چه غصهای میخوره؟!(گفت و شنود)
گفت: خیلی عجیبه؟!
گفتم: چی عجیبه؟!
گفت: ادعای حمایت از محرومان و پابرهنگان از سوی کسانی که زندگیهای اشرافی دارند. در خانههای لوکس مینشینند، خودروهای گرانقیمت سوار میشوند، سفرهای پُرخرج و پُرهزینه میروند
و...!
گفتم: تازه زبان به اعتراض هم میگشایند و بیانیه میدهند که، بله، انقلاب از آرمانهای خود دور شده است!
گفت: این دروغهای شاخدار را چطوری توجیه میکنند؟!
گفتم: یارو اسم جوجهکباب را گذاشته بود «غم و غصه»
و اسم قلیان را گذاشته بود «زَجر و زحمت» و هرجا میرفت میگفت؛ شما نمیدانید که من برای مشکلات مردم
چه غم و غصهای میخورم و چه زجر و زحمتی میکشم!
@Emam_kh
از خدا پرسیدم:
خدایا چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران،
و بدون ترس برای آینده آماده شو،
ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز،
شک هایت را باور نکن وهیچ گاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است
فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید...
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨حتی تاریکترین شب نیز
✨پایان خواهد یافت
✨و خورشید خواهد درخشید
✨روزهای خوب خواهند آمد
✨به امید فردایی روشن که
✨به آرزوهای امروزمان برسیم
🌙شبتون پر از عطر خدا🍃🌸
@Emam_kh
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى موسى عليه السلام ; كما تَدينُ تُدانُ ، و كما تَعمَلُ كذلكَ تُجزى ، مَن يَصنَعِ المَعروفَ إلَى امرِئِ السَّوءِ يُجزى شَرّا .;
امام صادق عليه السلام
خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود; از هر دست بدهى از همان دست پس مى گيرى و هر گونه عمل كنى، به همان سان پاداش مى گيرى؛ هر كس به آدم بد، خوبى كند پاداش بد مى بيند.;
بحار الأنوار : 74/412/26.
🍃🌸سلام
🍃🌸مهربانان امروزتون گلباران
🍃🌸فردایتان قشنگ
🍃🌸روزتان پراز محبت
🍃🌸الــــهـــی
🍃🌸سهم امروزتان شادی
🍃🌸سهم زندگیتون عشق
🍃🌸سهم قلبتون مهربانی
🍃🌸سهم چشمتون زیبایی و
🍃🌸سهم عمرتون عزت باشه
🍃🌸روز خوبی پیش رو داشته باشید
🍃🌸شروع امروزتون عالی
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و چهل و نهم
🔸شما درد من شدهاید
[ یکی از سپاهیان برخاست و سؤال کرد: ما را از حٓکمیت نهی کردی، سپس پذیرفتی. ما نفهمیدیم کدام یک از این دو کار درست بود.
دستم را بر دست دیگرم زدم و گفتم: ]
🔻این است سزای کسی که بیعت با امام خود را ترک گوید و پیمان بشکند. به خدا سوگند، هنگامی که شما را به جنگ فراخواندم، خوشایندتان نبود؛ ولی خداوند خیر شما را در آن قرار داده بود. اگر استقامت ورزیده بودید، شما را راهنمایی میکردم و اگر به راه کج میرفتید، شما را به راه راست برمیگرداندم؛ اگر سر برمیتافتید، دوباره شما را برای مبارزه آماده میکردم. این روشی درست و نظری استوار بود.
🔻اما دریغ! با کدام نیرو و با اطمینان به چه کسی؟! شگفتا! میخواهم درد خود را توسط شما درمان کنم، حال آنکه شما خود، درد من شدهاید! همانند کسی هستم که خار در پایش رفته است و میخواهد با خار دیگری آن را بیرون کشد و میداند که خار در تن او بیشتر میشکند و بر جای میماند.
🔻بارخدایا، پزشکانِ این درد بیدرمان از معالجه خسته و درمانده شدهاند و آنان که میخواهند با طناب از چاه ژرف آب بکشند، ملول و ناتوان گشتهاند.
🔻کجایند آن مردمی که وقتی به اسلام دعوت شدند، پذیرفتند و قرآن را تلاوت کردند و آن را نیکو دریافتند؛ وقتی بهسوی جهاد بسیج شدند، با شوق تمام به حرکت درآمدند و چونان شتری که مشتاقانه بهسوی فرزندش میرود، شمشیرها را از غلاف بیرون کشیدند و فوجفوج و صفبهصف اطراف زمین را احاطه کردند. برخی شهید شدند و برخی نجات یافتند. نه زندهماندن زندگان را به یکدیگر مژده دادند و نه مرگ شهیدان را تسلیت گفتند. از بس از خوف خدا گریسته بودند، دیدگانشان سفیدی گرفته بود. شکمهایشان از روزهداری فراوان لاغر شده و به پشت چسبیدهبود. لبهایشان از فراوانی دعا خشکیده شده و رنگهای صورتشان از شبزندهداری زرد شده و بر چهرههایشان، غبار خشوع و فروتنی نشسته بود.
آنان برادران من بودند که رفتند و بر ماست که تشنهٔ دیدارشان باشیم و از اندوه فراقشان انگشتِحسرت به دندان بگزیم.
🔻همانا شیطان راههای خود را برای شما آسان جلوه میدهد، تا گرههای محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگسلد و به جای وحدت و هماهنگی، بر تفرقه و پراکندگی شما بیفزاید و فتنه و فساد برانگیزاند. از وسوسهها و فریبکاری شیطان رویگردانید و نصیحت آن کسرا که خیرخواه شماست، گوش کنید و به جان و دل بپذیرید.
❇️ توصیه های امام به داوران حٓکمیت
🔸اگر مطابق کتاب خدا داوری نکنید، حکم شما ارزشی ندارد
[ پس از نوشتهشدن معاهدهٔ حٓکمیت و تعیین نمایندگان، به آن دو تذکر دادم: ]
🔻انتخاب شما برای این است که مطابق کتاب خدا حکم کنید و همه کتاب خدا در تایید من است؛ پس اگر مطابق کتاب خدا داوری نکنید، حکم شما ارزشی ندارد و حق داوری ندارید.
🔸طبق دستور قرآن داوری کن!
[ به ابوموسی اشعری که به نمایندگی از طرف ما برای حٓکمیت میرفت، گفتم: ]
🔻ای ابوموسی، همانگونه که دستور قرآن است، داوری کن؛ هرچند مخالف میل من باشد. با کتاب خدا داوری کن و پا فراتر از آن مگذار.
🔸هیچکس به اندازهٖ من به وحدت امت محمد صلیاللهعلیهوآله نمیاندیشد
[ نامهای نیز به ابوموسی اشعری نوشتم و تذکراتی به وی دادم: ]
🔻همانا بسیاری از مردم تغییر کردهاند، از سعادت و رستگاری بیبهره ماندهاند، بهدنیا گرایش پیدا کرده و از روی هوای نفس سخن گفتهاند. من در کار این مردم شگفتزده ام. مردمی خودپسند گرد هم آمدهاند! من اکنون به درمان زخمی روی آوردهام که بیم آن دارم به صورت لخته خون درآید و درمانناپذیر شود.
🔻بدان که در امت اسلام، هیچکس همانند من به وحدت امت محمد صلی الله علیه و آله و الفت و مهربانی آنان با یکدیگر، علاقهمند و حریص نیست. من در این کار به دنبال پاداش نیکو و سرانجام شایستهام.
🔻من به پیمانی که بستهام و تعهدی که پذیرفتهام، وفاخواهم کرد؛ هرچند تو دگرگون شده باشی و همانند روزی که از من جدا شدی نباشی. همانا بدبخت کسیاست که از عقل و تجربهای که نصیب او شدهاست، محروم بماند.
🔻من نمیتوانم سخن کسی را که باطل و نادرست میگوید، تحمل کنم یا کاری را که خدا اصلاح کرده است، تباه سازم. پس آنچه نمیدانی، رهاکن؛ زیرا مردم بد کردار با سخنان نادرست تو بهسوی تو خواهند شتافت. والسلام.
📚منابع:
۱. نهجالبلاغه، خطبهٔ۱۲۱، ص۱۷۷
۲. الإحتجاج، ج۱، ص۱۸۵
۳. مروجالذهب، ج۲، ص۴۳۵
۴. أنسابالأشراف، ج۲، ص۳۳۳
۵. تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۲۲، رقم۱۲۲۵
۶. المناقب، ج۲، ص۲۶۱
۷. الطرائف، ج۲، ص۵۱۱
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدا، چه زمان انقلاب را یاری میکند؟
🔺ماجرای عجیب به نقل از مداح امام خمینی
🔺تصریح امام به رفتن شاه، در دورانی که حتی در مخیله کسی نمیگنجید!
🔺پرتکرارترین آیه قرآن مطرح شده در بیانات مقام معظم رهبری چه آیه ایست؟
#جهادتبیین
@Emam_kh
🌹 امام خامنه ای:
بصیرت یعنی؟
یعنی :
🔸شناخت زمان؛
🔸شناخت نیاز؛
🔸شناخت اولویت؛
🔸شناخت دشمن؛
🔸شناخت دوست؛
🔸 شناخت وسیله هائی که
درمقابل دشمن باید بکار برد؛
این شناخت ها "بصیرت" است.
۹۳/۹/۶
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۴۵ سوره مائده
🌸 وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَآ أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنفَ بِالْأَنفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالمُونَ
🍀 ترجمه: و در آن (تورات) برایشان مقرر کردیم كه (در قصاص) جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همه ى زخم ها قصاص است. پس هر كه آن را صدقه دهد، كفّاره ى گناهانش محسوب شود و كسانى كه به آنچه خدا نازل فرموده حكم نكنند، پس آنان همان ستمگرانند.
🌷 #كَتَبْنَا: نوشتیم، مقرر کردیم
🌷 #النَّفْسِ: جان
🌷 #الْعَيْن: چشم
🌷 #الْأَنْف: بینی
🌷ِ #الْأُذُن: گوش
🌷 #السِّنِّ: دندان
🌷 #الْجُرُوح: زخم ها
🌷 #قِصَاص: مقابله به مثل در جنایت عمدی. قص و قصص به معنی تعقیب است چون انتقام در تعقیب جنایت است لذا آن را قصاص گفته اند.
🌷 #تَصَدَّقَ: صدقه دهد
🌷 #كَفَّارَة: کفاره گناه - کفاره گناه یعنی عملی است که گناه را پوشانیده و از بین می برد.
🌸 اين آيه قسمتی از احكام قصاص و حدود الهى تورات را شرح مى دهد، که می فرماید: در تورات قانون #قصاص را مقرّر داشتيم كه اگر كسى عمداً بی گناهى را به قتل برساند اولياى مقتول مى توانند قاتل را در مقابل اعدام نمايند» « وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ: و در آن برایشان مقرر کردیم که جان در برابر جان قصاص است. » منظور از فیها (در آن) تورات می باشد.در #تورات آمده که اگر کسی به طور عمد بی گناهی را به قتل برساند اولیای مقتول می توانند قاتل را در مقابل اعدام نمایند.
🌸 و اگر كسى عمدا آسيب به چشم ديگرى برساند و آن را از بين ببرد او نيز مى تواند، چشم او را از بين ببرد «وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ: #چشم در برابر چشم. و همچنين اگر کسی عمدا به بينى کسی آسیب برساند، جايز است بينى جانى هم آسیب دیده شود. « وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ: و #بینی در برابر بینی » و نيز در مقابل بريدن گوش، بريدن گوش طرف، مجاز است» « وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ: و #گوش در برابر گوش » و اگر كسى دندان ديگرى را عمدا بشكند او مىتواند دندان جانى را در مقابل بشكند « وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ: و #دندان در برابر دندان »
🌸 و بطور كلى هر كسی جراحت و زخمى به ديگرى بزند، در مقابل مىتوان #قصاص كرد «وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ: و همه ی زخم ها قصاص است» بنابراين، حكم قصاص بطور عادلانه و بدون هيچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعى و طايفه و شخصيّت اجرا مى گردد. ولى براى آن كه اين توهّم پيش نيايد كه خداوند قصاص كردن را الزامى شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است، به دنبال اين حكم مى فرمايد: « فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ: پس هر که آن را صدقه دهد، کفاره ی گناهانش محسوب شود. » منظور از #صدقه در اینجا یعنی عفو کند. و در پايان آيه مى فرمايد: « وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ: و کسانی که به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکنند، پس آنان همان ستمگرانند» اینهایی که بیان شد در تورات آمده و #دیه نیست، مجرم یا قصاص مى شود یا عفو. امّا در #اسلام، دیه به عنوان راه سوّم مطرح است.
🔹 پيام های آیه ۴۵ سوره مائده 🔹
✅ همه ى انسان ها، از هر نژاد و قبیله، فقیر و غنى، در مقابل قانون یكسانند، و خون كسى رنگین تر از دیگرى نیست.
✅ #قصاص، در ادیان پیشین هم بوده است.
✅ #صدقه، تنها انفاق مالى نیست، عفو و گذشت از مجرم هم نوعى صدقه است.
✅ عفو ما از #مجرم، عفو الهى را به دنبال دارد.
✅ در #اسلام همراه مسایل كیفرى، مسایل اخلاقى هم مطرح است.
✅ جریمه ى مالى و زندان، به تنهایى نمى تواند عاملى براى بازداشتن #مجرم از جرم باشد.
✅ اگر حكم خدا جارى نشود، ظلم جامعه را فرا مى گیرد. البتّه میان زن ومرد در حكم قصاص، تفاوت هاى حكیمانه اى در كتب فقهى بیان شده است.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔴سخنگوی قوهقضاییه: یکی از مسئولان دولت قبل در رابطه با بورس به حبس محکوم شده است
🔹ما درمورد بورس به مسئولانِ وقت هشدار دادیم اما توجهی نشد. در این رابطه یکی از مسئولان عالیرتبه وزارت اقتصاد دولت قبل در دادگاه بدوی به حبس و انفصال از خدمت محکوم شده و برای اعضای سابق هیئتمدیره بورس هم پرونده قضایی تشکیل دادهایم.
🔹در بررسیها مشخص شد که یک شرکت ۲۵ هزار میلیاردتومان وارد بورس کرده و بهیکباره خارج شده است. نوع ورود و خروج ۱۰۰ شرکت دولتی از بورس جای سوال دارد.
@Emam_kh
‼️پیش افتادن عمدی مأموم از امام جماعت
🔷س ۵۷۸۶: اگر هنگام نماز جماعت از امام عقب و یا جلو بیافتیم، نماز به جماعت صحیح است یا خیر؟
✅ج: مأموم باید افعال نماز را با امام یا کمی دیرتر از امام به جای آورد و اگر عمداً از امام جماعت پیش افتد یا مدتی پس از او به جای آورد، نمازش به فرادا صحیح بوده ولی جماعت محسوب نمی شود.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
دقت کردید از روزی که رئیسی به ریاست
جمهوری رسیده، جریان اصلاحات دیگر نگران
پوشش و دوچرخه سواری زنان نیست و همگی
نگران فقر مردم شده اند!نمیدانم زمان حاکمیت
ایشان از فقر خبری نبود و یا ایشان دستشان در
اموال بیت المال باز بود و نگرانی نداشتند!
🇮🇷 @Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صدوسیونهم
سلام بلندي کردم به آقاجون که روي مبل نشسته بود و متفکر به بچه هایش زل زده بود...
- سلام آقاجون صبح بخیر...
- سلام دخترم...
بهتري بابا؟!...
تک خنده اي کردم...
- عالی...
مگه میش آدم داداششو بعد دوماه ببینه عالی نباشه...
به همه صبح بخیر گفتم...
که نعیم طعنه زد با خنده...
- دختر عمو صبح نیست دیگه ظهره...
یه سره یا کله پایی یا تا لنگ ظهرخواب...
بیچاره زن عمو که باید ترشی بندازت...
خندیدم به حرفش و او یکباره لبخندش جمع شد...
نگاهم میان نعیم و امیرعباس ردو بدل شد...
و فهمیدم از کجا آب میخورد که خنده نعیم جمع شد و جدي شد...
بی تفاوت دستم را روي شانه ي هدي گذاشتم و بوسیدمش...
- احوال هدي خانوم...
لبخندي به رویم زد ..و به سمت محسن رفتم...
که با دست اشاره میکرد به من تا کنارش بشینم...کنارش رفتم...
و دیدم نگاه حسرت بار ساحل را بر روي جاي نشستنم...
با بدجنسی ابرویی باالا انداختم...
و خودم را به محسن نزدیک تر کردم...
- چه خبر داداش...
دیشب حالم بد شده شرمنده...
رفته بودم شهربازي فکرکنم سه چهار باري سوار شدم...
که به این روز افتادم...
چایی که امیرعباس داشت می نوشید به گلویش پرید...
چایی که امیر عباس داشت می نوشید به گلویش پرید...
از شدت سرفه سرخ شده بود...
محسن بلند خندید...
- هنوزم بچه اي محیا...
دختر تو رو چه به شهربازي آخه...
خندیدم...
- نمی دونی چه کیفی داد ..جات خالی بود...
چشمکی زد به من...
- بله دیدم خانوم مارو یادش رفته بود بس که کیف کرده بود...
نگاه خجالت زده ام رااز محسن گذراندم و به مادر رساندم...
نگاهم با نگاه ملامتگر مادر گره خورد...
لب فشردم و رو به محسن کردم...
- حالا تا کی مرخصی داري؟ ..!نگاهم کرد...
- یک هفته مرخصی دارم...
مکث کرد...
- آموزشیم تموم شده اما...
نگاهی به امیرعباس کرد...
- به لطف امیرعباس دیگه تهرانم...
خدمتمو همینجا میگذرونم...
صبح میرم دو میام...
چشمانم گرد شد از شدت شادي پریدم بغلش...
و نگاهم خشک شد به چشمان پر امید و فروغ ساحل...
محسن دست مرا از گردنش جدا کرد...
- صبرکن دختر حرفم تموم شه...
نگاهی گرداند میان همه و ادامه داد...
- حالا که همه جمعن میخوام با اجازه آقاجون...
دوباره مکث کرد...
- عقد خودم و ساحل رو جلو بندازم...
چقدر زندگی قشنگ می شود وقتی کسی را داشته باشی که پا به پاي تو دیوانگی کند.
آقاجون تسبیح گرداند...
- چه عیبی داره بابا جان...
اما اختیار دار ساحل امیرعباسه...
خودتون میدونید ..نگاهی انداختم به امیرعباس...
چه جالب که صاحب اختیار همه هم بود این مرد...
امیر عباس سري تکان داد...
- آقاجون من حرفی ندارم...
ایشاالا خوشبخت بشن...
و نگاهش روي من ثابت ماند...
آب دهانم را قورت دادم و زورکی لبخند زدم...
مادر هم لبخندي به لب آورد...
- مرجان خانوم پس مبارکه؟!...
عمه لبخندي زد...
- مبارکه انشااالله...
و من خوشحال از شادي عزیزترین هاي زندگیم...
قرار عقد را ده روز دیگرگذاشته بودند...
و من و ساحل حسابی تلخی روز هاي نبودن محسن را در آوردیم...
البته ساحل با شوهرش خرید می رفت و کارهاي عقد را انجام میداد...
و به قول خودش منهم سربارشان بودم...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀