🌹رهبرمعظم انقلاب: همهی بیماریهای مهلک و خطرناک، یعنی منیتها، کبرها، حسدها، تعدیها، خیانتها، لاابالیگریها در ماه رمضان فرصت علاج پیدا میکنند، قابل درمان میشوند.
@Emam_kh
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 علت گریه ی اموات در
شبهای جمعه ماه مبارک رمضان
بشنوید موعظه های
اهل قبور با ما را با زبان
🎤 مرحوم آیت الله مجتهدی
@Emam_kh
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
جا زدن عکس قاتل روحانی مشهدی به جای شهید بخشی توسط معاندین
🔹بعد از حادثه تروریستی در مشهد عکسی توسط عناصر ضدایرانی در فضای مجازی با این عنوان که «ضارب سه آخوند جز لشکر فاطمیون و از نزدیکان حاج قاسم سلیمانی بوده در حال نشر است.
🔹روابطعمومی لشکر فاطمیون گفته: فرد مورد اشاره شهید مدافع حرم رضابخشی با نام جهادی فاتح، جانشین لشکر فاطمیون است و قاتل شهید اصلانی، هیچ ارتباطی با لشکر فاطمیون ندارد.
@Emam_kh
‼️ حکم کسی که بفهمد روزه برایش ضرر دارد
🔷 کسی که معتقد است روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته است، روزهاش باطل است و باید قضای آن را به جا آورد.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۷۹۳
@Emam_kh
تجارت۱۰۱میلیارد دلاری بدونFATF👏👏
💢 این خبر را باید زد توی سر تحریم گران داخلی در دولت حسن روحانی که ۸سال مملکت را معطل FATF نگه داشتند و مدعی بودند بدون پذیرشFATF نمی شود با دنیا تجارت کرد و اقتصاد مملکت را نابود کردند😡😡
#ما_میتوانیم
#علی_اصغر_سمیعی
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
- خودتم میدونی به احترام آقاجون چیزي نمیگه...
اما حسابی مخالفه...
همه دیگه تقریبا میدونن تو و امیرعباس با هم بیرون میرید"...
چشم گشاد کردم...
- واقعا؟!...
چشم غره اي نثارم کرد...
- نه پس خرن همه...
در دلم آشوب شد...
پس دلیل تندي مادر و بی محلی محسن همین بود...
استرس گرفته بودم و اعصابم داغون شده بود...
نشستم حوصله کاري نداشتم...
و بیچاره ساحل که بقیه کارها رو انجام داد بی حرف...
و چقدر ممنون درك و فهمش بودم...
حال بدي داشتم...
دائم میترسیدم امشب اتفاقی رخ دهد...
انگار در دلم رخت میشستند...
نگاهی به اتاق تمیز شده ام کردم...
اصلا نفهمیدم ساحل بیچاره کی رفته بود...
بی آنکه حتی از زحماتش تشکر کنم...
بلند شدم از جا و بدنم را کشیدم...
خشک شده بودم و عجیب نبود...
اصلا نفهمیدم ساحل بیچاره کی رفته بود...
بی آنکه حتی از زحماتش تشکر کنم...
بلند شدم از جا و بدنم را کشیدم...
خشک شده بودم و عجیب نبود...
ساعتها بود یک مدل نشسته بودم و فکر میکردم...
دیوانه شده بودم و به خودم حق میدادم...
میترسیدم از سرنوشتی که دائم مرا بازي میداد...
ازجا بلند شدم دوشی گرفتم و حاضر شدم...
حاضر شدنم طولی نداشت...
با محدودیت هایی که امیرعباس برایم گذاشته بود...
دستی به لباس روشنم کشیدم و چادرم را مرتب کردم...
نگاهی به ساعت انداختم...
باید رسیده باشد امیرعباس از سر کار...
دیگر تحمل اتاق را نداشتم...
سریع پایین رفتم و دیدم همه دور هم نشسته و سحبت میکنند...
کمی دلگیر شدم ،بی من راجع به من حرف میزدند؟!...
از قیافه مادر معلوم بود بحث زیاد خوشایندش نیست ...
که آنطور اخم کرده به دهان آقاجون زل زده...
نگاهم کشیده شد به امیرعباس که مرتب تر از همیشه...
محکم و آرام سر جایش نشسته بود...
زن عمو با دیدنم لبخندي زد...
- به به بفرمایید اصل کاري هم اومد...
با خجالت کنار مادر نشستم...
و اما خدا میداند در دلم چه شهر آشوبی بود...
از اخم هاي مادر و محسن...
نمی دانم کجاي صحبت بودند که مادر رو با ناراحتی رو به آقاجون کرد...
" - والله آقاجون محیا دیگه محیاي سابق نیست...
که بشه راحت زد تو سرش...
روش هوو آورد...
شما یه نگاه به موقعیت اجتماعی و رفتار محیا بندازید...
شما با چه انصافی میخواي این دوتا دوباره عقد کنن؟"!...
آقاجون با آرامش و لبخند همیشگی اش گفت...
" - دخترم من نمی خوام خودشون همو میخوان...
وبحث یه عمره دخترم نه یه روز دو روز...
زندگی دل می خواد نه موقعیت اجتماعی...
امیرعباس گفت به من مرد عاشقی و زندگی ام ...
منم پشتش شدم"...
نگاهم به محسن کشیده شد که با اخم لب میفشرد و ساکت بود...
و تنها من میدانستم براي حفظ احترام سکوت کرده...
و از ته دل آرزو کردم ساکت بماند...
اما انگار خدا صدایم را نشنید که صدایش در آمد...
که با همان متانت همیشگی اش رو به آقاجون کرد...
"- والا آقاجون منم عاشقم...
و میدونم عاشقی چه حالیه...
اما من عاشقی ندیدم تو زندگی محیا و امیرعباس...
که دوباره بخوام خواهرمو بفرستم جاي اولش"...
نگاهم کشیده شد به امیرعباسی که...
در سکوت بی هیچ واکنشی گوش میداد...
به حرف هایی که راجبش میزدند...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت54 ( 1 )
🔹 اهمیت عقل و ادب و مشورت
💠 لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ
🔰 در حکمت ۵۴ امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: " هیچ ثروتی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشاوره نیست. "
🔰 ما پیرامون عقل و جهل، به بهانه حکمت های دیگری ان شاءالله سخن خواهیم گفت. در حکمت ۵۴ بحث ادب و مشاوره را خدمت شما تقدیم می کنیم.
در موضوع ادب، چند نکته در نهجالبلاغه بیش از همه نکات جلب توجه می کند:
1⃣ یکی ارزش و آثار ادب است که مولا علی (علیه السلام) در این باره در حکمت ۵ میفرماید:
«الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ» ؛ " ادب و آداب، زینت های همیشه تازه اند. "
2⃣ همچنین مولا علی (علیه السلام) در نامه ۳۱، آداب را راه مُتّعظ و پندپذیر شدن انسان عاقل میداند، در مقابل حیوان که فقط با کتک اصلاح میشود؛ در نامه ۳۱ می خوانیم : «فإنَّ العاقِلَ یَتَّعظُ بِالآداب»
3⃣ مولا علی (علیه السلام) به همین دلیل، به خاطر نقش بزرگی که ادب و تأدیب دارد، خطاب به امام حسن (علیهالسلام) در نامه ۳۱ مینویسند : « بَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ » ؛ " من قبل از اینکه شخصیت و قلبت سخت بشود، به ادب کردن تو مبادرت کردم. "
4⃣ در حکمت ۵۴ و حکمت ۱۱۳ مولا علی (علیه السلام) فرمود: « لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ » ؛ " هیچ میراثی ارزشمندتر ادب نیست."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع