eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18.1هزار ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ترک حجاب از روی عادت 🔷س 5173: بیرون_بودن_موی_سر زن صرفاً از روی عادت ونه برای جلب توجه مردان، جایز است؟ ✅ج: زن باید تمام_موی_خود را از نگاه_نامحرم بپوشاند و صرف عادت مجوز گناه نیست. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝از بهار طبیعت تا بهاری که جهان در انتظار آن است🏝 🎥استادمطهری @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمادگی_برای_ماه_رمضان •☜مابقی روزهایی که تا ماه رمضان هست، استفاده شایسته‌ای بکنید، خودتان را برای ماه میهمانی خدا آماده کنید. در طول سال و شب قدر (سال گذشته) ممکن است قولها و تعهداتی به خدای تعالی داده باشید ولی به انحاء مختلف غفلت کرده باشید. •☜یا اشتباهات و یا خدای نکرده گناهانی کرده باشید، روحتان آلوده شده باشد، این دوماه (رجب و شعبان) فرصت مناسبی است که خودتان را جمع و جور کنید. •☜به همین دلیل یکی از اعمال این ماهها استغفار است. با استغفار از سنگینی گناه خلاص شوید. ⚠️برای شــــــب قــــــدر نگذارید. •☜ با طلب استغفار از درگاه خدای تعالی که از اعمال این ماه است، آثار تیره غفلت را برطرف کنید تا در آستانه ماه رمضان روحتان یک شفافیّتی پیدا کند، تا از این سنگینی که به دست و پایتان خورده و نمی‌گذارد خوب حرکت کنید، خلاص شوید. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 اهل ذکر شوید. 🍂 🔶يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي (فجر/٢٧ تا ٣٠) ⚡️ ترجمه : هان اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. پس در زمره ى بندگان من درآى. و به بهشت من داخل شو! ❌نفس مطمئنه، به بالاترین جایگاه و بهشت قرب الهی وارد می‌شود. 💥دل آرام و نفس مطمئنه، با ذكر خدا به دست مى آيد. و بهترين ذكر خدا نماز است. «اقم الصّلاة لذكرى» ✅پس تمرین کنیم تا نمازهایمان با حضور قلب و ذکر خدا باشد و فارغ از فکر دنیا، تا به نفس مطمئنه نزدیک شویم. @Emam_kh
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥راه شیطان برای بی نماز کردن.. 🎙دکتر رفیعی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ سخنان پخش نشده 🔻قسمتی از وصیتنامه سید احمد خمینی: "به حسن و برادرانش این توصیه را می‌نمایم که همیشه سعی کنند در خطّ رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیّت اسلام و نظام و کشور را می‌خواهند. هرگز گرفتار تحلیل‌های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است." 🔺ارتحال شهادت گونه یادگار امام @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر_شینا روستا ڪوچڪ است و خبرها زود پخش می شود. همه می دانستند یڪ هفته ای است بدون خداحافظی به خانه پدرم آمده ام. به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم، و شوخ و شنگ می دیدند، با تعجب نگاهمان می ڪردند. هیچ ڪس انتظار نداشت صمد چنین رفتاری با من داشته باشد. خودم هم فڪر می ڪردم صمد از ماجرای پیش آمده خبر ندارد. جلو در خانه ڪه رسیدیم، ایستاد و آهسته گفت: «قدم جان! شتر دیدی ندیدی. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی رفتار ڪن، مثل همیشه سلام و احوال پرسی ڪن. من با همه صحبت ڪرده ام و گفته ام تو را می آورم و ڪسی هم نباید حرفی بزند. باشد؟!» نفس راحتی ڪشیدم و وارد خانه شدیم. آن طور ڪه صمد گفته بود رفتار ڪردم. مادرشوهر و پدرشوهرم هم چیزی به رویم نیاوردند. ڪمی بعد رفتیم اتاق خودمان. صمد ساڪی را ڪه گوشه اتاق بود آورد. با شادی بازش ڪرد و گفت: «بیا ببین برایت چه چیزهایی آورده ام.» گفتم: «باز هم به زحمت افتاده ای.» خندید و گفت: «باز هم ڪه تعارف می ڪنی. خانم جان قابل شما را ندارد.» دو سه روزی ڪه صمد بود، بهترین روزهای زندگی ام بود. نمی گذاشت از جایم تڪان بخورم. می گفت: «تو فقط بنشین و برایم تعریف ڪن. دلم برایت تنگ شده.» هر روز و هر شب، جایی مهمان بودیم. اغلب برای خواب می آمدیم خانه. ادامه دارد...✒️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 دختر_شینا ڪم ڪم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند ڪه: «خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد.» دلم غنج می رفت از این حرف ها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت. عصرِ روزی ڪه می خواست برود، مرا ڪشاند گوشه ای و گفت: «قدم جان! من دارم می روم؛ اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد. اگر اینجا راحتی بمان؛ اما اگر فڪر می ڪنی اینجا به تو سخت می گذرد، برو خانه حاج آقایت. وضعیت من فعلاً مشخص نیست. شاید یڪی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم ببرم؛ اما بدان ڪه دارم تمام سعی ام را می ڪنم تا زودتر پولی جمع ڪنم و خانه ای ردیف ڪنم. من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت، برو. با پدر و مادرم حرف زده ام، آن ها هم حرفی ندارند. همه چیز مانده به تصمیم تو.» ڪمی فڪر ڪردم و گفتم: «دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می ڪنم. خیلی سخت می گذرد.» بدون اینڪه خم به ابرو بیاورد، گفت: «پس تا خودم هستم، برو ساڪ و رخت و لباست را جمع ڪن. با خودم بروی، بهتر است.» ساڪم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی ڪردم و رفتیم خانه پدرم. ادامه دارد...