی شهادت مسلم و بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه.
هرگاه دین دستخوش تصرف و تغییر و تبدیل شده و آداب آن توسط دشمنان از بین برود، واجب است مسلمانان به یاری دین برپاخاسته و خطرات را از آن دفع نمایند، حتی اگر منتهی به مرگشان شود.
📌 واضح است حکومت مردی شریر و مشهور به فساد و میگساری و سگ بازی مانندیزید برای اسلام بزرگ ترین خطر بوده، اگر بدون اعتراضی ، زمان جلو میرفت و توسط کسی حکومت وی مورد اعتراض قرار نمیگرفت ، مفاسد آن جبران ناپذیر بود و سبب محو آثار اسلام می شد.
🔹 تکیه زدن چنین رجّاله ای بر مسند خلافت پیامبر(ص) ، افکار عمومی را متزلزل کرده و عقاید را منحرف می ساخت.
👈 چه بسا کسانی روی این اصل و با دیدن اعمال و حرکات یزید به ساحت قدس پیامبر(ص) و برنامه های اسلام بدبین می شدند. اگر شخصیتی مانندامام حسین (ع)بر او اعتراض نمینمود و خلافت او را باطل اعلام نمیکرد، این اشتباه در دلها قوّت می گرفت. وانگهی سبب می شد اکثر افراد جامعه به سمت و سوی افکار و عقاید و اعمال یزید سوق داده شوند.
✍ چون که رب البیت دف گیرد به دست بیت و ما فی البیت رقاصی کنند
با این وجود امام بر خود فرض دانست ادای وظیفه نماید و علیه دستگاه قیام کند، هر چند می دانست قیام اومنجر به شهادت وی و یاران و خاندانش خواهد شد.
🌷 کشته شدن او در راه خدا و اسارت خاندانش مطلوب ومحبوب خداوند بود. البته امر به شهادت در حقیقت امر به ایستادگی و استقامت بود.(2)
💢 بنابراین قیام و نهضت امام حسین(ع) یک وظیفه و تکلیف الهی بود که باید آن را محقق میساخت گرچه به شهادت خود و جوانان و یارانش بیانجامد تا جلوی نابودی اسلام رابگیرد.
-------------
📚 پی نوشتها:
1. خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 273؛ مقرم، مقتل الحسین، ص 141.
2.شهید آگاه ، آیت الله لطف الله صافی ، ص 34ـ 37 با تلخیص .
استاد محمدی
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این چند دقیقه از صحبتهای استاد ازغدی رو حتما ببینید
زمانی که در اروپا مردم رو به جرم دنبال علم رفتن محکوم میکردن، مسلمانان و ایرانیها در قله علم بودن!
اروپاییها کتب علمی مسلمین رو ترجمه کردن و همه رو به اسم خودشون ثبت کردن و سالها با استعمار و جنگ ما رو عقب نگه داشتن!
حالا که به برکت انقلاب اسلامی دوباره در مسیر تولید علم قرار گرفتیم، یه عده غربزده مثل تاجزاده و زیباکلام و اکبر ترکان مدام در حال تحقیر کردن پیشرفتهامون هستن!
@Emam_kh
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
🔴 بیت المال محرمانه ندارد
با آغاز دولت آیت الله #رئیسی وقت آن رسیده میزان پول هایی که از بیت المال خرج ورزشکاران و هنرمندان می شود از قبیل قراردادهای نجومی بازیکنان تیم های فوتبال دولتی و دریافتی های سرسام آور برخی هنرمندان از صدا و سیما و ... کاملا شفاف و صریح برای مردم که صاحبان اصلی بیت المال هستند اعلام شود ؛
تا دیگر شاهد جفتک پرانی و غرغر و ژست طلبکارانه برخی سلبریتی های شکم سیر و مدعی نباشیم ...
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
👈 کم_وزنی_کودکان
🔺بغل کردن و بوسیدن باعث چاقی و رفع کمخونی فرزند میشود، هیپوفیز را فعال کرده و گرمای لطیفی برقرار میکند که سبب رشد میشود
🔺سوپ گندم+ روغن زیتون یا پاچه گوسفند یا قلم گاو هفته ای ۳ مرتبه
🔺حلیم + عسل هفته ۳ وعده
🔺بادام روزی ۷_۴ عدد
🔺انجیر شبها ۷_۳ عدد
🔺زیتون صبح ها ۷_۳ عدد
🔺#حلوای_چاق_کننده👇
🍮سویق سنجد+سویق گندم+سویق نخود+ سویق جو به میزان مساوی ترکیب شود به این ترکیب شیره انگور و روغن ارده کنجد یا زیتون یا روغن زرد گاوی اضافه شود.(می توان کنجد و پودر نارگیل هم اضافه کرد)
🍂☘🍂☘🍂
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
آموزش بافت مدل شمع گل پروانه:
این مدل رو با ۴۰ تا دونه به عنوان نمونه شروع کنید.
رج اول :
۴۰ دانه سر بیاندازید .
رج دوم :
۱ دانه از زیر + ۱ دانه از رو + ۱ دانه از زیر + ۱ دانه از رو + …. تا آخر رج .
رج سوم :
۲ دانه از زیر + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۲دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه زوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۱ دانه ژوته + ۱ دانه زیر + ۲ دانه یکی + ۲ دانه یکی + ۲ تا دانه یکی + ۲ دانه آخر بافت اززیر می بافیم .
رج چهارم :
این رج تمام دانه ها از رو بافته میشود .
رج پنجم :
تمام دانه ها از زیر .
رج ششم :
تمام دانه ها از رو .
رج سوم تا رج ششم در تمام بافت تکرار میشود.
🔺🔺🔺🔺 نکته 🔺🔺🔺🔺🔺
در این بافت هنگامیکه دو تا دانه را یکی میکنیم این کار را با بافت رو انجام میدهیم تا بافت حالت برجسته و قشنگی پیدا کند .
همینطور تعداد ژوته ها و دو تا یکی ها در یک مدل کامل ۶ تا هست.
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
داستان خیلی عالی حتما بخوانید
💮 پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجدمى رفت دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد ، خيس وگلى شد به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد .ديد در جلوى در جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اًى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى ؟
💮جوان گفت نه ، اى پير ، من شيطان هستم
💮 براى بار اول كه بازگشتى الله ﷻ به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم
❕ براى باردوم كه بازگشتى الله ﷻ به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم
❕ ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى الله ﷻ به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم
براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى
💮 گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی اللهﷻ باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
💮تا در محضر دوست همیشه حاضر
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
🗒 آماده سازی کودکان برای درک ماه محرم
💢 بازگویی قصه های کربلا
💠 به فراخور سن کودک خود و با زبان مادری که بهترین زبان قصه پردازی برای کودک است حوادث و فلسفه این ماه را برای کودک از روز اول محرم تشریح کنید، می توانید هر روز بخشی از زندگی یکی از شهدای کربلا_ بخصوص کودکان کربلا_ را برای فرزند خود با زبان قصه گویی تعریف و ذهن او را درگیر این حادثه عظیم کنید.
🔹شما برای ایجاد محبت نسبت به این ماه و اهل بیت (ع) در قلب و ذهن فرزندتان چه راه کار های به کار می بندید؟
استاد محمدی
@Emam_kh
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
🍃🌹🍃
خـدایا
خلوت لحظههايم را با ياد تو پر میکنم
و اميدوارم به لطف خداوندیات
باشد که به دوستان و عزیزانم
در این شب زیبا
نظری از مهر داشته باشـی
امشب فقط زیبائیها را ببین
عشق الهی که همه جا سایه افکنده
آرزوهای قشنگت را ببین
و خالق قدرتمندی که به آنها
تحقق خواهد بخشید
شبتـ🌙ـون سرشار از عشق الهی🌹🍃
@Emam_kh
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
مولای مهربان غزل های من سلام🤗
سمت زلال اشک من، آقای من سلام
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه دنیای من سلام 💙
قلبی شکسته دارم و شعری شکسته تر
اما نشسته در تب غوغای من سلام
ما بی حضور چشم تو این جا غریبه ایم
دستی، سری تکان بده، مولای من؛ سلام
تقدیم چشمهای تو این شعر نا تمام
زیباترین افق به تماشای من سلام
🌤به رسم عاشقی روزمون رو با سلام بر پدر مهربانمون آغاز میکنیم
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن 📖✨
اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مولای الامان الامان🤲
◈
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
پيامبر صلي الله عليه و آله:
إذا أرادَ اللّه ُ بِعَبْدٍ خَيْرا جَعَلَ لَهُ واعِظا مِنْ نَفْسِهِ يَأْمُرُهُ وَيَنْهاهُ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله:
هرگاه خداوند خير بنده اى را بخواهد، واعظى از درون او برايش قرار مى دهد كه او را به كار نيك وادارد و از كار بد باز دارد.
نهج الفصاحه، ح 154.
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
سلااااااام
🌹خـداونـدا
همان گونه که چشمهایمان را
از خواب بیدار کردی
قلبهای ما را از غفلت بیدار کن
و همان گونه که جهان را به نور صبح
منور گرداندی زندگیمان را به نور هدایت
منور بگردان
🌹خـداونـدا
بنویس برای ما پاک شدن گناهان
و پوشش عیوب و نرمی قلوب
و برطرف شدن غمها
و آسان شدن کارها را
🌹خـداونـدا
صبحمان و روزمان را سرشار از
خیر و بخشش و مغفرت و توفیق
و استواری و استقامت
بر صراط بندگیات قرار بده
آمین
روزتون خدایی🍃🌹
@Emam_kh
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
⚫️عاقبت سیاه پوشیدن برای آقا امام حسین علیه السلام
✅یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
🔶یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
🔰من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم:
❓فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
💠ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
🔹پرسیدم: چطور؟
☘فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم:
🌾پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.
❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان متوسل نمیشوید تا بچه دار شوید؟
پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند،
💥مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
✨پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،
▪️ اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
🌿در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.
🔅یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.
وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم میگوید بپرس.
✳️طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
🔘ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید: آسیدعلی اکبر من الان خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم.
🌷حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی
✨این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.
🍀و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار...
✔️حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟.....
🌹صلی الله علیک یا اباعبدالله🌹
🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
🔴 مُشتی از خروارها ابهام
آیت الله #رئیسی هم دیروز در سومین روز رسمی ریاست جمهوری اش جلوی دوربین ها واکسن ایرانی تزریق کرد.
اما آخر هم این ابهام باقی ماند که حسن روحانی #واکسن زده یا نزده؟ اگر طبق گفته رئیس دفترش واکسن زده چرا یواشکی؟ ایرانی زده یا آمریکایی یا انگلیسی؟ کِی زده؟ کجا زده؟ و ...
این نوع رفتار حسن روحانی در قضیه واکسن زدنش تنها مُشتی است از خروارها پنهان کاری و قایم باشک بازی او با مردم در هشت سالِ آزگار دولتی که شعار "شفافیت" و "دانستن حق مردم است" را چنان فریاد می زد که گوش فلک را کر کرده بود!!
واکسن روحانی که اهمیتی ندارد اما انشاالله بزودی با #محاکمه اش بسیاری از ابهامات مهم روشن خواهد شد ...
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
🔴رئیسی لالها را شفا میدهد
♦️مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت: آقای رئیسی در همین فاصله ۴ روزه ریاست خود بر جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از اصلاحاتچیها را که تاکنون زبانشان از انتقاد و اعتراض به پلشتیهای ۲ ساله کرونا و ۸ ساله دولت آقای روحانی بسته بود، شفا داده و قفل زبانشان را باز کرده است !
♦️ به این چند نمونه از اظهارنظرها و به اصطلاح انتقادهای مدعیان اصلاحات که فقط اندکی از بسیارها و مشتی از خروارهاست نگاهی بیندازید و در نظر داشته باشید که این انتقادها در حالی مطرح شده که فقط ۴ روز از مراسم تحلیف رئیسجمهور منتخب میگذرد
۱- آقای علی شکوریراد عضو سابق مرکزیت حزب منحله مشارکت و دبیرکل کنونی «حزب اتحاد ملت ایران اسلامی» ! توئیت کرده که؛
« هنوز به قله پیک پنجم کرونا نرسیدهایم و اوضاع روز به روز وخیمتر میشود. در واکسیناسیون بسیار عقب هستیم. علاوهبر کمبود تخت و خستگی کادر درمان، سرم و دارو هم کمیاب شده است. در این وانفسا دغدغه اصلی رئیسجمهور تشکیل دولت جدید است. مردم واقعاً بیپناه ماندهاند. خدا به خیر بگذراند» !!
از نظر این عضو دو آتشه مدعی اصلاحات! نزدیکشدن به قله پیک پنجم کرونا و کمیابشدن سرم و دارو و کمبود تخت و خستگی کادر درمان و... همه و همه تقصیر آقای رئیسی است که تازه ۴ روز از تحلیف او میگذرد و هنوز دولت ایشان هم تشکیل نشده است ! انتقاد این عضو حزب مشارکت هم علاوهبر آنکه خیلی عوامانه است، بسیار خندهدار نیز هست! مینویسد «در این وانفسا دغدغه اصلی رئیسجمهور تشکیل دولت جدید است» ! باید به این سوپر اصلاحاتچی گفت ۲ سال از اپیدمی کرونا و ۸ سال از تکیهزدن شما بر قوه اجرائیه میگذرد. چرا تاکنون زبان به کام گرفته و لام تا کام صدایتان در نمیآمد؟! وانگهی اگر دولت تشکیل نشود، کارها را چه کسی و کدام مرکزی باید انجام دهد؟!
۲- آقای محمدعلی ابطحی یکی دیگر از همین سوپر اصلاحاتچیها توئیتزده و نوشته است: «مهمانبازی تحلیف تمام شد. به فکر مردم باشید. دارند میمیرند هم وطنانمان» ! ظاهراً از نظر ایشان هم فوت هموطنانمان بر اثر کرونا در همین ۴ روزی که آقای رئیسی رئیسجمهور شده اتفاق افتاده است و پیش از این اصلاً از این خبرها نبوده است که احساسات انساندوستانه این مدعی اصلاحات را برانگیزد و فریادش به اعتراض بلند شود !
۳- آقای عباس عبدی، اصلاحاتچی چند آتشه دیگر نیز توئیت کرده و نوشته است: « آقای رئیسی؛ بیایید همین امروز یک کار قابل قبول انجام دهید.
دستور بدهید آمار ثبت احوال را به روز منتشر کنند تا مردم و از آن مهمتر، مسئولین از جمله خودتان بدانید که مرگ و میر واقعی ۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است. مسئله کرونا را کوچک کردند، حالا مردم هزینهاش را میدهند» ! ایشان که تقریباً همهروزه در روزنامه اعتماد (همان روزنامه که مقالات بیبیسی را با حذف نام نویسنده آن به نام خود چاپ میکرد) مقاله مینویسد، یادش رفته که ۲ سال از شیوع کرونا و اعلام آمار تلفات آن میگذرد و ایشان در تمام این مدت فراموش کرده بود از آقای روحانی بخواهد که دستور بدهد « آمار ثبت احوال را بهروز منتشر کنند تا مردم و از آن مهمتر، مسئولین از جمله خود آقای روحانی بدانند که مرگ و میر واقعی۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است» !
و تازه یادش افتاده که باید زبانش باز شود و آنچه را که طی ۲ سال کرونایی و ۸ سال ریاست جمهوری آقای روحانی درباره آن سکوت کرده بود، از آقای رئیسی که فقط ۴ روز از ریاست جمهوری ایشان میگذرد، مطالبه کند !
۴- یکی از خانمهای خبرنگار مدعی اصلاحات هم نوشته است: «جان انسان ارزشمندترین سرمایهش هست. هم جان خودش، هم جان عزیزانش. آقای رئیسی؛ این روزها جان ما مردم در خطره و این چیزی نیست که سرش کوتاه بیاییم. میفهمید سُرم (منظورش سِرم است) نیست؟ میفهمید در تهران هیچ تخت خالی نیست. بابا خجالت بکشید برای مملکتداری باید التماستون کنیم؟» ! از ایشان فقط باید پرسید با این افتضاحی که به بار آوردهاید و با این چند سطر عوامانهای که نوشتهاید آیا فکر نمیکنید که خودتان باید خجالت بکشید؟! و ...
♦️ گفتنی است آقای رئیسی در اولین جلسه ستاد مبارزه با کرونا که برای اولین بار به ریاست ایشان تشکیل شده بود، روی یکی از اصلیترین ضعفهای دولت پیشین در این زمینه انگشت گذاشت و با تعیین ضربالاجل یک هفتهای برای تحول در مبارزه با کرونا، تاکید کرد که « کار مسئولان اجرایی کشور فقط توصیه نیست و باید ضمانت اجرای مناسب هم برای تصمیمات اتخاذ شده در نظر گرفته شود» و ایشان بلافاصله نیز اقدامات ضروری را پی گرفت. البته اصلاحاتچیها با آن سوابق ضدمردمی که در کارنامه خود به ثبت رساندهاند، حق دارند که این نکات مثبت و کمسابقه را نبینند !
@Emam_kh
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
۱۸ مرداد ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 حتما شما هم تا حالا دیدین کلیپ های طنز و دابسمش که با شعر های مداحی و عزاداری ساخته میشه😏
و این شده غیر مستقیم وسیله ای برای تمسخر محرم و عزاداری امام حسین ع
اما وظیفه ما چیه ؟
👆این کلیپ رو ببینید و نشر بدین تا بتونیم سهمی در روشنگری داشته باشیم🙏
@Roshangari_basirat
۱۸ مرداد ۱۴۰۰