eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت دلدادگی قسمت ۹۴🎬: فرنگیس خود را به محل مورد نظر رسانید ، صدای رودخانه ای خروشان که بی مهابا به پیش میرفت در گوشش پیچید و نوای پرندگان همراه نسیمی که از بین درختان می وزید آهنگی آرامش بخش را بوجود آورده بود ، اما فرنگیس بی توجه به تمام این زیبایی ها ، خیره به تخته سنگ سفید و بزرگ وسط رودخانه ، در ذهنش گفته هایی را که می خواست بر زبان بیاورد ،مرور می کرد. بالاخره پس از گذشت لحظاتی ، صدای سم اسبی که شتابان می تاخت ، به گوش رسید و بی شک کسی جز بهادرخان نمی توانست باشد. فرنگیس سوار بر اسب ، لب رودخانه ایستاد و بهادرخان که انگار او اسب بوده و راه پیموده ، نفس زنان خود را به فرنگیس رسانید ، تعظیم بلند بالایی کرد و همانطور که سرش را بالا گرفت و گفت : سلام شاهزاده خانم زیبا ، تا پیغامتان به دستم رسید فی الفور خودم را رساندم ، بنده در خدمتگزاری حاضرم و وقتی مغموم و سرشکسته از نرسیدن به عشقم ، به این مکان پناه آوردم ، هرگز به مخیله ام خطور نمی کرد که دلبر پری رویم را اینچنین ملاقات کنم ، الان هم اصلاً باورم نمی شود ، فکر می کنم در خوابی بس شیرین به سر می برم... فرنگیس که حوصله اش از وراجی ها و تملق گویی بهادرخان سر رفته بود و نمی خواست او به سخنانش ادامه دهد ، به میان حرف بهادر دوید و گفت : نه جناب بهادرخان ، اینک نه خواب هستید بلکه هوشیارتر از همیشه اید ، به اینجا نخواندمتان که برایم نغمهٔ عاشقانه سر دهید که من بیزارم از هر عشقی از طرف جوان مکاری چون شما.... بهادرخان که تمام رؤیاهایش دود شده و از توهین فرنگیس به شدت عصبانی شده بود گفت : نمی دانم کدام حرفهایتان را باور کنم ؟ آن سخنان عاشقانهٔ کنار چشمه را، یا این حرفهای تندتان را....آن عروسی نیمه کاره و فرارتان را یا این.... فرنگیس که حالا کمی متوجه موضوع شده بود با فریاد به میان حرف بهادرخان پرید و گفت : ای مردک حیله باز ،فکر نکن که من از کارها و نقشه هایت بی خبرم ، تو آنچنان در نقش خود فرو رفته ای که یادت رفته ،نیت تو تاج و تخت خراسان است و فرنگیس هم این وسط یک وسیله است....حالا که دانستی من از ظاهر و باطنت خبردارم لطفا از نقش خودت بیرون بیا و گوش بگیر چه می گویم و با اشاره به آبهای خروشان که وحشیانه به پیش میرفتند ادامه داد: من اگر خودم را طعمهٔ این رودخانه کنم ، محال است وسیله ای برای بالا کشیدن شیادی چون تو شوم ، پس راه خودت را بگیر و دیگر نه تنها دور و بر من ، بلکه دور و بر قصر و قصرنشینان هم پیدایت نشود وگرنه..... بهادرخان که از خشم خون خودش را می خورد و کاملا متوجه بود دستش برای فرنگیس رو شده گفت : وگرنه چه؟؟ تو‌چه میدانی از قدرت بهادرخان ای ضعیفهٔ بینوا و با زدن این حرف شلاق دستش را بالا برد تا بر تن فرنگیس فرود آورد. فرنگیس که انتظار چنین جسارتی را نداشت ،اسب را چند قدم به عقب برد ،چون پشت سرش رودخانه بود نمی توانست بیشتر فاصله بگیرد. شلاق بر هوا رفت و محکم به گردن برفی ،اسب شاهزاده خانم خورد، اسب با این ضربهٔ ناگهانی ، رم کرد و ناگاه فرنگیس به پشت داخل رودخانه پرت شد. سرش به تخته سنگ مرمرین خورد و آن سنگ سفید با خون قرمز ، رنگ گرفت. بهادرخان که در واقع فقط قصد ترساندن فرنگیس را داشت ، با دستپاچگی از اسب به زیر آمد و می خواست هر طور شده فرنگیس را از آب بیرون بکشد. اما آب خروشان قوی تر از او بود تا بهادرخان به خود آمد ، جسم بیهوش فرنگیس ،فرسنگها از او فاصله گرفته بود و آب او را با خود برد... ادامه دارد.... 📝به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی قسمت ۹۵🎬: روح انگیز مانند مرغی سرکنده ، بی هدف طول و عرض سالن را می پیمود و زیر لب حرفهایی زمزمه می کرد که نامفهوم بود ،اما حرکاتش حاکی از فشار و استرس شدید روحی اش بود. درب سالن که باز شد ، روح انگیز با شتاب خود را به فرهاد رسانید و بدون اینکه اجازه دهد او سخنی بگوید ، یقهٔ پسرش را در دست گرفت و‌گفت : فرهاد، بگو ببینم تو از فرنگیس خبری داری؟ آخر او هم آدمیزاد است نه آب شده به زمین رفته و نه بال درآورده به آسمان برود ،چند روز است قصر را زیر رو کردم به هوای اینکه در گوشه ای پنهان شده تا هیجان و عصبانیت ما فروکش کند ، اما حالا که جزء به جزء قصر را گشتم ، مطمئنم نیست...اینجا نیست...و سپس بغضش ترکید و همانطور که یقهٔ فرهاد را رها می کرد مانند انسان مجنونی به دور خود گشت و با صدای بلند فریاد زد : فرنگیس..‌کجایی نازدانهٔ مادر ، خودت را نشان بده ....به خدا هیچ خطری تهدیدت نمی کند ، گوربابای مشاور و پسرش ، گور بابای مردم پرحرف.....من تو را می خواهم ....بیا مادر....و سپس همانطور که اشک از چهار گوشهٔ چشمانش جاری شده بود رو به فرهاد کرد و گفت : پسرم ، من میترسم...از دیروز ولوله ای در جانم افتاده...میترسم برای فرنگیس اتفاق بدی افتاده باشد. فرهاد با لبخندی بر لب جلو آمد ، دستان سرد مادرش را در دست گرفت و گفت : مادرجان ، نگران نباشید، فرنگیس جایش امن است ، اگر امر کنید ، هم اینک قاصدی میفرستم و فردا او را در اینجا خواهی دید... روح انگیز ناباورانه به چهرهْ پسرش چشم دوخت و‌گفت : راست می گویی یا برای دلخوشی من چنین می گویی؟! فرهاد خنده ای نمکین کرد و‌گفت : خودم راهی اش کردم ، البته با چند محافظ و به همراه دایه سروگل...خیالت راحت ،خبر سلامتی اش هم دارم... روح انگیز نفس راحتی کشید و به سمت صندلی بالای سالن رفت و همانطور که روی آن لم می داد گفت : داد از دست شما دوقلوها ، بیا و بنشین و از اول تعریف کن ، چه بوده و چه شده؟ فرهاد با قدم های آرام به پیش میرفت که ناگهان درب سالن را به شدت زدند و پشت سرش درب باز شد و نگهبانی که همراه شاهزاده فرهاد آمده بود ، هراسان خود را داخل اتاق انداخت. فرهاد با عصبانیت به طرف او برگشت و‌گفت : چرا چنین در زدی؟ مگر اجازه ورود دادند که بی ادبانه خود را به داخل اتاق انداختی؟ نگهبان نزدیک شاهزاده شد و چیزی در گوشش زمزمه کرد... فرهاد اخمهایش از هم باز شد و بلند گفت : دیگر لازم نیست ،پنهان کاری کنید ، جناب شاهبانوی قصر از همه چیز آگاه است ، اگر قاصدی از شکار گاه آمده ، بگویید بیاید داخل.... نگهبان گفت : قربان....آخه... فرهاد به میان حرفش پرید و‌گفت :اما و آخه نداریم نشنیدی چه گفتم؟! و سپس دستانش را از هم باز کرد و ابروهایش را بالا داد و رو به مادرش گفت :دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارم.... نگهبان با ناراحتی بیرون رفت و قاصدی خاک آلود با رنگی پریده که مشخص بود ساعتها تاخته و خسته راه است ، داخل سالن شد... ادامه دارد.‌‌.... 📝به قلم :ط_حسینی
✨﷽✨ 🔴منكر چیست؟ ✍منكر یعنى كارى كه عقل و دین، آن را زشت و ناپسند بداند، بر خلافِ معروف كه یعنى: كارى كه در عرفِ افراد متدّین، پسندیده و نیك شمرده شود. منكرات را نمى‏توان شماره كرد، زیرا در همه امور زندگى یافت مى‏شود. در رانندگى، بوق زدن بى‏ جا، گاز دادن نابجا و پارك نابجاى اتومبیل، منكر است. ریختن آشغال در كوچه و خیابان، سدّ معبر، سیگار كشیدن، بلند كردن صدا و آزار دادن همسایه، ترساندن همسر و فرزند، تبعیض میان فرزندان، ندادن حقوق زیر دستان و دهها نمونه دیگر كه هر روز خواسته یا ناخواسته مرتكب آنها مى ‏شویم ولى چون آنها را منكر نمى ‏دانیم در صدد عذرخواهى از دیگران و اصلاح خود بر نمى‏ آییم. 💥البتّه همه منكرات در یك سطح نیستند. بعضى جنبه زیر بنایى و كلیدى دارند و بعضى روبنایى و در درجه چندم اهمیت هستند. اكنون بعضى منكرات زیر بنایى را فهرست وار بیان مى‏كنیم... 📚 کتاب ده درس امر به معروف و نهی از منکر نوشته استاد محسن قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من زینبم و عقیده من آزادگی است... سلام‌الله‌علیها🖤 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 @Emam_kh
⛔️هر سخن جایی و هر فیلتر مکانی دارد!!! ✅فیلترینگ از نظر عقل و شرع یک حرکت صحیح برای دفع آسیب و سلطه‌ی دشمنان است ، اما آیا هر کجا و در مقابله با هر چیزی از فیلتر کردن باید بهره برد؟ اصلا در مقابل دفاع و توجیهِ رفتارهای اخیر و حاشیه‌سازِ دیجی کالا و فیلیمو و پلتفرم های دیگر نباید بود ، اما اینکه اولین پیشنهاد ما برای برخورد با خطاهای این برنامه ها اعمال فیلترینگ باشد ، حقیقتاً یک راهبرد خطاست! ✅باید توجه کنیم سِروِر این برنامه ها در داخل کشور ماست و حق اعمال نفوذ و قدرتِ بدون فیلتر [مانند جریمه بریدن یا وضع قوانین سختگیرانه] ، برای حاکمیت محفوظ است. ✅آری آخرین گزینه‌ی حاکمیت برای هر پلتفرمی است که به هیچ وجه به قوانین کشور احترام نمیگذارد و قصد ایجاد جنگ رسانه‌ای بر علیه نظام جمهوری اسلامی دارد ، اما هیچگاه آخرین راهکار نباید به عنوان اولین راهکار روی میز قرار گیرد! ✅این سخن قطعاً با وادادگی نسبت به پلتفرم هایی که بعضاً قوانین کشور را رعایت نمی‌کنند ، متفاوت است و یقیناً باید با ضمانت اجرایی محکم ، عمل این برنامه ها در چهارچوب قوانین مدیریت گردد! ✍ میلاد خورسندی 🇮🇷 @Emam_kh
⭐ سخن_نگاشت | فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما اَعطَیت 👈 چون در آنچه تو عطا میکنی، کم گذاشته نمیشود. چون همه‌ی این عوالم در نظرِ خالقِ این عوالم و مؤثّرِ این عوالم، مثل یک دانه‌ی ریگ است؛ به نظر من و شما مثلاً هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ــ ما این‌ٰجوری [هستیم دیگر] ــ امّا آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول [دارد]، پول‌سازِ میلیاردی است، هزار [تومان] و صد [تومان] برایش اصلاً فرقی نمیکند. 📝 بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در شرح دعای @Emam_kh
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | تفاوت برخورد با اغتشاشگر در ایران و ترکیه! ‼️ مصادره اموال و اخراج ۲۷۴۵ قاضی و دادستان! ‼️ اخراج ۱۷۵۵ رئیس و معاون دانشگاه ⁉️ اخراج ۲۱۷۰۰ معلم مدارس غیر دولتی! ‼️ اخراج ۱۵۲۰۰ معلم و کارمند وزارت فرهنگ! ‼️ اخراج ۱۳۰۰ کارمند وزارت کار! ‼️ اخراج ۹۰۰۰ کارمند وزارت داخله ______ 🔹برشی از سخنرانی از برنامه جهان‌آرا به مناسبت اعلام و گسترده مقام معظم رهبری @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کجایند ولایت مداران حقیقی؟!! حدود یک هفته از گلایه تلخ مقام معظم رهبری(حفظه الله) درباره و عدم اجرایی شدن تذکرات و تاکیداتشان می گذرد ؛ اما مسئولین مربوطه و نمایندگان مجلس از خجالت آب نشدند که هیچ، دریغ از یک لبیک یا یک عذرخواهی یا حرفی، طرحی، لایحه ای، برنامه ای، حرکتی، تکانی!! ... هیچ، هیچ، هیییچ!! "گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت" ... ✍ "قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اموزش کلاه اسپرت 1⃣ به اندازه ارتفاع کلاه زنجیره بزنید بعلاوه دو سه تا اضافه تر چون یکم بافت جمع میشود 2⃣ یک زنجیره بزنیدو در دومین زنجیره به اندازه پیشانی پایه کوتاه ببافید حدود8تا 10زنجیره 3⃣ بعد روی 5تا زنجیره ی بعدی پایه ساده ببافید 4⃣ پنج زنجیره ی بعدی روی هر کدام بست بزنید دوباره پنج زنجیره ی بعدی روی هر کدام پایه ساده و همینطور تکرار کنید 5⃣ وقتی 6تا8 زنجیره مونده به انتها بست بزنید 6⃣ دوباره یک زنجیره بزنید وبر گردید ✅از حلقه پشتی بافت را تکرار کنید یعنی هر چقدر بست زدید یا پایه ساده همون را ادامه وتکرار کنید ✅دوباره یک زنجیره ودر حلقه ی پشتی اندازه پیشانی را بافت پایه کوتاه انجام بدید ✅وروی پایه های ساده بست بزتید ✅روی بست ها پایه ساده 🛑بافتها در همه رج در حلقه ی پشتی بافته میشه ✅یعنی رفت وبرگشت بافت یکی هست رج بعدی بافت ساده با بست عوض میشه جابجا میشه 🛑اندازه پیشانی که پایه کوتاه هست و بالای کلاه که فقط بست زدن هست اینا بافتشون تا انتها به یک صورت هست عوضش نمی‌شه به این صورت بافت را ادامه می‌دهید تا اندازه دلخواه وبا بست یا پایه کوتاه دوتا لبه را بهم می دوزید. 🌴🌴🌴🌴