eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 شرط جالب و عجیب پیرزن برای اجاره خانه‌اش به سه دانشجوی جوان! 💢سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا ، می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه. تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیز و از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها! ✨گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم😍که خیلی عالی بود👌 فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد😢 👈اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. 🤯واقعا عجب شرطی😬😓 هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. 🌱پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید. خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. هممون خندیدیم.😂😅 شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با و معانی اون آشنا می شدم.❤️ چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.👌   @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦⛈💦⛈💦 ♥️عشق پایدار♥️ با آمدن مباشر ارباب انگار خبر مرگی درخانه ی عبدالله پیچیده بود و هق هق بتول ,بلندتر میشد و پایین نمیامد واین بار هم ماه بی بی با کلام آرام بخشش اوضاع را کمی آرام کرد. ماه بی بی رو به عبدالله کردگفت:چکار به کار این پیغام و ارباب و ارباب زاده داری,همان کاری را که قرار بود انجام بدهی انجام بده و تمام ، توکل بر خدا کن ,خودش کارها را رو به راه میکند به نظر عبدالله و ماه بی بی شب بتول وآقاعزیز به عقدهم درمی آمدن وشبانه به سمت ولایت آقا عزیز راهی میشدند وچندصباحی که گذشت و آبها از آسیاب افتاد وخان زاده هم میرفت پی کاروزندگی اش دوباره این عروس وداماد فراری برمیگشتند. دم دم غروب آقا عزیز ,بیرون آبادی منتظر بود تابتول و آقا عبدالله به اوبپیوندند ورهسپار آینده ای مبهم شوند. خداحافظی بتول باخواهرانش ومادرش سخت وجانکاه بود,دخترکی که تابه حال برای لحظه ای ازخانواده وعزیزانش دورنشده بودو روح لطیف او در لطافت ابادی شکل گرفته بود اینک برای فرار از دست ستمکار روزگار و زندگی درکنار محبوبش باید راهی دیاری غریب و آینده ای غریب تر میشد. بعداز چند ساعتی سواری,قاطر عبدالله وبتول وعزیز به آبادی پایین رسیدند ویک راست به سمت خانه ی آقاسید رفتند,آقا سید بعداز سلام و احوال پرسی کوتاهی,خطبه ی عقد راجاری نمود...... شب حزن انگیزی بود برای این عروس وداماد فراری... عزیزوبتول اشک در چشم واقا عبدالله بغض درگلو,هریک به سمتی روان شدند. شب از نیمه گذشته بود که عبدالله به منزلش رسید همه جا راتاریکی وسکوت فراگرفته بود گویی شب آبستن حوادث ناگواری بود...گاهی عوعوی سگی این سکوت رامیشکست,اما درخانه ی عبدالله انگارمجلس عزایی برپا بود,کبری وصغری به خانه ی خودشان نرفته بودند ودرگوشه ای بغض کرده بودند وماه بی بی یک طرف زانوی,غم بغل کرده بود باورود عبدالله به خانه,انگار جواز گریه راصادر کرده باشند, اشک بود که میجوشید....برای غربت بتول....برای عروسی که طعم عروسی نچشید ,برای فردایی که نمیدانستند چه میشود.....اشک بود که فرو میریخت... براساس واقعیت ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦 ♥️عشق پایدار♥️ شب تار ,شبی که گریه های زیادی در درون خود جای داده بود بالاخره خودرابه روشنایی آفتاب داد,دل توی دل خاندان عبدالله نبود,عبدالله وماه بی بی با اینکه در دل غمزده شان ولوله ای برپا بود اما هرکدام برای آرامش دیگری خود را آرام نشان میدادند وهرکدام به کاری مشغول شد,ماه بی بی برای دوشیدن شیر گوسفندان به سمت اغل روان شد وعبدالله بساط داسش را اماده میکرد تا دوباره به صحرا پناه ببرد انگار هیچ کدام میلی به خوردن ناشتایی نداشتند ,بس که شب تاصبح اشک شور قورت داده بودند تا روزها سیر سیر بودند. هنوز عبدالله پاشنه های گیوه اش را بالا نکشیده که بالاخره اتفاق افتاد......صدای سم اسبانی که به شتاب در کوچه می پیچید وگرد وخاکی که به هوا بلند شده بود خبراز میهمان ناخوانده ی عبدالله فلک زده میداد مباشر ارباب باچهره ای خشمگین در خانه ی عبدالله را کوبید,عبدالله هراسان جلوی در ظاهرشد با لکنت و چهره ای رنگ پریده گفت:س س سلام ,خانعلی با تحکم فریادزد:سلام کوفت,سلام زهر مار,مرتیکه مگه تو حرف ادم سرت نمیشه؟چرا خیره سری میکنی؟چرا خلاف عرض ارباب عمل میکنی؟ مگر نگفتم صبح زود دخترت رابه خانه ی ارباب بیاور؟؟ چرا نیاوردی؟؟چرا سرپیچی کردی؟؟و هنوز هم که معلومه همچی اماده نشدی برای رفتن خونه اربابی.. صدا از سنگ بلند شد واز اهالی خانه نه, خانعلی وقتی وضع را اینچنین دید پا درون خانه گذاشت و تک اتاق عبدالله را زیرورو کرد اما اثری از بتول ندید, وبا عصبانیت فریاد زد:دخترت را کجا پنهان کرده ای هااا؟؟به کدام سوراخ سنبه ای پناه برده,حرف بزن مرد,چرا لال مونی گرفتی؟وچون دید همه مهرسکوت بر لب زده اند ,ناچار عبدالله رابه همراه خود به خانه ی ارباب آورد. مباشر هرچه میدانست برای ارباب باقرخان,بازگو کرد, ارباب از اینکه رعیتی حرف اورا زمین زده بود و جلوی رویش ایستاده بود و رعیت زاده ای بااین کارش ابهت باقرخان را لگد مال کرده بود ,از عصبانیت خون خودش را میخورد باقرخان از اینکه اینهمه اهانت از رعیت زاده ای بکشد و این دهاتیهای پاپتی پاروی حرفش گذاشته و او را کم محل نموده خشمگین شد وچنان فریادی زد که زهره ی هرچه مرد بود ترکید,ارباب فریاد زد:ها مردک پس کو دختر جانمرگ شده ات هاا,قربی روی سرتان گذاشتم قبلش خبرتان کردم,بد کردم؟؟میبایست بی خبر اون دختر چش سفیدت را دست بسته به خدمت بیاروم تا بفهمید شما هیچی نیستید هیچ....بگو ببینم دختر چش سفیدت کجاست ها؟؟به مدام جهنم دره ای فرستادیش,از بس هیچی بهتان نگفتم مثل سگ هار شدید حالا دیگه به ارباب خودتان هم پشت میکنید نمک نشناسها...دخترت کجاست؟چرا مثل بز من را نگاه میکنید هااا؟؟؟ارباب فریاد میزد ومدام سوالات خانعلی راتکرار میکرد اما جز اشک وشیون عبدالله, جواب دیگری نگرفت. ادامه دارد .... نویسنده.....حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 2 ) 🔹 اهل دنیا ؛ اهل غفلت 🔰 اما هفت ویژگی "اهل الدّنیا" که در نهج‌ البلاغه شریف بیان شده است، به ترتیب از این قرار هستند: 1⃣ اول : اقبال به دنیا و روی خوش نشان دادن به دنیا 2⃣ دوم : شتابان به سمت دنیا حرکت کردن 🔻 این دو وصف را مولا علی (علیه‌السلام) در نامه ۷۰ در این عبارات بیان کردند که: « إِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا » " آنان دنياپرستانى هستند كه به آن روى آوردند و شتابان در پى آن روانند. " 3⃣ ویژگی سوم این است که اهل دنیا با اینکه از صبح تا شب، حالات مختلف از مرگ یک عزیزی، گریه کردن دیگری بر مرگ کسی، بیمار شدن کسی، عیادت رفتن کسی را مشاهده می کنند، اما از مرگ غافلند؛ 🔻 که مولا علی (علیه‌السلام) این حقیقت را در خطبه ۹۹ ، در این عبارت بیان فرمود: « أَوَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى » " آیا نمی بینید که اهل دنیا، صبح می کنند و شب می کنند، در حالات مختلف؟ " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹حضرت (مدظلّه‌العالی) 🔹صدق و اخلاص شرط اوّل است اگر ما در کسی صدق و اخلاص نبینیم، خیلی احتمال دارد که کار او هم به درد نخورد و یا در مواقعی مشکل درست کند. آدمی که صدق و اخلاص ندارد، ولی کارآیی دارد، مثل ماشینی که اگر مراقبش نبودند و یک پیچ آن اشکال پیدا کرد، گاهی می‌بینید که ضربه‌ای هم به آدم می‌زند. ۱۳۶۸/۰۵/۱۸ 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚠️خودکشی حسن آقامیری ♨️انتشار عقاید پوچ گرایی و دعوت به خودکشی از زبان حسن آقامیری!!! 💯پاسخ بسیار مهم استاد پورآقایی به این انحرافات 🙏لطفا به دست جوونا برسونید. @Emam_kh
🔴 اگر شاکر بودیم... 🔸نعمت حضور در ماه مبارک رمضان، نعمت روزه‌داری، نعمت شب زنده‌داری، نعمت تلاوت قرآن، نعمت مناجات، نعمت خدمت و هر عمل خیری که توفیق پیدا کردیم، مال ما نبود، مال خدا بود 🔸چون نه فهم ما به این‌جاها می‌رسد و نه دشمن قسم خورده‌ای مثل ابلیس می‌گذارد ما این اعمال را انجام دهیم. 🔸پس باید درعید سعید فطر بگوییم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ» و بر این توفیقی که خدا به ما داد شاکر باشیم 🔸که «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» اگر شاکر بودیم خدا توفیقات بیشتری به ما می‌دهد. اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ ‏وقتی هندوانه صادر میکنیم و گندم وارد یعنی مشکل آب نیست مشکل وجود خائنینی مثل کاوه مدنی است که با نابودی کشاورزی مسبب این گرانی شدن... @Emam_kh
🍏 دمنوش‌هایی برای حمله به چربی خون دمنوش زنجبیل ☕️ کارایی زنجبیل در بهبود سطوح کلسترول تقریبا برابر با داروی آتورواستاتین است. دمنوش آویشن ☕️ به گفته محققان طب سنتی نوشیدن دمنوش آویشن نقش موثری در دفع رطوبت و بلغم از بدن و کاهش چربی‌خون داره. دمنوش شوید ☕️ گیاه پرخاصیت تخم شوید رو درون آب جوش ریخته و به مدت 10 دقیقه بجوشونید. دمنوش برگ کاسنی ☕️ کاسنی برای دفع سموم بدن، پاکسازی کبد و کاهش کلسترول خون موثره. دم‌کرده زنیان و عناب ☕️ محققان طب سنتی توصیه می‌کنن افراد برای کاهش چربی خون از این دمنوش استفاده کنند. دمنوش خارمریم ☕️ برای کاهش کلسترول خون، یک قاشق چای‌خوری دانه‌های خار مریم رو در یک لیوان آب جوش بریزید و اجازه بدید به مدت 15 دقیقه دم بکشه، بعد از صافی رد کرده و میل کنید. 🌿☘🌿☘🌿
شکلات_صبحانه😍😍 موادلازم: پودرکاکائو= 2قاشق سوپخوری زرده تخم مرغ= 2عدد شیر= 2قاشق سوپخوری شکلات تخته ای= 50 گرم کره= 3/1 فنجان پودرقند= 2/1 فنجان خامه فرم گرفته= 3/1 فنجان فندق خرد شده= مقداری طرزتهیه: پودرقند و پودرکاکائو را در ظرفی بریزید و کره نرم را به آن اضافه کنید و با میکسر مخلوط کنید تا سفت شود شکلات را در بخار کتری قرار دهید تا ذوب شود و آن را به مایه بالا اضافه کنید زرده های تخم مرغ را جداگانه بهم بزنید تا سفید و کشدار شود حال تمام مواد را همراه با خامه و فندق با هم مخلوط کرده ظرف را مدت یکساعت در یخچال بگذارید. 🍪🍰🍪🍰🍪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب:این که آقایی در گوشه‌ای عبایش را بکشد و بگوید به کارهای نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ ننگ است/مراجع تقلید کنونی مکرر بمن گفتند که ما تضعیف نظام راحرام قطعی می‌دانیم. @Emam_kh
‌ 📚چرا ما هرچقدر کار خیر و نیک انجام میدهیم ؛ به مقام و درجات بالا نمیرسیم؟ تا خودت پاک نباشی، پاک بهت نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. باید با خودت قرار بگذاری به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم، پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟ وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: پرخاش، برکات زندگی را می برد. کسی اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: یا ایها الکلب ابن کلب (ای سگ، پسر سگ) فلان مسأله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام !نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل یه چیزی مینوشتیم در جوابش! یک خشم فرو خوردن، آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند. خیلی حرف بزرگی است... من مومنی را می شناختم که آقا انقدر این تلخ بود،می رفت تو مسجد تمام نوافل،تمام مستحبات انجام میداد. اما خانه که می آمد انگار اژدها وارد شده! چرا در این روغن باز است؟چرا اینجا اینجوری است و... فکر می کرد خودش ملائکه است، وقتی مُرد زن و بچه اش آرام شدند. اینجوری که آدم به خدا نمی رسد !هی هزار رکعت نماز بخوان بعد هم برو داد بزن؛ به هیچ جا نمیرسی! پس باید اول باطنمان پاکیزه شود تا رشد کنیم... پیامبر صلی الله علیه و آله: بدانيد كه خشم پاره آتشى🔥 در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاى گردنش را (هنگام خشم) نديده اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند. 📕منبع:پایگاه علاقمندان آیت الله فاطمی نیا 📘مفردات الفاظ قرآن ص 608 @Emam_kh
✨﷽✨ ✨ 🌷در ۱۸ سالگی، نگران تفکر دیگران در مورد خودت هستی. 🌷وقتی ۴۰ ساله میشوی، اهمیتی نمی دهی که دیگران  در موردت چه فکر می کنند... 🌷و زمانی که ۶۰ ساله میشوی، پی می بری که اصلا هیچ کس در مورد تو فکر نمی کرده است...! 🌷چه آسان هدر می دهیم عمر خویش را فقط برای دیگران و طرز فکرشان... @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتون تا به ابد وصف خدایی باشد که همین نزدیکیست شبتون پراز آرامش نگاه پر مهر خداوند چتر زندگیتون به امید فردایی روشن شبتون آرام و فرداتون پراز موفقیت🍃🌸 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام_امام_زمانم❣ جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی ❤️الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج❤️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
عنه عليه السلام ـ مِن خُطبَةٍ لَهُ في الاستِسقاءِ ـ اللّهُمّ قَدِ انصاحَتْ جِبالُنا ··· نَدعُوكَ حينَ قَنَطَ الأنامُ ، و مَنَعَ الغَمامُ ··· فإنّكَ تُنزِلُ الغَيثَ مِن بعدِ ما قَنَطُوا ، و تَنشُرُ رَحمَتَكَ و أنتَ الوليُّ الحَميدُ .; امام على عليه السلام ـ در بخشى از خطبه خود در دعاى باران ـ گفت بار خدايا! كوههاى ما [از خشكى ]شكاف برداشته است··· در اين هنگام كه مردمان از همه جا نوميدند و ابرها نمى بارند، تو را مى خوانيم···؛ زيرا تويى كه باران را پس از نوميدى خلق، فرو مى فرستى و رحمت خويش را مى گسترانى و تو حاكمى ستوده هستى .; نهج البلاغة : الخطبة 115.