eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18.1هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️آرمیتا رضایی‌نژاد: دلم می‌خواست فکر کنم بابا جایی در این دنیا٫ هر چقدر هم دور٫ دارد نفس می کشد٫ میخورد٫ می خوابد٫ ممکن است زنگ بزند و بار دیگر «میشا» صدایم کند 🔻«شهره پیرانی» همسر «شهید داریوش رضایی‌نژاد» در آستانه یازدهمین سالگرد شهادت همسرش به نقل از آرمیتا یادداشتی در صفحه شخصی‌اش منتشر کرد: 🔻روز طبق معمول تلفن مادرم زنگ زد. شاید پنج شش ماه بیشتر از شهادت بابا نگذشته بود. مادرم برداشت. پرسید: شما؟ مرد پشت تلفن خودش را معرفی کرد و کارش را گفت. با بابا کار داشت. و مادرم آن روز جمله تلخی را به زبان آورد: ببخشید آقا٫ همسرم در قید حیات نیستن! غمی که با شنیدن این جمله من پنج ساله را فرا گرفت توصیف نشدنی ست. با خودم میگفتم ای کاش جای آن مرد بودم و نمی‌دانستم که دیگر نیست. مثل خیلی های دیگر دلم را خوش میکردم که هنوز جایی در این دنیا٫ هر چقدر هم دور٫ دارد نفس می کشد٫ میخورد٫ می خوابد٫ ممکن است زنگ بزند و بار دیگر «میشا» صدایم کند. بعضی وقت ها رفتنش را انکار میکنم. می نشینم به انتظار صدای کلید که توی در بچرخد و من بپرم و بغلش کنم. با خودم فکر میکنم شاید... شاید همه این ها یک رویای طولانی باشد. @Emam_kh
‼️عدم توانایی پرداخت خمس 🔷صِرف عدم توانایی یا دشواری پرداخت خمس، موجب فراغت ذمه و سقوط تکلیف نمی‌شود، بنابراین افرادی که خمس بر آنها واجب است ولی تاکنون آن را نپرداخته‌اند و در حال حاضر هم توانایی پرداخت آن را ندارند و یا بر آنها دشوار است واجب است هر زمانی که توانایی پرداخت بدهی بابت خمس داشتند آن را بپردازند. این افراد می‌توانند با دست‌گردانِ مبالغ بدهی خود با ولی امر خمس یا وکیل او، آن را به تدریج بر حسب استطاعت خودشان از جهت مقدار و زمان ادا نمایند. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 اصرار درتوسل به امام زمان علیه السلام 💠 امام_زمان عج پشت دره 🎙 حضرت آیت_الله_ناصری 🌻أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌻 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋ای در دام عنکبوت ۹۱ 🎬 ببین سلماجان ،من باید تورابرسانم جای امنی وبرگردم سرپستم,هرچی میگم خوب گوش کن وبه خاطربسپار وفعلا هم هیچ سوال نکن به وقتش خودم همه چی را برات توضیح میدهم. جایی که میریم اپارتمانی ازیک مجتمع بزرگ است,تو اونجا هانیه هستی دختر شمعون یهودی تازه با هارون یهودی ازدواج کردی ویک ماهی هست که ساکن اونجایی ,باهمسایه ها امدورفت نداری ,هیچ کس رانمیشناسی وکسی هم اطلاعاتی ازت نداره ,اگه احیانا کسی در زد ,درراباز نمیکنی ,متوجه شدی؟؟ بااینکه حرفهاش برام گنگ بودم بازم سرم رابه علامت مثبت تکون دادم. علی یک گوشی ساده به سمتم داد وگفت:تلفن خونه را جواب نمیدی واگه کارت داشتم ,به این گوشی بهت زنگ میزنم ,فقط حواست باشه ,من را به اسم صدا نزن,عماد را به اسم صدا نزن ,سعی کن خیلی بی سروصدا باشی...... گیج شده بودم .....درسته فراری بودم اما نمیفهمیدم اینهمه احتیاط برای چی؟اصلا خونه ی یک یهودی برای چی؟ ساکنان خونه خودشون کجان؟ ذهنم پراز سوالات جورواجوربود که علی کنار یک مجتمع ایستاد ,عماد رابغل کرد وگفت پشت سرم بیا..... ادامه_دارد .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌
🦋ای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی ۹۲ 🎬 همینطور که پشت سر علی میرفتم ،اهسته گفتم پس الان تو کی هستی؟چی صدات کنم؟ وارد اسانسور شدیم ,علی دکمه طبقه ۴را زد وهمینطور که دماغ عماد را فشارمیداد وباهاش بازی میکرد ,چشمکی به طرفم زد وگفت:خوب معلومه ,من هارون هستم،هانیه خانم گل... ☺️ تمام تنم داغ شد....نمیدانم ازشوق بود یا از ترس اینده ای مبهم وگنگ.... جلوی واحد ۱۵ایستاد ودر راباز کرد... داخل که شدیم ,بلند بلند شروع به صحبت کرد وگفت:هانیه جان....استراحتی بکن،من شب برمیگردم,رفت طرف اشپزخانه ویک لیوان ابی ریخت خورد ودوباره بیرون زد. نگاهی کردم به خونه ,اپارتمان جم وجور وتروتمیزی بود,اثاثیه اش کاملا نو وخیلی هم زیبا ,هال واشپزخانه ویک اتاق خواب,همینطور که همه جا را دید میزدم چشمم افتاد به عماد که خیره به تلویزیون بود... چادرم را دراوردم وخیلی بی صدا عماد رابغل کردم وبوسه ای از گونه اش گرفتم,کاناپه روبروی مبل,نشاندمش وتلویزیون را براش روشن کردم....بمیرم براش که چندین روز اززندگی طبیعی وعادیش وتلویزیون نگاه کردنش ,دورافتاده بود. رفتم طرف اشپزخانه تا ببینم چی هست برای صبحانه عمادبیارم.... یاد ناریه وچند ساعت پیش افتادم... ادامه_دارد .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح حکمت108 ( 8 ) 🔹 مدیریت قلب 🔰 آخرین سر فصلی که پیرامون رجاء، طمع و یأس، در حکمت ۱۰۸ باید به آن اشاره کرد، یأس های خوب و پسندیده است. آری، بعضی از یأس ها ارزشمندند، که در نهج‌البلاغه چهار نوع از این یأس ها ذکر شده است: 1⃣ اول، یأس از گذشته؛ مولا علی (علیه السلام) در بند آخر خطبه ۱۱۴ اینگونه می‌فرمایند: " آنچه از روزی که از دست رفته، امید بازگشت آن وجود دارد، ولی عمر گذشته را نمی‌شود بازگرداند. آنچه را امروز از بهره دنیا کم شده، می توان فردا به دست آورد، ولی آنچه دیروز از عمر گذشته، امید به بازگشت آن نیست. به آینده امیدوار و از گذشته ناامید باشید." 2⃣ نکته دوم، یأس در جایی که طمع هلاک کننده است، نجات دهنده است؛ مولا علی (علیه السلام) در بند شانزدهم از نامه ۳۱، خطاب به فرزند عزیزشان اینگونه می‌نویسند: " گاهی ناامیدی خودش رسیدن به هدف است، آنجا که طمع ورزی هلاکت باشد. " 3⃣ سومین مورد، مأیوس بودن از دست مردم است؛ اینکه انسان از آنچه که مردم دارند، چشم طمعش را قطع بکند و مأیوس بشود، از منطق حضرت علی (علیه‌السلام) اینگونه بر می‌آید که برترین بی نیازی محسوب می‌شود؛ در حکمت ۳۴۲ حضرت می‌فرمایند: « الْغِنَى الاَْكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ » ؛ " برترین بی نیازی و ثروت، ناامیدی از آنچه در دست مردم است می باشد. " 4⃣ و چهارمین و آخرین نکته هم مسألهٔ طلب نکردن از مردم است؛ یأس از مردم و طلب کردن از مردم، خودش ارزشمند است، که مولا علی (علیه السلام) این واقعیت را در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه، در بند چهاردهم اینگونه می‌فرمایند: " بپرهیز از آنکه مرکب طمع ورزی تو را به سوی هلاکت به پیش رانَد و اگر توانستی که بین تو و خدا صاحب نعمتی قرار نگیرد چنین باش؛ زیرا تو روزی خود را دریافت می‌کنی و سهم خود را بر می‌داری و مقدار اندکی که از طرف خدای سبحان به دست می‌آوری، بزرگ و گرامی تر از مال فراوانی است که از دست بندگان دریافت کنی، گرچه همه از طرف خداست.(بعد در ادامه اینگونه می‌فرمایند:) نگهداری آنچه که در دست داری پیش من، بهتر است از آن چیزی که از دیگران بخواهی و تلخی ناامیدی از دست مردم، بهتر است از درخواست کردن از مردم. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️آراستگی به فضائل اخلاقی 🔹 ، هم می‌تواند باشد هم می‌تواند باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان می‌تواند نورانی باشد، می‌تواند ظلمانی باشد؛ و می‌تواند ظلمانی باشد، می‌تواند نورانی باشد؛ یک ملت می‌تواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، می‌تواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمه‌ای، بر فردی، غالب شد، غالب شد، غالب شد، و غالب شد، این است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این می‌شود . و ما را به این دعوت می‌کنند. خدای متعال و ملائکه او ما را برای این تجهیز می‌کنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند. ۸۶/۶/۳۱ ‌ ‌ @Emam_kh