11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅رهبر انقلاب از همه خواستند برخلاف خواست دشمن، امید آفرینی کنند...
👆همه ببینند
☝️امید آفرینی یعنی معطوف کردن نگاه دیگران به پیشرفت ها، پیروزی ها، موفقیت ها...
💢امروز راه مبارزه با دشمن این است
#سخن_رهبری
#پدر_امت
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
@Emam_kh
🔴خدامراقب قضاوت های نااهلان درباره زن مسلمان است .
امام حسن عسگری :
کسی که پاکدامنی خصلت او باشد ،وبخشندگی زیورش ، با تمجید و ستایشی که از او میشود از دشمنان اش انتقام گیرد، و به سبب نیک نامی از عیب جویی دیگران مصون باشد
بحار الانوار ج ۶۹ص ۴۰۷
وقتی آیه حجاب نازل گردید خداوند یه صراحت به زنان وعده دادکه شما حجاب را رعایت کنید تا به پاکدامنی شناخته شوید ،پس برای خدا زن مسلمان مهم است وقضاوت هایی که دیگران درباره او میشوند مهم تر هم است.
قدر خدایی که حتی مراقب افکار دیگران درباره ما زنان است را بدانیم و به آیات حجاب عمل کنیم.
✍عالیه سادات
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
‼️ لزوم قیام در نماز
🔷 کسی که نشسته نماز میخواند باید هر مقدار که بدون حرج و زحمت برای او ممکن است ایستاده نماز بخواند. بنابراین کسی که قدرت بر قیام در برخی از رکعتها و قسمتهای نماز را دارد ولی نمیتواند در تمام نماز، قیام را رعایت کند، واجب است به میزانی که قدرت دارد، ایستاده نماز بخواند و هنگام عجز از ایستادن، به صورت نشسته نماز بخواند و اگر دوباره قادر بر قیام شد، نماز را به صورت ایستاده ادامه دهد.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۵۷
@Emam_kh
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی
«شرح حال مرحوم بوعلی را لابد شما خوانديد يا ميخوانيد، خب #بوعلی_سينا اين حرفها را از كجا ياد گرفت؟خودش می گويد که من از كجا ياد گرفتم، ميگويد من هر وقت مشكلی داشتم و مطلبی براي من حل نمیشد وضو ميگرفتم، ميرفتم مسجد جامع شهر، دو ركعت نماز ميخواندم، با خدا گفتگو ميكردم مسئله برای من حل ميشد، اين شرح حال خودش است. ميگويد من شاگرد اين «الصَّلَاة» هستم كه «عَمُودُ الدِّين» است.»
درس اخلاق ۹۳/۵/٢٣
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عطرنماز 🌸🕋
⚡️ یکی از لحظاتی که درهای آسمان باز میشود، دعاها بالا میرود و برکات نازل میشود، لحظات_اذان است.
اینها را قدر بدانید.
یک فرد بیدار، از قبل خودش را آماده میکند.
🌼 قدری حواستان به #اوقات_نماز باشد. یک فرد که اهل نماز است دائم نگاهش به ساعت است که کی میشود من خودم را مهیا کنم تا وقتی درهای رحمت خدا باز شد، جزء اولین نفرات باشم.
🌺 این اظهار محبت به خداست.
خدای تعالی به حضرت موسی علیهالسّلام میفرماید: ای موسی! چرا از قومت جدا شدی و زودتر به کوه طور آمدی؟
میگوید: بخاطر حب و محبتی که به تو داشتم.
یعنی هر کس محبتش به خدا بیشتر است، باید در اظهار محبت پیشقدم باشد نه اینکه عقب باشد.
«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» (بقره/١۴٨)
💠 استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@Emam_kh
✫⇠ دختر_شینا
✫⇠ #قسمت_3
پدرم چوبدار بود. ڪارش این بود ڪه ماهی یڪ بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت.
از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یڪ ڪامیون گوسفند خرید و فروش می ڪرد.
در این سفرها بود ڪه برایم اسباب بازی و عروسڪ های جورواجور می خرید.
روزهایی ڪه پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می ڪردم و اشڪ می ریختم ڪه چشم هایم مثل دو تا ڪاسه ی خون می شد.
پدرم بغلم می ڪرد. تندتند می بوسیدم و می گفت:
«اگر گریه نڪنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.»
با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم.
تازه آن وقت بود ڪه سفارش هایم شروع می شد.
می گفتم: «حاج آقا! عروسڪ می خواهم؛ از آن عروسڪ هایی ڪه مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی ڪه چشم هایشان باز و بسته می شود.
النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی ڪه وقتی راه می روی تق تق صدا می ڪنند.
بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.»
پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نڪن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.»
ادامه دارد..
دختر_شینا
#قسمت_4
من گریه نمی ڪردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینڪه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم.
از تنهایی بدم می آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند.
گاهی ڪه با مادرم به سر چشمه می رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سربه سرم می گذاشتند و می گفتند: «قدم! تو به ڪی شوهر می ڪنی؟!»
می گفتم: «به حاج آقایم.»
می گفتند: «حاج آقا ڪه پدرت است! »
می گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می خرد.»
بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم.
زن ها می خندیدند و درِ گوشی چیزهایی به هم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند.
تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یڪ سال طول می ڪشید.
مادرم از صبح تا شب ڪار داشت. از بی ڪاری حوصله ام سر می رفت.
بهانه می گرفتم و می گفتم: «به من ڪار بده، خسته شدم.» مادرم همان طور ڪه به ڪارهایش می رسید، می گفت: «تو بخور و بخواب. به وقتش آن قدر ڪار ڪنی ڪه خسته شوی.
حاج آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی.»
دلم نمی خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار ڪار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند.
ادامه دارد...✒️