🎙#شهید_مطهری :
🔰 مسئله رهبری، کیفیت و نحوه رهبری [یکی از راههای شناخت ماهیت انقلاب ماست.]
✅مردم در میان افراد زیادی که صلاحیت داشتند رهبر نهضت واقع شوند یک رهبر خاص را انتخاب کردند آنهم به صورت رهبر بلامنازع، رهبری که زوری نداشت که بخواهد خودش را بر مردم تحمیل کند، خود به خود انتخاب شد، نه این که کسی او را نصب کرد و نه این که خودش خودش را کاندیدا کرد.
♻️ به علاوه وقتی نگاه کنیم این رهبر چه مسیری را طی کرده، روی چه اهرمهایی بیشتر تکیه کرده❗️و چه منطقی را به کار برده است❗️
✳️ میبینیم این رهبر جز #منطق_اسلامی هیچ منطق دیگری را به کار نبرده؛ پس همین خودش نشان میدهد که نهضت ما واقعا یک #نهضت_اسلامی بود، نهضت عدالتخواهانه بود ولی #عدالت را در سایه اسلام میخواست، نهضت آزادی خواهانه بود #آزادی را در سایه اسلام میخواست، نهضت استقلالطلبی بود #استقلال را در سایه اسلام میخواست،
✅همه چیز را در سایه اسلام میخواست.
آینده انقلاب اسلامی ، ص۸۹
#دهه_فجر
#انقلاب اسلامی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حس و حال بچههای زهکلوت کرمان، بعد از دیدار با رهبری
🔹بخش قابل توجهی از فرشتههایی که نزد رهبری رفتند، از مناطق محروم بودند. مثلا گروهی از زهکولات استان کرمان آمده بودند و بعد از بازگشت به مدارس کپری خود، اینگونه شادی را با همکلاسیها تقسیم کردند.
@Emam_kh
استغفار ما به اموات می رسد... ⁉️
👇👇👇
♨️سوال:
🔰آيا ميشود از طرف اموات ذکر استغفر الله ربي و اتوب اليه را برايشان بگوييم؟
✍️پاسخ:
✅هر كار خيرى كه انجام دهيد و ثوابش را به روح ميت هديه بكنيد، براى او مفيد است؛ چه ذكر و قرآن و نماز مستحبى و طلب مغفرت باشد، و چه صدقه. ذکری هم که عنوان کردید از این مقوله هاست.
قطعا ما می توانیم برای اموات اعمال خیری انجام دهیم که برای آنها هدیه ای عالی است:
از پیامبر(ص) نقل شده است: مردگانتان را كه در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانى هستند و به كارهاى نیك شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام كارى ندارند، شما صدقه و دعائى به آنها هدیه كنید.[۱]
اعمالی که ما برای مردگان مومن انجام می دهیم، علاوه بر اینکه هدیه ای ارزشمند برای آنهاست، می تواند سبب مغفرت خود ما نیز باشد:
«مالك بن دینار مى گوید گفت: شب جمعه اى بر گورستانى وارد شدم و ناگهان نور درخشانى را دیدم. از روى تعجّب گفتم: لا إله إلا اللَّه، گویى خداوند- عزّ و جلّ- اهل این گورستان را آمرزیده است. ناگهان شنیدم كه هاتفى از دور ندا مى كند و مى گوید: اى مالك بن دینار، این هدیه مؤمنان به اهل قبور و برادران ایمانى شان مى باشد.
گفتم: سوگند به خدایى كه تو را به زبان آورد، از تو مى خواهم كه به من بگویى آن هدیّه چیست؟ گفت: مؤمنى در این شب برخاست و وضوى كامل گرفت و دو ركعت نماز خواند و در هر ركعت یك بار سوره فاتحة الكتاب و سوره قُلْ یا أَیُّهَا الْكافِرُونَ، و سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قرائت نمود، و گفت: «اللّهمّ، إنّى قد وهبت ثوابها لأهل المقابر من المؤمنین.» - خداوندا، من ثواب آن را به مردگان مؤمنین هدیه نمودم.
از این رو خداوند، ما را از شرق و غرب و از هر سو، نور و گشایش و شادمانى عنایت فرمود.
مالك مى گوید: من همواره آن را در شبهاى جمعه مى خواندم، تا اینكه پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله را در خواب دیدم و ایشان به من فرمود: «اى مالك، در برابر نورى كه به امّت من هدیّه نمودى، خداوند در ثواب آن تو را آمرزید.» سپس فرمود: «خداوند در قصرى بهشتى كه «منیف» نامیده مى شود، خانه اى براى تو بنا نمود.»[۲]
همچنین آیت الله جوادی می فرمایند: خواندن آیات قرآن مخصوصاً سوره قدر و حمد و توحید و یس و سایر سوره ها برای اموات مفید است. انواع دعاها و استغفار برای آنان ثواب می آورد. البته خواندن قرآن و دعاها برای شخص خواننده دعاها بسیار مفید است و باعث هدایت و نورانیّت قلب میشود. در ضمن ثواب این هدایتها و نورانیتها به میّت میرسد و باعث خوشحالی او در عالم برزخ میشود.[۳]
علاوه بر اینکه زیارت و رفتن به نزد قبور مومنین توصیه شده و آن را سبب شادمانی میت شمرده اند. خصوصا زیارت قبر والدین که توصیه شده، انسان خواسته خود را در آنجا از خدا بخواهد.[۴]
پی نوشت ها:
[۱]. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى ، ص ۲۳۲.
[۲]. ادب حضور، ترجمه فلاح السائل،سید بن طاووس، ص: ۱۶۸.
[۳]. آیت اللَّه جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص ۴۲۵.
[۴]. رک: تحریر مواعظ عددیه، ص ۷۱۱.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️وقت نماز عشا
🔷 س ۶۴۶۶: آخر #وقت_نماز_عشا تا چه زمانی است؟ اگر کسی آنرا تا پس از نیمه شب به تأخیر بیندازد به چه نیتی باید نماز عشا بخواند؟
✅ ج: وقت #نماز_عشا از هنگامی است که به مقدار خواندن نماز مغرب از اول وقت گذشته باشد تا هنگام نیمه شب شرعی ؛ و تأخیر انداختن نماز مغرب و عشا از #نیمه_شب_شرعی جایز نیست. اما در صورتی که نماز مغرب و عشا به دلیل به وجود آمدن عذری و یا از روی معصیت تا پس از نیمه شب به تأخیر بیفتد بنابر احتیاط باید آن را تا اذان صبح بدون #نیت_ادا و قضا (به نیت #ما_فی_الذمه) بجا آورد.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌸🍃]
آیت الله گلپایگانے:
امروز چادر بانواݩ،
از عباے مݩ با ارزشٺراسٺ!
بانواݩ با حفظ حجاݕ برٺر خود، مروج
دیݩاسݪامهسٺند.
@Emam_kh
روایت دلدادگی
قسمت ۱۰۰🎬:
مرد عرب نگاهی به سرتا پای سهراب انداخت و گفت : تو جوان شوریده با گاری خالی را چکار با حاکم بزرگ کوفه ؟!
سهراب که واقعاً مانده بود چه جواب بدهد ، آه کوتاهی کشید وگفت : فقط می خواستم برج و باروی قصر را ببینم ....همین
مرد عرب نشانی قصر را گفت و تاکید کرد کمی جلوتر پیاده می شود و از زیر چشم تمام حرکات سهراب را زیر نظر گرفته بود و انگار حرفی گلوگیرش شده بود و بالاخره طاقت نیاورد و گفت : تو که هستی؟ اول که به سخن درآمدی ، گفتم بی شک از عجمان فارس هستی اما وقتی با زبان عربی و لهجهٔ کوفی شروع به حرف زدن نمودی ، در هویت تو شک کردم ، براستی تو کیستی ؟ عربی یا عجم؟!
سهراب آهی بلند کشید و گفت : از چیزی سؤال می پرسی که خودم واقف به آن نیستم و با زدن این حرف سکوت اختیار کرد و در دریای افکارش غرق شد : براستی او که بود؟ اما اینک مهم نبود او کیست.براستی آن فرشتهٔ نجات که بود؟
پس با این فکر ، نگاهی به مرد کرد و گفت : شما در اینجا مسجدی به نام مسجد سهله می شناسید؟!
مرد بار دیگر خیره به سهراب چشم دوخت و گفت : مگر می شود کوفی باشی و مسجد سهله را نشناسی؟ اصلاً تو را چه کار با مسجد سهله؟! چرا حرفهایت به دنبال هم نیست ، یکبار از حاکم و عمارت حکمرانی اش میپرسی که در مرکز شهر است و بار دیگر از مسجد سهله سؤال میپرسی که چند فرسخ دورتر است...
سهراب خیره به راه پیش رویش ، بدون اینکه از جنب و جوش شهر و اطرافش چیزی بفهمد گفت : با امام جماعت مسجد کاری دارم...
در همین حین مرد تشکری کرد و گفت : نگه دار جوان...نگه دار پیاده می شوم...خودت هم همین راه را مستقیم بگیر و جلو برو کمی جلوتر مسجد کوفه است و درست پشت آن عمارت حکمرانی و قصر حاکم است که کنگره هایش از دور پیدا خواهد بود و به راحتی آن را پیدا می کنی...
سهراب تشکری کرد و به پیش رفت...او جسمش در شهر کوفه بود و روحش دور و بر آن جوان آسمانی ،سیر می کرد.
بالاخره به جلوی قصر رسید ، درب قصر بسته بود و نگهبانی از بالای درب در اتاقکی خشت و گلی او را نگاه می کرد.
سهراب سرش را بالا گرفت و گفت : سلام نگهبان ، درب را باز کنید ، پیغام و امانتی مهم برای حاکم دارم...
نگهبان با تعجب سراپای او را از نظر گذراند وگفت : کیستی و از کجا می آیی؟ ظاهرت که نشان نمی دهد شخص شخیصی باشی و آنطور ادعا می کنی حامل پیغام مهمی باشی، آخر مردی با لباس کشاورزان و گاریی زواردررفته چه کار مهمی می تواند با حاکم داشته باشد؟!
ادامه دارد.....
📝به قلم : ط_حسینی
روایت دلدادگی
قسمت ۱۰۱🎬:
سهراب که واقعا حال و حوصلهٔ سؤال و پرسش نداشت گفت : برو به حاکم بزرگ کوفه بگو ، شخصی از خراسان آمده ، قاصد تاجر علوی ست و برایتان امانتی آورده...
نگهبان آهانی کرد و همانطور که سرباز پایین برجک نگهبانی را صدا میزد گفت : چه خبر شده که هر روز از سمت عجمان برای ما قاصد می رسد...
دقایق به کندی می گذشت و سهراب کنار دیوار بلند قصر کوفه ، غروب خورشید را به نظاره نشسته بود ،با صدای قیژ ممتدی که از درب بلند شد. سهراب از عالم خیالات به حال کشیده شد و بالاخره درب قصر باز شد.
سربازی که با نگاهی تحقیر آمیز سر تا پای سهراب را می نگریست گفت : وای به حالت دروغ گفته باشی، حاکم منتظرت است وشک دارد که تو قاصد از خراسان باشی..
سهراب از جا برخاست و گرد وخاک پشت لباسش را گرفت و همانطور که افسار رخش را به دنبال خود می کشید ، پشت سر سرباز راهی شد.
راهرویی سنگ فرش که دو طرفش جاده های خاکی بود و با درختان بلند و سربه فلک کشیده نخل در اطرافشان فضایی غریب و آشنا را برای سهراب به تصویر می کشید..
هر چه سهراب جلوتر می رفت ، احساسش قوی تر می شد ، انگار که اینجا یادآور خاطره ای دور در ذهنش بود ، اما آنقدر ذهن سهراب درگیر اتفاقات کوچک و بزرگ بود که به این احساس بهایی نمی داد.
او می خواست زودتر امانتی را بدهد و به سمت مسجد سهله حرکت کند.
سرباز همانطور که از زیر چشم ،سهراب و گاری را می پایید گفت : لازم است که این گاری رنگو رو رفته را هم به دنبال خود بکشیم؟ به محضر حاکم میرویم هاا..
سهراب توجهی به حرف سرباز نکرد و دستار سرش را که با آن صورتش را پوشانیده بود ، محکم تر بست.
بالاخره پس از طی مسافتی ، جلوی عمارتی که دو طرفش مشعلهای فروزان روشن کرده بودند و عمارت بزرگ و زیبایی بود رسیدند.
سرباز ایستاد وگفت : همین جا بمان تا خبرت کنم...
سهراب گفت : به حاکم بفرمایید برای گرفتن امانتی باید بیرون بیاید ، چون امکان داخل شدن گاری به داخل ساختمان نیست.
سرباز نگاهی به گاری کرد و قهقه ای زد و گفت : براستی این گاری امانتی ست که به خاطر آن از خراسان را تا اینجا تاخته ای؟ عجب آدم عجیبی هستی و چه امانتی غریبی با خود آورده ای و با زدن این حرف قهقه اش بلندتر شد و داخل ساختمان شد.
سهراب درحالیکه ذهنش در جای دیگر سیر می کرد ، ساختمان و اطرافش را از نظر گذارند ، او حس می کرد که اینجا را می شناسد ، ناگهان از داخل راهروی پیش رویش ،مردی بلند بالا در حالیکه عصایی زیر بغل داشت و مشخص بود یکی از پاهایش قطع شده، با لباسی گرانبها و زربافت که در نور انبوه مشعلهای داخل راهرو می درخشید ، به طرف سهراب می آمد.
سهراب دانست که او حاکم کوفه است ، به رسم ادب ، سرش را پایین انداخت و خیره به سنگفرش زیر پایش شد...
ادامه دارد....
📝 به قلم :ط_حسینی
✨﷽✨
🔴مورچه نَر بود یا ماده
✍شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند
شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه ای که بر سر راه سلیمان نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده.
زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده
مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمدهای، خدا خودت را لعن کند
زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید.
📚 الغدیر ، علامه امینی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️♨️ چرا رهبری به مسئولین هیچ تشری نمیزند؟
بااین تشر فقط دل شما خنک خواهد ....
@Emam_kh
♦️سال ۵۰ پهلوی ۸۰۰ میلیون دلار خرج جشن ۲۵۰۰ساله کرد. حتی آشپزها و گارسنهای جشن را هم از فرانسه وارد کردند. روزنامه انگلیسی دیلی رکورد همان زمان نوشت: "مگر در ایران گوجه نمیروید؟ هیچ چیز این جشن ایرانی نبود و مردم ایران در آن شرکت نداشتند".
✍ سید یاسر جبرائیلی
#واردات_به_سبک_پهلوی
@Emam_kh
🔴 شیوه های جدید حکمرانی
🔹کامبیز مهدی زاده یا همان داماد حسن روحانی : "ما باید به سمت شیوه های جدید حکمرانی برویم"!!!
بنده خدا این یکی را کاملا درست می گوید!!
شیوه های جدیدی که درآن دیگر کسی که داماد رئیس جمهور است معاون وزیر صمت و مدیر یک شرکت نفتی نشود. همان رئیس جمهوری که عملکرد ۸ساله اش آن قدر افتضاح بود که مقام معظم رهبری (حفظه الله) هم به عقب افتادن در دهه ۹۰ اشاره کردند.
شیوه های جدیدی که نه تنها دامادها بلکه روسای جمهور هم به پاسخگویی وادار شوند و درصورت ارتکاب تخلف و جرم به #محاکمه کشیده شوند نه اینکه به جای پاسخگویی، به راحتی هر چه تمام تر و با استفاده از آزادی بیش از حد در رسانه های خودشان ژست طلبکاری بگیرند ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ویژه/ سناریوی جنگ علیه ایران
💠 بجای حمله نظامی با مقدسات تشیع به جنگ ایران بروید...
🔹 این 45 ثانیه را از دست ندهید
🌍 انتشار_حداکثری_با_شما
@Emam_kh