eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسش_و_پاسخ از آیت‌الله بهجت قدس‌سره: سؤال: گرفتار مشکل روحی هستم؛ چه کنم؟ 📝 جواب: مسافرت زیاد بروید. بین‌الطلوعین در خیابان راه بروید. و اگر احتمال جن‌زدگی است، معوذتین بخوانید و چهار قل را پیش از خواب بخوانید. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ازخداخواهانم 🍃در فراسـوی 🌹این شب تاریـک 🍃نورعشق بی حدش را 🌹بتاباندبرخوشه آرزوهای 🍃شماتاصدهاستاره بروید 🌹برای اجابتشان 🍃شبتون بخیر @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سلام_امام_زمانم آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو مَه من، شاخ گل نرگس رعنایی تو چشمهای من اگر رخصت دیدارنیافت روبه هرسوی نمایددلم،آنجایی تو 💚روشنای دل من حضرت خورشید سلام ✋ السلام علیک یا بقیه الله 💚 اللهم عجل لولیک الفرج
عنه عليه السلام أفقَرُ الناسِ مَن قَتَّرَ على نفسِهِ معَ الغِنى و السَّعةِ ، و خَلَّفَهُ لِغَيرِهِ .; امام على عليه السلام فقيرترين مردم كسى است كه با وجود توانگرى و برخوردارى، زندگى را بر خود تنگ گيرد و مالش را براى ديگرى باقى گذارد.; غرر الحكم : 3342.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلی الله علیک یا اباعبدالله اول صبح با دو چشمِ پر آب السـلام علیـک یـا اربـاب دلِ من مانده از حرم محروم السـلام علیـک یا مظلــوم 🌹اَلـسـَّـلٰامُ عـَلـَيْكَ يٰـا اَبٰـا عَــبْـدِ اللهِ وَعـَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِـنـٰائِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ و َبَقِىَ اللَّيْلُ و َالنَّهٰارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخــِر َ الْـعَـهْـدِ مـِنّـى لـِزِيـٰارَتـِكـُمْ 💚 اللهم ارزقنا زیارت الحسین(ع) 💚 فی الدنیا و الاخره 🌷سلام 🌷روزتون کربلایی @Emam_kh
هدایت شده از یا زهرا 354
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️آگاهی مقام معظم رهبری از اطلاعات به کلی سری اسرائیل... ای @Emam_kh
✅ دینداری یعنی خانم محترم لازم نیست از مغازه دار، دو سطر تشکر کنی، یک تشکر کوتاه کافیه...👌 گرچه این هم ضرورتی ندارد دینداری یعنی آقـا! مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی: این رنگ بهت میاد!😏 دینداری یعنی خانـم! لازم نیست با فروشنده نیم‌ساعت چونه بزنی! یا اگه جنس گرونه ..، شروع کنی به نالیدن از گرونی !👀❌ نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی، که گاهی به شوخی‌کردن هم می‌کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ...👍 دینداری یعنی آقـای فروشن‍ـده ! شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی، زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه‌ت برن.🛍☹️ دینداری یعنی خانـم! کسی که شما باید همه طنازی‌هات رو براش نگه داری، شوهرته ...!! حواست باشه!!.😌♥️ دینداری یعنی آقـای فروشنـده ! تو مغازه‌ت که هستی، حواست پیش زن و بچه‌ی خودت باشه😍😇👪 خانم‌ها ... آقایون ...🧕👨‍💼 شوخی و بگو و بخند با نامحرم‍‍ ، روی روح شما اثر منفی می‌گذاره و این اثر به خونه‌هاتون منتقل میشه، و در رفتارتون با مَحرمِ خودتون نمود پیدا می‌کنه...!!😔👌 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق مولاتنا حضرت زینب علیهاالسلام ................................. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یکبار برای همیشه؛ چرایی کمک به محور_مقاومت ⁉️ چرا ایران به سوریه، لبنان، فلسطین و حز‌ب‌الله کمک می‌کند؟! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ. ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ! ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد! ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ. ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎن. ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! عده‌ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی‌کنند... 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🦋 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 نماز، بهترین راه جهاد با نفس ⛓تفاوت سیره ی 📿حضرت امام -ره- با💰مسئولین ارشد کنونی نظام ⚠️فراموش شدن جهاد با نفس، در بین برخی از حزب اللّهی ها 🌹حضرت آیت الله وفسی 🏴 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیات ۱۵۱ تا ۱۵۳ سوره انعام 🌹 بخش۳ 🔹 پيام های آیات ۱۵۱ تا۱۵۳ سوره انعام 🔹 ✅ بیان براى مردم، یكى از وظایف انبیاست. ✅ محرمات ، از سوى خداست و پیامبر از پیش خود چیزى را حرام نمى‏ كند. ✅ ممنوعیّت منكرات، جهت تكامل و تربیت انسان است. ✅ بعد از ، احسان به والدین آمده است. ✅ دستورهاى این آیه همه در قالب نهى است، مگر نیكى به پدر و مادر كه در قالب امر است. یعنى نه تنها نیازارید، بلكه احسان كنید. ✅ فرزندكشى و سقط جنین از ترس فقر، عملى جاهلانه است، اگر خدا ضامن روزى است، چه ترسى از فقر؟ ✅ هم اصلاح از مفاسد لازم است، هم اصلاح روح از رذایل ✅ بعضى از چنان خطرناک است كه نزدیک آنها هم نباید رفت. ✅ دستورات ، مطابق عقل یا زمینه شكوفایى آن است. ✅ چون یتیم مدافعى ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشیم. ✅ براى حفظ حقوق باید بهترین طریقه‏ ى بهره‏ گیرى از اموال و دارایى او انتخاب شود. ✅ وقتى یتیمان به رشد و تجربه‏ ى كافى رسیدند، سلطه‏ ى خود را از آنان بردارید. ✅ نظام جامعه‏ى اسلامى باید بر اساس قسط باشد. ✅ اگر اجراى در حدّ اعلى ممكن نیست، لااقلّ در حدّ توان و امكان مراعات كنید. ✅ بدون ، تكلیفى نیست. ✅ در ، «تكلیف» به اندازه‏ ى «توان» است. هركه تواناتر، تكلیفش هم سنگین‏ تر ✅ ، هم در رفتار و هم در گفتار، یک اصل است. ✅ به پیمان‏ هاى الهى كه شامل فرمان‏ هاى عقل و وحى و وجدان و فطرت مى‏ شود وفادار باشیم. ✅ رابطه‏ ى خویشاوندى را بر ضابطه‏ ى حقّ و عدل، ترجیح ندهیم. ✅ اساس همه ،پیروی از راه خدا و دوری از راه دیگران است. ✅ عمل به ، سبب وحدت است و به سراغ احکام غیر الهی رفتن، مایه ی تفرقه می باشد. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا...چقد ما نیستیم... خداوندا ازتو میخواهيم نه مثل مختاربعداز واقعه ! نه مثل حر در ميان واقعه ! كه مثل عباس (س) در تمام واقعه: در رکاب راه كسی باشيم كه به انتظارش ايستاده ايم اللهم عجل لوليك الفرج ... @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️وضو در صورت خالکوبی بدن 🔷خالکوبی بدن اگر صرفاً رنگ باشد و یا در زیر پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب بر آن شود وجود نداشته باشد وضو صحیح است. 🔷صرف وجود اثر گچ یا صابون که بعد از خشک شدن اعضا ظاهر می‌شود ضرری به وضو نمی‌رساند، مگر این که دارای جرمی باشد که مانع از رسیدن آب به بشره (ظاهر پوست) شود. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت رحیم‌پور ازغدی از حکومت اسلامی معاویه: فحشا و عبادت در کنار هم هر کاری می‌خوای بکن (لِسه‌فر) فقط موی دماغ من نشو 🏴 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 ای در دام عنکبوت ۱۳۹ 🎬 تا در باز شد ,محکم در راکوبیدم به طرف واونی که پشت در بود با صدای بلندی به بیرون از اتاق افتاد. سریع رفتم بیرون, هوا تاریک بود ,توتاریکی یه چی شکل شبح میدیدم که بهم اشاره میکرد. رفتم طرفش که گفت:خواهر مبارز خداقوت,حرفاتون را شنیدیم الان مثلا من رابزن لت وپارکن وماشین رابردار وببر,امیدوارم این پیرمرد جنایتکار دوباره فریب بخورد...برو ما هوات را داریم ,خدا هم حواسش بهت هست. باحالتی که وانمود میکردم نفس نفس میزنم خودم رابه انور رساندم ,این سوسک له شده مثل کرمی به دیوار چسپیده بود. کتش را گرفتم وبلندش کردم:زود باش استاد...یک نفر بود باچاقو حسابش را رسیدم,الان بیهوشه,تا به هوش نیامده یا کسی دیگه نرسیده باید فرارکنیم. اسحاق انور باحالتی که انگار باورش نمیشد نگاهم کرد وگفت:تو اعجوبه ای هانیه....دنیا رابه پات میریزم,بریم ,بنیامین منتظر ماست. ولخ لخ کنان درحالی که انگار یک پایش اسیب دیده بود ولنگ میزد ,حرکت کرد وباهم رفتیم طرف ماشین. نشستم پشتش,طبق گفته ی اون مبارز باید از,سمت راست میرفتیم,همه جا تاریک تاریک بود وهیچ نوری به چشم نمیامدبه نظرمیرسید دربرهوتی گیرافتادیم. بالاخره بعداز تلاش بسیار رسیدیم اورشلیم واز انجا یک راست حرکت کردیم طرف تل اویو.... نیمه شب بود که به تل اویو رسیدیم. جلوی خانه انور ایستادم وگفتم:خوب استاد ,میخوایین ببرمتان بیمارستان ,اخه وضع ظاهریتون خوب نیست به نظرمیاد به شدت اسیب دیدین. انور:نه نه بریم خانه,توخودت پزشکی ,زخم هام راببند,درضمن سر خودت هم شکسته.... آه تازه یاد زخم سرم افتادم,زخمی که یادگار روز ذبح پدر ومادرم بود,زخمی که التیام نیافته ودوباره دهن باز کرده بود. مصلحت ندیدم باحرفش مخالفت کنم,باهم پیاده شدیم من:استاد,کلید نداریم. انور نگاهی بهم کرد ودست خونینش رانشانم داد وگفت:کلید خانه همیشه همراهم است,اثر انگشتم.... از ترس به خودم لرزیدم...نکنه,برم داخل خطرناک باشه؟ بازم توکل کردم ووارد خانه شدیم.من باید کارهای بزرگتری انجام بدهم... ادامه دارد...
🦋 ای در دام عنکبوت ۱۴۰ 🎬 وارد خانه شدیم,انور همینجور که لنگ لنگان قدم برمیداشت کتش را دراورد وپرت کرد رومبل وبدو خودش را به اتاق بنیامین رساند. ناگهان فریاد داد وبیدادش هوا رفت,به سرعت خودم رابه اتاق رساندم,بنیامین باصورتی که ازخفگی کبود شده بود بی رمق نگاهمان میکرد. انور دست به کار شد وتنظیمات دستگاه های تنفس را بررسی کرد وتغییر داد ,کم کم تنفس بنیامین بهتر شد,انور بنیامین را بغلش گرفت وبوسید ,انگارکه صدسال ازاوجدا بوده,باخودم فکرمیکردم,این کثافت پسری را که از زیر دستگاه به عمل اورده اینجور دوست دارد وحاضراست جانش را برایش بدهد اما بقیه ی ادمها را راحت از فرزندانشان جدا میکند, مثل عماد وهیچ احساس عذاب وجدان هم ندارد یعنی اصلا بهش فکرنمیکند که عذاب وجدان بگیرد. انور یک چیزی,شیبه شیرخشک اما بارنگ سبزپسته ای را در اب حل کرد و بوسیله ی شیشه ی شیر به خورد بنیامین داد. دوباره بوسه ای ازش گرفت وروبه من کردوگفت:فردا پدر این فلسطینیها رادرمیاورم,به شرفم قسم عمادرابادستان بسته اینجا سلاخی میکنم وبنیامینم رانجات میدهم. از لحنش احساس لرزشی وجودم راگرفت وباخود گفتم مگر شما وامثالتان شرفی دارید که به ان قسم بخورید. من:استاد حالا بیاید دست ورویتان را بشورید تازخمهایتان را پانسمان کنم. بعداز نیم ساعتی کل سروصورت ودستهای انور باندپیچی شد وبااشاره به قفسه ای که حاوی بطریهای مشروب بود,درخواست نوشیدنی کرد ودرهمین حین گفت:درست است که یهود راه ورسم درست زیستن وسلامتی راازتعالیم اسلام دراورده وعمل میکند اما یک یهودی محال است مشروب را کناربگذارد....تمام خستگی ودرد وکوفتگی بدنم را بانوشیدن همین ,فراموش میکنم. واقعا احساس ترس وجودم رافراگرفت ,باخودم میگفتم نکند مشروب بخورد واز حال خودخارج شود وفکر کند من مادرشم وکلکم رابکند ,درهمین هنگام صدای دستگاه تنفس از اتاق بنیامین که اژیر میکشید بلند شد. سریع خودمان رابه اتاق رساندیم,بنیامین بیچاره این مخلوق اسحاق انور مانند مارمولکی سیاه وخشک شده بود....باخود گفتم اینهم پایان معجزه ات اسحاق انورررر... انور با دیدن بنیامین باان حال از خودبیخود شده بودبه زمین وزمان فحش میداد,من از ترسم عقب عقب اومدم توهال اونم اومد دنبالم وهرچی که سرراهش به دستش میرسید میشکست وحرف رکیک میزد. به هال رسیدیم به سمت قفسه مشروبها رفت ویه شیشه برداشت ,رفت رومبل نشست,دستش رابرد زیر صندلی ودکمه ای را فشار داد دید که من خشکم زده ونگاهش میکنم,شیشه مشروب دستش راپرتاب کرد طرفم و... ادامه دارد....