پيامبر صلي الله عليه و آله:
اَلْمُؤْمِنُ هَيِّنٌ سَمْحٌ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَ الْكافِرِ فَظٌّ غَليظٌ لَهُ خُلُقٌ شَيِّى ءٌ وَ فيهِ جَبْريَّةٌ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله:
مؤمن، آسان گير و بلند نظر است و اخلاقى خوش دارد. و كافر، بد خُلق و سختگير است.
مجموعه ورام، ج 2، ص 172.
سلاااااام
💚💫زیبا غزل دفترعشق است محمد-
🌼💫برفرق فلک افسر عشق است محمد-
💚💫در وسعت هفت آسمان هستی-
🌼💫رخشندهترین اختر عشق است محمد
🌼💫عید میلاد رسول خاتم (صلوات الله)
💚💫و امام جعفر صادق (علیه السلام )
🌼💫بر شما دوستان مبارک
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
روزتون محمدی🌼🍃
@Emam_kh
🍃🌸﷽🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
✨ اعمالروزهفدهمربیعالاول ✨
📜طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلی الله علیه وآله) هفدهم ربیعالاول است و شب بسیار مبارکی است. از اعمال این شب:
1⃣غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاول.(۱)
2⃣روزه: که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است:کسی که روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می فرماید.(۲)
3⃣ دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.(۳)
4⃣ زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتی از آن حضرت آمده است:هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می رسد).(۴)
5⃣ زیارت امیر مۆمنان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وی را زیارت کرد (این زیارت در بخش زیارات، مفاتیح آمده است).(۵)
6⃣ تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبیّ اکرم(صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.
✅بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبیّ مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.
همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.
📚 منابع:
۱- فلاح السائل، صفحه ۶۱
۲- اقبال، صفحه ۶۰۳
۳- همان مدرک
۴- همان ص ۶۰۴
۵- همان مدرک، صفحه ۶۰۸
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄
🍃🌸🍃🌸🍃
🌹خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان
📃قسمت سی ام:
✳️ نجوایی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از دفن فاطمه
🔻بعد از این که در دل شب پیکر همسرم فاطمه را به خاک سپردم رو به قبر رسول خدا کردم و گفتم: سلام بر تو ای رسول خدا، سلامی از جانب من و از جانب دخترت که به دیدار تو شتافته و جسمش در کنار بقعه تو در زیر خاک آرمیده است؛ و خدا خواست با فاصله ای اندک از ارتحال تو چشم از جهان فرو بندد و به تو ملحق شود. ای رسول خدا شکیبایی ام در فراق دختر عزیزت اندک شده و توانم در تحمل دوری سرور زنان به پایان رسیده است....
آری آنچه در کتاب خدا آمده است را با جان و دل می پذیرم که فرمود: 📖* انا لله و انا الیه راجعون* آن امانتی که نزد من بود بازگردانده شد و آنچه به من سپرده شده بود از من باز پس گرفته شد. اکنون آسمان در نظرم تیره و بی فروغ می نماید و زمین را غبار فرا گرفته است.
از این پس اندوهم دائمی خواهد بود، شب هایم با بیداری سپری خواهد شد، غم ها از دلم بیرون نخواهد رفت تا آن که مرگ بر من نیز فرا رسد و خداوند منان مرا در آنجا اقامت دهد که تو اقامت داری.غصه های بزرگ وجودم را فرا گرفته است. چه زود بین ما جدایی افتاد! درد دل خود را فقط برای خداوند بازگو می کنم.
❇️ از دخترت درباره جفای امتت بپرس!
دخترت به زودی برایت باز خواهد گفت که چگونه امت دست به دست هم دادند تا او را در هم کوبند و پایمالش کنند. از او بپرس و با اصرار بخواه تا آن چه بر او گذشت، بازگو کند. او در سینهاش دردها و غصه های بسیاری دارد که فرصتی برای گفتن آنها نیافت.
من از نشستن کنار مزار شما خسته نمی شوم و دلم به جدایی رضایت نمیدهد، اما ناگزیرم با شما وداع کنم.
آه آه! که باز هم شکیبایی نیکوتر است! و اگرمحذور نداشتم و نشستنم کنار مزار فاطمه موجب فاش شدن مرقد او برای دشمنانش نمیشد همچون معتکفان در اینجا اقامت می گزیدم و همانند زنان جوان مرده بر این مصیبت بزرگ ناله و شیون می کردم.... من فقط به پیشگاه الهی شکایت میبرم و پیمودن راهی که تو پیشگام آن بودی، برای من بهترین تسلاست. صلوات و رضوان خدا بر تو و بر فاطمه باد.
❇️ مرثیه ای کنار مزار فاطمه سلام الله
🔻می بینم که انبوه مصیبت های دنیا به سویم هجوم آورده است.
که اگر برای کسی پیش آید تا هنگام مرگ آن را از یاد نمیبرد.
رسم دنیاست که وصالها به فراق منتهی شود و دوستان به هجران مبتلا شوند .
به یاد دوست و محبوب، امشب را به روز آوردم.
گویی که بار اندوه های گذشته بر دوشم سنگینی می کند.
پایان دوستی ها هجران است ولی همه غم ها در مقابل مرگعزیز اندک می نماید.
🔻[هر روز بر سر قبر فاطمه حاضر می شدم و او را زیارت می کردم و یک روز تحمل از دست دادم و بر روی قبرش افتادم و این اشعار را سرودم:]
مرا چه شده است که بر مزار دوست می ایستم و بر او سلام می کنم،
ولی او جواب سلامم را باز پس نمیدهد ؟!
ای دوست تو را چه شده که جواب سلام دوستان را نمی دهی؟!
مگر از دوستی دوستان ملول شدهای؟!
📗منبع:علی از زبان علی
↩️ادامه دارد. ...
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چگونه بر پیامبر سلام بدهیم؟
✏️از امام رضا علیه السلام یاد بگیریم👆👆👆👆👆👆👆👆
@Emam_kh
🔴استانداری که امروز سیلی خورد
سردار عابدین خرم را از سال ۹۲ می شناسم. از همان وقتی که مشغول تحقیق و مصاحبه برای کتاب «شام برفی» بودم. سردار هم یکی از شخصیت های شام برفی بود که باید مصاحبه می شد. یکی از همان ۴۹ ایرانی که مرداد ۱۳۹۱ در مسیر فرودگاه دمشق به هتل فرادیس توسط نیروهای تکفیری(عوامل موساد) ربوده شدند و ۱۵۹ شبانه روز در چهارده منزل در ریف دمشق شکنجه شدند.
اتفاقا خرم از لحاظ جایگاه سازمانی ارشد ترین فرد آن کاروان بود. در واقع فرمانده سپاه استان آذربایجان غربی اسیر شده بود که البته در بازجویی های همراه با شکنجه با شوکر و شلاق، خود را معلم جغرافیا و زائر معرفی کرده بود و تا آخر هم پای حرفش ماند.
او بارها تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفت. در منزل ششم دیگر نایی برایش نمانده بود. اما وقتی لب به اعتراف نگشود، *نقیب عبدالناصر شامیر، فرمانده هنگ تکفیری البرا* همه چیز را به شب بعد موکول کرد.
تا شب بعد، جماعت اسیر راهی جز دعا و توسل نداشتند. آنها در زیر زمینی که پیشتر باشگاه ورزشی بود، به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل شدند و آنقدر توسل و دعا را ادامه دادند تا شب به نیمه رسید و نقیب هم راه رسید. صدای گوش خراش موتور برق مانع از شنیده شدن صدای پاهای نقیب و جلادهای همراهش می شد. اما اسرا او و سمیر و بقیه را می دیدند که با شوکر و کابل از پله ها پایین می آمدند. هنوز پای نقیب شامیر به آخرین پله نرسیده بود که موتور برق خاموش شد و زیر زمین در تاریکی فرو رفت. فریاد نقیب شامیر بلند بود. همراهانش را ملامت کرد و همزمان چند پله را به عقب برگشت.
نور موبایل سمیر اردنی بود که به دادش رسید. نقیب سرش داد کشید و دلیل خاموش شدن موتور برق را جویا شد. سمیر هم مثل او بی اطلاع بود.
پشت سر نور ضعیف موبایل، سراغ موتور برق رفتند. سمیر چند بار طناب هندل را کشید اما موتور نفس نکشید. او مهندس کهربا را به کمک طلبید. مهندس کهربا *صادق ادیبی اهل سیمکان جهرم و فرمانده آماد تیپ ۳۳ المهدی* که حالا خود را مهندس کهربا معرفی کرده بود. صادق پاورچین و در حالی که ذکر یا زهرا بر لب داشت، خود را به جمع و موتور برق رساند. خونسرد به چند قطعه ی موتور برق دست کشید و سپس سراغ طناب هندل رفت. خدا خدا می کرد که روشن نشود. کشید و باز موتور نفس نکشید. نقیب عصبی و نگران به سمیر گفت: همه ی برنامه ها به هم ریخت. جمله ی عربی او را سید طاهر افغانی، مترجمی که از قضا با جمع اسیر شده بود، برای دور و بری ها ترجمه کرد.
نقیب همه چیز را به شب بعد موکول کرد. از این ستون تا آن ستون فرج بود. تا شب بعد بیست و چهار ساعت فرصت بود. آن هم اگر نقیب شامیر گرفتار عملیات و درگیری نمی شد و می توانست خودش را به زیر زمین برساند...
*و امروز عابدین خرم در جلسه ی معارفه سیلی خورد. سیلی نه از دست تکفیری بی شرم که از دست یک خودی. انگیزه هرچه که بوده باشد، خرم او را بخشید و گفت: در سوریه روزی ده ها شلاق می خوردم و حالا تحمل یک سیلی چندان دشوار نیست.*
✍نویسنده کتاب شام برفی
والعاقبه للمتقین
یکم آبان ۱۴۰۰
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌹 صلوات خاصه بر پیامبر صلی الله
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِينِكَ
🌹وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلاءِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ
🌹وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الْأَدْيَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِيمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرَامَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@Emam_kh
🌹صلوات خاصه امام صادق علیهالسلام
🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خازِنِ العِلْمِ الدَّاعي إِلَيْكَ بِالحَقِّ النُّورِ المُبِينِ .
🌹اللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلامِكَ وَ وَحْيِكَ و َخازِنَ عِلْمِكَ و َلِسانَ تَوْحِيدِكَ و َوَلِيَّ أَمْرِكَ وَ مُسْتَحْفِظَ دِينِكَ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ و َحُجَجِكَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
🌹 میلاد امام صادق علیهالسلام مبارک
@Emam_kh
🔴مالک اشتر رحمه الله و اهانت مرد بازاری
روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد.
مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت .
مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت :
- آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟
مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟
دوست بازارى پاسخ داد:
- او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود.
همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید.
مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟
بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى .
مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید.
بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه
@Emam_kh
🔴 رهبر انقلاب: عظمت حادثهی ولادت پیغمبر به قدر علو مرتبهی پیغمبر است
حضرت آیتالله خامنهای، صبح امروز در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام:
🔹عظمت حادثهی ولادت پیغمبر(ص) به قدر علوّ مرتبهی پیغمبر است. همان رتبهی عظیمی که در عالم وجود از اول خلقت تا آخر با این عظمت خدای متعال موجودی نیافریده است و عظمت امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است.
🔹خداوند متعال کتاب مکنون را بر قلب مقدس پیغمبر نازل کرد. بر زبان مطهر و پاک آن بزرگوار جاری کرد. برنامهی سعادت بشر را به طور کامل به او سپرد، بر دوش او گذاشت و او را مأمور کرد که این برنامه را هم عمل کند، هم ابلاغ کند، هم از پیروان خود مطالبه کند.
🔹ولادت پیامبر در واقع شروع یک دورهی جدید در زندگی بشر است. بشارتی است برای اینکه یک دورهی تازهای از ارادهی الهی و تفضّلات الهی بر بشریت آغاز شد.
🔴رهبر انقلاب: وحدت مسلمانان یک امر اصولی است
امام خامنهای:
🔹وحدت و اتحاد مسلمانها یک امر تاکتیکی نیست که بعضی خیال کنند حالا به خاطر شرائط خاصی ما بایستی باهمدیگر متحد باشیم، نه یک امر اصولی است.
🔹همافزایی مسلمانها لازم است، اگر مسلمانها متحد باشند همافزایی میکنند، همهشان قوی میشوند.
🔸اتحاد مسلمانان یک فریضه قطعی قرآنی است.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 87 سوره نساء
🌸 اللَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثا (87)
ً
🍀 ترجمه: خداوند كه معبودى جز او نیست، شما را در روز قیامت كه هیچ شكّى در آن نیست جمع مى كند، و راستگوتر از خدا در سخن كیست؟
🌷 #اله: معبود
🌷 #هو: او
🌷 #يجمعنكم: شما را جمع می کند
🌷 #یوم: روز
🌷 #ریب: شک
🌷 #فیه: در آن
🌷 #أصدق: راستگوتر
🌷 #حدیث: سخن
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. و به مسأله #قيامت و دادگاه عمومی بندگان در روز قیامت اشاره کرده و آن را با مسأله #توحيد و يگانگی خدا که رکن دیگری از ایمان است می آمیزد و می فرماید: الله لآ إله إلا هو ليجمعنكم إلى يوم القيامة لا ريب فيه: #خداوند که معبودی جز او نیست، شما را در روز قیامت که هیچ شکی در آن نیست جمع می کند. و در پایان برای تأکید مطلب می فرماید: و من أصدق من الله حديثا: و راستگوتر از #خدا در سخن کیست؟ بنابراین ، هر گونه وعده ای درباره روز #قیامت و غیر آن می دهد نباید جای شک باشد، زیرا دروغ یا از جهل سر چشمه می گیرد یا از ضعف و نیاز، اما خداوندی که از همه آگاهتر و از همه بی نیاز است ، از هر کسی راستگوتر است و اصولا دروغ برای او مفهومی ندارد.
🔹 پيام های آیه 87 سوره نساء 🔹
✅ #مبدأ و #معاد هر دو به دست یک خداست.
✅ #قیامت روز جمع شدن همه براى حسابرسى است، پس باید در راه جلب رضاى خدا كوشش كرد و تنها او را پرستید.
✅ با آن همه دلایل بر #معاد (مثل عدالت خدا، حكمت خدا، نشانه هاى رستاخیز در طبیعت و حیات آن پس از مرگ در زمستان، خواب و بیدارى، تجدید سلولهاى بدن و ...) جایى براى تردید در قیامت نیست.
✅ هرجا كه #غفلت بیشتر باشد، مربّى باید هشدارهاى قاطع ترى دهد.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💠رهبر انقلاب: اگر اتحاد مسلمین تحقق پیدا کند، قضیهی فلسطین قطعاً به بهترین وجه حل خواهد شد
💠 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى و جمعی از مسئولان نظام: شاخص عمده برای اتحاد مسلمین مسئلهی فلسطین است. مسئلهی فلسطین شاخص است. اگر چنانچه اتحاد مسلمین تحقق پیدا بکند، قضیهی فلسطین قطعاً به بهترین وجه حل خواهد شد. هرچه ما در قضیهی فلسطین جدیت بیشتری به خرج بدهیم برای احیاء حقوق ملت فلسطین، به اتحاد مسلمین نزدیکتر میشویم. در مسئلهی عادیسازیهای اخیر متأسفانه بعضی از دولتها خطا کردند، خطای بزرگی کردند و گناه کردند و عادیسازی کردند با رژیم غاصب و ظالم صهیونیستی. این حرکت ضد وحدت و اتحاد اسلامی است، باید از این راه برگردند. این خطای بزرگ را بایستی جبران بکنند.
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌸حیات امام صادق (ع) به اختصار...
🌷رئيس مذهب شيعه در روز ۱۷ ربيع الاول سال ۸۳ هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر (ع) و مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد مىباشد.
حضرت صادق تا سن ۱۲ سالگى نزد حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
🌷پس از رحلت امام سجاد مدت ۱۹ سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر زندگى كرد و با اين ترتيب ۳۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يک در زمان خويش حجت خدا بودند و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار،به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد.
🌷در دوره امامت خود مكتب جعفرى را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى گرديد.
عصر امام صادق يكى از طوفانىترين ادوار تاريخ اسلام است كه اغتشاشها و انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف،بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مىداد و همين انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت.سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه،بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند.
🌷عصر آن حضرت،عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود،كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج،به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود.
عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى امام صادق، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات اسلام،هم از درون و هم از بيرون مىشد.
🌷اينجا بود كه امام صادق دشوارى فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت.پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى به فكر نجات افكار توده مسلمان از بىدينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين بود،
و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفاى وقت جلوگيرى می نمود.
🌷علاوه بر اين با نقشهاى دقيق و ماهرانه شيعه را از اضمحلال و نابودى نجات داد،حكومت جديد وضعیتی خفقانآور و ناگوار و خطرناکی به ارمغان آورده بود كه همگى ياران امام صادق را در معرض خطر مرگ قرار مىداد.
شيعه مىرفت كه نابود شود،يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد،و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند.
در چنين شرايط دشوارى ، امام صادق کمر همت بست و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن،چهار هزار شاگرد متخصص در رشتههاى گوناگون علوم بودند،و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند.
🌷هر يك از اينان از طرفى خود،بازگوكننده منطق امام و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند،
و از طرف ديگر مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان بودند .
امام صادق كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده،كارى كه امام حسين به صورت قيام خونين انجام داد،وى قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد.
🌷زمان امام صادق عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند.
در همين دوران درخشان در برابر فلسفه يونان كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند.
دانشگسترى امام صادق در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و ... آغاز شد.فقه جعفرى همان فقه محمدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است.
🌷حضرت صادق با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصاً انجام مىداد،و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته، در مزرعه خود كشاورزى می نمود و مىفرمود:اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشبخت خواهم بود،زيرا با عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانوادهام را تأمين مىنمايم.
تفاسیر قرانی همراه با احادیث وپند نامه های نهج البلاغه وصحیفه سجادیه
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
رمان #بغض_محیا
قسمت چهاردهم
ناپرهیزي میکرد ...
تا دیروز که هروقت بامن حرف میزد سرش پایین بود ...
چه شده بود حاال ...
نگاه بذل و بخشش میکرد...
- موش زبونتو خورده ...
؟؟؟؟ نگاهش عجیب شده بود...
سرش را کمی جلوتر آورد و صدایش را آرام کرد ...
- یا یکی کوتاهش کرده ...
؟؟؟ از شرم سرخ شدم و سرم را پایین انداختم ...
آمدم تا بلند شوم ...
دستم را گرفت و مانع شد ...
ومن نیمه ي راه ماندم ...
چادرتو درست بند سرت کن...
اینجور که سر کردي نکنی بهتره همه جونت پیداست...
، تمام حرصم را روي جمله ي بخت برگشته خالی کردم ...
- عههه چه خوب پس کلا سرم نمیکنم...
میانه ي حرفم دستم را که هنوز بند دستش بود طوري فشار داد که احساس کردم استخوانش خرد
شد...
صداي شنگول ساحل از جا پراندم ...
اي بابا داداش جون خوبیت نداره اینجوري دستشو جلو جمع چسبیدیا ...
بابا برین تو اتاقاتون سنگاتونو وابکنین ...
و ریز خندید...
نگاهی به ساحل انداخت و دستم را رها کرد و زیر لب رو به من گفت...
- خوش اومدي...
.
سریع رهایشان کردم و سراغ عمو ها و پسر عموها رفتم ...
غم داشتم ...
یکی دوتا هم نبودند ...
اما خداروشکر که میتوانستم بخندم ...
البته که مصنوعی...
من داخل تیم عمو مجید و دریا و دارا و دانیال رفتم و حسابی براي رو به رویی ها کري خواندیم ...
نعیم مثل همیشه شیطنت میکرد...
- محیا خانم شما رو چه به تخته بازي کردن شما که دیگه باید بري تمرین شوهرداري ...
و تنه اي به محسن زد...
آخه بدجوري بوي شوهر میاد ...
و همگی زیر خنده زدند به جز من ...
.
حتی زن عموها و عمه و مادرهم لبشان میخندید از حرف نعیم ...
از جا بلند شدم و لبخند کوتاهی به نعیم زدم تا فکر نکند از دستش ناراحت شدم...
مشکل من با خودم بود نه با شوخی هاي او که همه را میخنداند...
رو به آقاجون کردم ...
- با اجازه من برم باال آقا جون ...
اخم ظریفی کرد ...
- بشین دخترم میخوایم شام بخوریم هنوز...
سرم را پایین انداختم ...
دلم میخواست تنها باشم اما نمیتوانستم روي حرف آقا جون حرف بزنم ...
عمه به کنارش اشاره زد ...
-بیا عمه جون بیا هندونه بخور فدات بشم ...
کنار عمه نشستم ...
و بوسه محبت آمیز عمه روي سرم برایم دنیایی بود...
عمه برایم هندوانه قاچ کرد و جلویم گذاشت ...
کمی نزدیک تر شد ...
- عمه قربونت برم میگم با امیر عباس حرف بزن فدات شم ...
اگر بشینین باهم سنگاتون و وابکنین به خدا دل اونم نرم میشه عمه ...
افتاده رو دنده ي لجبازي از اون سالها که میخواستم زورش کنن ...
تو یکم باهاش حرف بزن نرم میشه به خدا ...
سرم را پایین انداخت عمه ي بیچاره چه خبر داشت که از تنم و روحم براي راضی کردنش مایه
گذاشتم و حتی نگاهم هم نکرد...
با احساس نوازشی سرم را باال گرفتم ...
ساحل بود که چادرم را درست میکرد ...
نگاه مستاصلش را به من دوخت و زیر لب گفت ...
- بدجور عصبیه توروقرآن آتیشیش نکن محیا ...
اون و همینجور با یه من عسلم نمیشه خورد...
ایشی کرد و نامحسوس برایش پشت چشم نازك کرد ...
- بیچاره زنش...
و در گوشم خم شد...
- آخ تو عاشق چی این شدي به خدا ...
من عاشق همین جذبه و مردانگی اش بودم ...
اي کاش که اوهم دوستم داشت ...
براي بار هزارم بغض لعنتی را فرو دادم ...
بالاخره به دستور مادر با دخترها سفره را پهن کردم ...
همینکه سفره را روي زیر انداز داخل حیاط پهن کردم ...
امیر عباس رو به آقاجون کرد ...
- آقا جون دکتر گفت تا چند روز محیا نباید زیاد فعالیت کنه ضعیف شده ...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀