🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیات_72_و_73_سوره_بقره
🔹 وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَءتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ(۷۲)🔹
🍀 ترجمه:و هنگامى كه فردى را به قتل رساندید وسپس درباره ى او به نزاع پرداختید،ولى خداوند آنچه را شما پنهان مى داشتید، آشکار می سازد.
🔹 فقلنا اضربوه ببعضها کذلك يحى الله الموتی و یریکم ءایاته لعلکم تعقلون(۷۳)🔹
🍀 ترجمه:پس گفتیم:قسمتی از گاو ذبح شده را به او(مقتول)بزنید،خداوند اینگونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد،شاید تعقل کنید.
🌸ماجرای قتل و فرمان ذبح گاو، در آیات ۶۶تا۷۱سوره بقره به طور مفصّل بیان شده است، ولى این آیات خلاصه ى ماجرا را ذكر مى كند تا هشدارى مجدد باشد كه آنچه بنی اسرائیل پنهان مى داشت،با فرمان ذبح و زدن قسمتى از گاو به بدن مقتول و زنده شدن مقتول و معرّفى نمودن قاتل خویش، قاتل افشا شد وخداوند از خلافكارى هاى بنی اسرائیل پرده برداشت.
🔹 پيام های آیات۷۲و۷۳سوره بقره 🔹
✅ هر كه به گناه دیگران راضى باشد، در گناه آنان شریک است.
✅ گاهى #انسان با نسبت دادن جرم به دیگران، مى خواهد با حیله آنرا از خود دفع كند.غافل از آنکه اگر خدا بخواهد با زدن مرده ایمانند گاو ذبح شده به مرده دیگر مانند مقتول مجرم را افشا و آشکار می کند.
✅ این آیه،نمونه ای از قدرت #خداوند بر زنده کردن مردگان در دنیا به عنوان رجعت و در قیامت برای پاداش است.
✅ دیدن نشانه های قدرت الهی برای تعقل دائمی انسان هاست.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهاد_تبیین
⭕️فکر کن وسط هیئت داری سینه میزنی یک دفعه رهبری شروع کنن به سخنرانی!😳
حتما شما هم این شعار رو شندید یا گفتید
ببینید نظر رهبری چیه! 😲
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅راز همسرداری حضرت زهرا سلامالله علیها
🔰 #استاد_عالی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh
‼️کسی که سلام نماز را فراموش کرده است
🔷اگر سلام نماز را فراموش کند و هنگامی یادش بیاید که صورت نماز به هم نخورده و کاری هم که عمدی و سهویِ آن نماز را باطل میکند، مثل پشت کردن به قبله، انجام نداده، باید سلام را بگوید و نمازش درست است.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
روایت دلدادگی...
#قسمت ۵ 🎬 :
سهراب خودش را نزدیک کریم کشید و گفت : حالا که می توانی حدس بزنی ، بگو ببینم ،درباره ی چه می خواهم بگویم؟
کریم ظرف حلوا را که جلویش بود ،بین خودش و سهراب گذاشت ، با دستش لقمه ای از حلوا گرفت و با اشاره به ظرف گفت : اول کامت را شیرین کن...
سهراب ظرف حلوا را به عقب زد و گفت : اول بگو بعدش شیرینی...
کریم سری تکان داد و گفت : هر جور راحتی...خوب معلوم است می خواهی چه بگویی، لابد مثل همیشه از اصل و نسب و پدر و مادرت می خواهی بدانی...
سهراب کمی جلوتر آمد ،بطوریکه زانو به زانوی کریم شد و وسط حرفش پرید و گفت : آفرین درست است ، اما اینبار فرق می کند ، دیگر نمی خواهم داستانهای تکراری و دروغین قبلی ات را بشنوم که مرا در کاروانسرا پیدا کردی ، یا پشت دروازه ی خراسان مرا تنها یافتی و...
من جویای حقیقت هستم ،ح..ق..ی..ق..ت می فهمی؟
و سپس آه کوتاهی کشید و ادامه داد ، درست است که بچه بودم و سنم پایین بود ،اما هنوز صدای چکاچک شمشیرها در گوشم طنین می اندازد ، هنوز ذهنم خاطره ای مبهم را به یاد دارد که من از روزنه ای کوچک ،سواران روی پوشیده ای را میدیم که با مردی قوی هیکل و جنگاور در نبرد بودند ...
کریم راهزن؛ خواهشا اینبار مرا بچه نپندار و پرده از حقیقت وجودی من بردار ، مگر این انتظار زیادی ست؟ اگر صادقانه جوابم را دادی ، هر آنچه که قبلا گفتم به تو خواهم داد ، کلا زندگی ات را تا پایان عمر تأمین می کنم ، اما وای به حالت که دوباره دروغهای مزخرف به خوردم دهی ، به خدا قسم که روز نزده ،مأموران دولتی ،تو را کت بسته خواهند برد و برایم اصلا مهم نیست که خودم هم گیر بیافتم ، چون وقتی ندانم که کیستم و چیستم ،همان بهتر که در زندان بپوسم .
کریم آب دهانش را قورت داد و با من و من شروع به حرف زدن کرد : ر..راستش من هم نمی دانم که واقعا پدر و مادر و ایل و طایفه ات کیست ، برای همین ،هر وقت که درباره ی آنها میپرسیدی ،داستانی سر هم می کردم ، اما اینبار به شرط اینکه ،به تمام وعده هایی که دادی عمل کنی و از طرفی هیچکینه ای از من به دل نگیری ، حقیقت ماجرا را ، آنگونه که دیدم ، برایت شرح میدهم.
سهراب آهی کوتاه کشید و گفت : خوب میدانی که من حرفی بزنم ، رویش میایستم ، راحت باش...اگر حقیقت را بگویی ،خطری از جانب من ،تو را تهدید نخواهد کرد.
کریم دستی به پای فلجش کشید و خیره به دیوار کاهگلی روبه رویش ، شروع به حرف زدن کرد ، مرغ خیالش به سالها پیش رفت ، آنزمان که جوان و سالم و چالاک بود : پسرم ، من هم برای خودم و کارم قوانینی داشتم ، زمانی من هم زن و فرزند داشتم ، اما هرگز همسر و پسرم متوجه نشدند که شغل من چیست و درآمدم از کجاست ، به خیال خودشان بازرگان بودم و هر چند وقت یکبار که غیبم میزد و سپس با دست پر به خانه بر می گشتم ، خیال می کردند به سرزمینی دور برای تجارت رفته ام ، تا اینکه بیماری کشنده ای سر از گریبان همسرم درآورد ، هرچه کردیم علاج نداشت ، یکی از خویشان همسرم ،حکیمی را معرفی کرد در ولایتی دیگر ساکن بود ،حکیم حاذقی که انگار شفای همسر من در دستان او بود .
پسرم را سپردم به اقوام زنم و راهی آن دیار شدیم ، تا اینکه به نزدیک مقصد رسیدیم، از بخت بد به کمین راهزنان خوردیم.
آنها آمدند، زدند و کشتند و غارت کردند، حال همسرم اصلا خوب نبود ، اما از حال او بدتر ، حال مسافرینی بود که علاوه بر اینکه مال و دارایی شان را از دست داده بودند ، عزیزی هم از آنها کشته شده بود ، با دیدن حال آنها و مرور زندگی خودم، عهد کردم که در غارتهایم ،هیچ زمان خون کسی را نریزم.
خلاصه در همان منزل ،همسرم را به خاطر شدت بیماری از دست دادم و با روحیه ای خراب ، قصد برگشتن به وطن خودم را نمودم ، تا لااقل پسرم را که بیش از چهار سال نداشت ، زیر بال و پرم بگیرم . اما غافل از این بودم که....
ادامه دارد...
روایت دلدادگی...
#قسمت۶ 🎬:
کریم آهی کشید و ادامه داد : بعد از قریب به یک ماه ،تحمل سختی و مرارت و تنها و بدون همسرم ، به خانه برگشتم .
تازه آنموقع فهمیدم که چه خاکی به سرم شده ، طبق گفته ی اقوام همسرم ، درست یک روز بعد از حرکت کاروان ما ، پسرم سهراب که کارهای شیطنت بارش زبانزد همه بود ، به پشت بام میرود و پایش میلغزد و به حیاط پرت میشود و درجا میمیرد.
بعد از مرگ پسر و همسرم ، من هم آواره ی کوه و بیابان شدم ، تمام فکر و ذکرم غارت و چپاول بود ، می خواستم آنقدر خود را مشغول کنم ،که نتوانم به مصیبت هایم فکر کنم ، تا اینکه.....
تا اینکه تو آمدی، یعنی انگار تو از آسمان نازل شدی تا تنهایی های کریم بی نوا را پر کنی.
یادم است به کاروانی که گمان میکردیم تجاری باشد اما از زوار خراسان بود. در گردنه ای که معروف به گردنه ی مرگ است ،حمله کردیم.
چیز قابل عرضی گیرمان نیامد ، آخر همه ی اهل کاروان از زائرانی بودند که به قصد زیارت به خراسان میرفتند ،نه تجارت ، جیب کاروانیان را خالی کردیم ، به یکی از راهزنان اشاره کردم که سوت پایان غارت را بزند ، تا راهزنان به مقر برگردند.
سر اسب را کج کرده بودم به سمت بیابان که یکی از زیر دستانم به من خبر داد ،با اینکه پایان غارت را اعلام کردیم ،اما تعدادی از راهزنان همچنان با یکی از کاروانیان در جنگ و گریزند.
به تاخت خودم را به محل درگیری رساندم ، اما دور رسیدم ، نزدیک شش راهزن ، مردی با هیبت و جنگاور را دوره کرده بودند و متأسفانه قبل از اینکه به آنها برسم ، او را کشته بودند.
کریم به اینجای حرفش که رسید ،نگاهی از زیر چشم به سهراب انداخت ، سهراب که انگار در روزگار گذشته سیر می کرد ، در نور کم جان فانوس رنگ از رخش پریده بود و بی صدا به نقطه ای مبهم خیره شده بود .
کریم آرام با دستش روی زانوی سهراب کشید و گفت : آن شش نفر خلف وعده کرده بودند ،چون پدرت با جان و دل مراقب بار و شترش بود ، آنها گمان می کردند ،گنجی بزرگ ، داخل بار شتر پنهان کرده .
من که دور رسیده بودم و خلف وعده ی زیر دستانم را با چشم خودم دیدم، چون قرار نبود در کاروانی که کریم غارت می کند ، خونی ریخته شود، پس مجرم اصلی را که ضربه ی کاری را به پدرت زده بود از کاروان اخراج کردم و شتر و اموال پدرت هم برای خودم برداشتم و از آن غارت چیزی به خاطیان دیگر ندادم.
شتر را به دیگری واگذار کردم و میخواستم ،خورجین رویش را بردارم که دیدم زیادی سنگین است ، پس به ناچار ،برخلاف بقیه ی اوقات، مجبور شدم ،غنیمتی های داخل خورجین را قبل از رسیدن به غاری که در همان نزدیکی ساکن بودم ، بیرون آورم...
دکمه ی بزرگ خورجین را که گشودم ، در کمال تعجب ، پسری را دیدم که با صورتی گریان و چشمانی درشت و زیبا در حالیکه کتابی را محکم به سینه میفشرد ،با نگاه ترسانش به من خیره شده بود.
آنموقع بود که تازه فهمیدم ، پدرت ،آن شیرمردی که مشخص بود همزبان ما نیست ،از چه مراقبت میکرد...
با دیدن تو ، تمام راهزنانی که دوره ام کرده بودند تا بدانند گنج آن مرد عرب نگون بخت چیست ؟ همه یک صدا قهقه سر دادند...اما تو برای من عین گنج بودی...احساس میکردم خدا به من لطف کرده و دوباره سهراب را زنده کرده تا از این تنهایی و فلاکت بیرون آییم.
تو دقیقا هم سن سهراب من بودی، اما بسیار زیباتر و با جذبه تر و البته با شیطنتی کمتر ، به زبان ما حرف نمیزدی ، اصلا حرف نمیزدی ، اوایل گمان می کردم لال هستی ،اما کم کم متوجه شدم گویا از روزنه ای مرگ پدرت را شاهد بود و شوکه شده ای، اما گذشت زمان همه چیز را درست کرد ، من به خاطر تو دوباره ساکن شهر شدم...
سهراب همانطور که خیره به روبه رو بود ،گفت : پدرم ...پدرم که بود؟ آن کتاب چه بود؟ مدرکی ،چیزی که هوییت مرا نشان دهد ،همراهم نبود؟
کریم سری تکان داد و گفت : مشخص بود پدرت مرد متمولی ست ، چند کیسه ی زر همراه داشت و وسایلی که برای سفر لازم است ، اوراق و مدارکی نداشتی که اگر هم همراه داشتی من بیسواد بودم و از آن سر در نمی آوردم... به جز همین قاب چرمی که با نخ به گردنت است ،گمانم دعایی ، حرزی چیزی داخلش باشد و آن کتاب هم، قرآنی بود بسیار نفیس با خطی خوش که بر پوست آهو نوشته بودند...
سهراب یکه ای خورد و دستی به قابی که همیشه بر گردن داشت کشید و گفت: آن ...آن قرآن الان کجاست؟ بی شک نام و نشانی از من در آن وجود دارد...حتما خیلی مهم بوده که پدرم آن را به من داده تا در آغوش بگیرم...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🔴نسخه های فرزند صالح
🔶مادر شیخ انصاری که فرزندش، از مفاخر بزرگ عالم تشیع است وی میگوید «من درباره پسرم، توقع بیشتری داشتم؛ زیرا در دو سالی که او را شیر دادم، هیچ وقت بدون وضو نبودم. حتی در نیمه شب بلند زمستان، یخ حوض را میشکستم و وضو میگرفتم، سپس بچهام را شیر میدادم. هیچ گاه بدون بسم الله سینه بر دهان فرزندم نگذاشتم»
علاوه بر استحباب وضو داشتن مادر، خواندن سوره قدر، نشستن به سمت قبله و داشتن احساسات سالم و پرهیز از سجایای اخلاقی منفی و کینه ورزی بسیار در سلامت کودک موثر است.
✍عالیه سادات
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مبارزِ آمادهبهکار
🔺️ بیانات صبح امروز رهبر انقلاب پس از اقامه نماز بر پیکر دکتر عباس شیبانی
@Emam_kh
♨️📸 پاسخ سخت خداوند به زوجهایی که بچهدار شدن را عقب میاندازند؛ بهروایت رهبر انقلاب
✍همواره توصیهی بنده بعداز #ازدواج_آسان، موضوع #فرزندآوری سریعتر است؛ چه بسیاری از زوجها را دیدهام که به بهانهی مسائل فرعی مثل تحصیل زن، مهیا شدن امکانات شوهر و... ناشکری کرده و فرزندآوری را عقب انداختند؛ درنتیجه سالها در حسرت فرزند سپری کردند و یا دیگر هرگز فرزنددار نشدند!
🖌 محمد جوانی
@Emam_kh
🔴 بدترین زمان برای مذاکره
اینکه بلافاصله پس از ماه ها حمایت همه جانبه و بسیار عریان غربی ها از اغتشاشات و انواع و اقسام فشارهای بین المللی بر ایران که هنوز هم ادامه دارد و بدون اینکه کوچکترین تغییری در مواضع استکباری غربی ها مشاهده کنیم ،
دوباره قبول کرده ایم که به میز مذاکره بازگردیم ، در عالم دیپلماسی و مذاکرات فقط یک پیام را به دشمن مخابره می کند : ما کم آورده ایم و بسیار محتاج به مذاکره هستیم.
و دشمنان هم یقیناً در مذاکره ای با این شرایط و مواضع هیچ کدام از خواسته های برحق ما را قبول نخواهند کرد.
حال آنکه این اروپایی ها هستند که به شدت گرفتار سرمای زمستانی و بحران انرژی و اعتصابات و اعتراضات سراسری می باشند.
با شرایط مذکور این ذوق زدگی و عجله برای بازگشت به مذاکرات هیچ توجیهی ندارد و هیچ منافعی را #برای_ایران تامین نخواهد کرد ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نفوذ
✍ قاسم_اکبری
🇮🇷 @Emam_kh
⭕️امام جمعه اهواز: برخی مسئولان از آمادگی مذاکرات میگویند؛ چه دیدهاید که برای مذاکرات اعلام آمادگی میکنید؟
موسوی فرد:
🔻در تمام این سه ماه اغتشاشات، این سه چهار کشور فرانسه، آمریکا، انگلیس و آلمان، می گویند توجه به اعتراضات شجاعانه جوانان و زنان معطوف است و ما از این حرکت با تمام توان حمایت می کنیم! این موضع رسمی چند کشور است که همه فتنه های عالم زیر سر آنها است. برخی مسئولان از آمادگی مذاکرات میگویند. البته نگاه آن ها مثبت است اما چه دیدهاید که برای مذاکرات اعلام آمادگی میکنید؟ /ایسنا
@Emam_kh
🌠☫﷽☫🌠
❎ مراقب آقای علی خامنه_ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
♦️یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت:
🔹رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنهای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشکهای هستهای نیستند و آنها را نمیسازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.
🔹از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت:
هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...
♦️در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید میکنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمیگوید و اظهارات خود را جعل نمیکند.
🔹پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد شد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟
🔸در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است.
🔹اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند.
🔸در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد.
🔹ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.
🔸در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد.
1⃣ پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
2⃣ پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
3⃣ پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد.
به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند.
🔹یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هستهای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمبهای هستهای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است.
🔸توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.
✍خلاصه تحلیل:
وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.
🔸این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | وعده امام زمان به امام خمینی که محقق شد!
♨️ خاطره عجیب مداح امام خمینی از دوران مبارزات قبل از انقلاب
‼️ کسی فکرش را هم نمیکرد شاه از کشور برود!
♨️ رمز اساسی نصرت الهی
💢 روایت 43 سال پیش: چگونگی ترک شاه از ایران!
❎ این یک تکلیف الهی است: شاه باید برود!
⁉️ خداوند به چه کسانی وعده یاری داده؟
_______________________
🔹برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🇮🇷 @Emam_kh
⇦✨آرام بخش اعصاب،تقویت قلب و...
✨1ق.غ عسل
✨2ق.غ گلاب
✨1ق.غ دمکرده زعفران
✨3عددسیب رنده شده
✨نصف استکان عرق بیدمشک
✨نصف استکان عرق بهارنارنج
✍مخلوط و درطول روزبخورید
🌿🌿🌿🌺🌿🌿🌿
حلیم_با_گوشت_مرغ 🍜
🔸یک لیوان بلغور گندم ( و یا خود گندم ) رو بعد تمییز کردن و شستن داخل قابلمه بریزید و هشت لیوان آب بریزید تا بپزه نصف یک عدد مرغ.اگه مرغ بزرگ باشه یک سینه کافیه. رو با پیاز وبرگ بو و نمک بزارید تا کاملا بپزه. وقتی پخت استخونش روجدا کنید و با گوشت کوب بکوبید و یا ریش ریش کنید .( آب مرغتون رو دور نریزید )وقتی بلغور تون کاملا پخت بذارید خنک بشه بعد داخل مخلوط کن بریزید و میکس کنید اینجوری حلیم یک دست و صافی خواهید داشت ( من بعد از این باز هم با صافی صافش میکنم که روان بشه ) وقتی میکس شد داخل قابلمه بریزید و مرغ کوبیده ومقداری از آب مرغ رو داخلش ریخته وروی شعله ملایم بذارید تا جا بیفته .اگه کم نمک باشه مقداری نمک بزنید.