✍پيامبر صلی الله عليه و آله:
اى على! چهار چيز را پيش از چهار چيز درياب:
▫️جوانىات را پيش از پيرى؛
▫️وسلامتىات را پيش از بيمارى؛
▫️و ثروتت را پيش از فقر؛
▫️و زندگىات را پيش از مرگ.
📚من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۵۷،ح ۵۷۶۲
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌹 سلام روزتون بخیر و نیکی
🌹 شروع هفته خود را
معطر می کنیم به
عطر دل نشین صلوات
بر حضرت محمد و آل مطهرش
🌸 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
🌸 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹 در پناه لطف خدا و
عنایت حضرت محمد(صلوات الله )
و خاندان پاکش علیهم السلام
روز و هفته تون پر خیر و برکت ان شاءالله
🌹 شروع هفته تون پر از خیرونیکی
@Emam_kh
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 نامه9 : نامه به معاويه در سال ٣٦ هجری
1⃣ افشای دشمنی های قريش و استقامت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
🔻خويشاوندان ما از قريش می خواستند پيامبرمان (صلی الله علیه و آله وسلم) را بكشند و ريشه ما را بركنند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند و زندگی خوش را از ما سلب كردند و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن كوه های صعب العبور مجبور كردند و برای ما آتش جنگ افروختند، اما خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم و شرّ آنان را از حريم دين باز داريم، مؤمن ما در اين راه خواستار پاداش بود و كافر ما از خويشاوندان خود دفاع می كرد، ديگر افراد قريش كه ايمان می آوردند و از تبار ما نبودند، يا به وسيله هم پيمانهايشان و يا با نيروی قوم و قبيله شان حمايت شده و در امان بودند، هرگاه آتش جنگ زبانه می كشيد و دشمنان هجوم می آوردند پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) اهل بيت خود را پيش می فرستاد تا به وسيله آنها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه ها حفظ فرمايد، چنانكه عبيده بن حارث در جنگ بدر و حمزه در احد و جعفر در موته، شهيد گرديدند. كسانی هم بودند كه اگر می خواستم نامشان را می آوردم، آنان كه دوست داشتند چون شهيدان اسلام شهيد گردند، اما مقدّر چنين بود كه زنده بمانند و مرگشان به تأخير افتاد، شگفتا از روزگار، كه مرا همسنگ كسی قرار داده كه چون من پيش قدم نبوده و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، كسی را سراغ ندارم چنين ادعایی كند، مگر ادعاكننده ای كه نه من او را می شناسم و نه فكر می كنم خدا او را بشناسد، در هر حال خدا را سپاسگزارم.
2⃣ افشای ادعای دروغين معاويه در خونخواهی عثمان
♦️اينكه از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو واگذارم، پيرامون آن فكر كردم و ديدم كه توان سپردن آنها را به تو يا غير تو ندارم، سوگند بجان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری، به زودی آنها را خواهی يافت كه تو را می جويند، بی آنكه تو را فرصت دهند تا در خشكی و دريا و كوه و صحرا زحمت پيدا كردنشان را بر خود هموار كنی و اگر در جستجوی آنان برآیی بدان كه شادمان نخواهی شد و زيارتشان تو را خوشحال نخواهد كرد، و درود بر اهل آن.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
❌مردم کوفه با امام حسین آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند.
🔶 بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین رسید، مقابل او هم ایستادند.
🔷 ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان میشویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود انشاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان هم کوتاهی خواهیم کرد.
🔶 لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبتبهخیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنهای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان را نخواهد شنید.،،،جهاد تبیین، بصیرت افزایی ،امر به معروف ونهی از منکر واجب است.
@Emam_kh
آیت الله گلپایگانی (ره):
امروز "چادر" بانوان، از عبای من
باارزش تر است. بانوان باحفظ حجاب برتر خود،مروّج دین "اسلام" هستند.
@Emam_kh
عطر_نماز🌸🕋
لحظات ملکوتی اذان است,,,,
حضرت مهدی غریبانه کجا است,,,
السلام علیک یا اباصالح
هرکجا هستی التماس دعا مولا
☘نـــــمازت را مــــتّصل کن
به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج»
و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر
که هـــــیچ نـــمازے
بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 61 سوره آل عمران
🌸 فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاَذِبِينَ
🍀 ترجمه:پس هر كه با تو، بعد از علمی كه به تو رسیده است، درباره آن به مجادله برخیزد پس بگو:بیایید پسرانمان وپسرانتان و زنانمان وزنانتان و کسانی که به منزله جانمان هستند و کسانی که به منزله جانتان هستند را دعوت کنیم، سپس مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
📚 داستان_مباهله:
🌸 در جلسه قبل بیان شد که گروهی از نصارای نجران وارد مدینه شده و به حضور پیامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رسیدند. آنان در گفتگو با پیامبر ولادت حضرت_عیسی علیه السلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دلیل این را داشتند که او پسر خداست که آیات59و60سوره آل عمران نازل شد که در جلسه قبل آن را بیان کردیم و پیامبر هم فرمود:اگر تولد بدون پدر، دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت_آدم که از این هم شگفت انگیزتر بود، زیرا آدم نه پدر داشت نه مادر. پس چرا شما آدم را خدا یا فرزند خدا نمی دانید؟ آنها پاسخ نداشتند و سؤالات دیگر طرح می کردند با وجود گفتگوهایى كه میان آنان و پیامبر صلى الله علیه وآله ردّ وبدل شد، باز هم آنان بهانه جویى كرده و در حقّانیّت اسلام ابراز تردید مى كردند. این آیه 61نازل شد و پیامبر آنان را دعوت به مباهله کرد.
🌸 مباهله_چیست در اينجا منظور از مباهله یعنی دو گروه رو دروی هم می نشینند و دست به آسمان می برند که اگر گروهی از این دو از دروغگويان بود و حق با او نیست به لعنت و کیفر_الهی گرفتار شود. هنگامى كه نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و سلم شنیدند، به یكدیگر نگاه كرده و متحیّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فكر و اندیشه و مشورت كنند. بزرگِ نصارا به آنها گفت: شما پیشنهاد را بپذیرید و اگر دیدید كه پیامبر اسلام با سر وصدا و جمعیّتى زیاد مى آید، نگران نباشید و بدانید كه خبرى نیست، ولى اگر با افراد کمی به میدان آمد، از انجام مباهله منصرف شوید و با او مصالحه كنید. آنها پذیرفتند و روز24ذی الحجه و بنا به روایتی روز 25ذی الحجه را تعیین کردند و این روز فرارسید.
🌸 آنها دیدند كه پیامبر_اسلام صلى الله علیه وآله همراه با دو كودک و یک مرد جوان و یک زن جوان آمدند. آن دو كودک، حسن و حسین علیهما السلام و آن مرد جوان، علىّ بن ابى طالب علیه السلام و آن زن فاطمه ى زهرا سلام الله علیها دختر پیامبر صلى الله علیه وآله بودند. بزرگ مسیحیان وقتی عظمت و شکوه را در چهره های آنان دید گفت: من چهره هایى را مى بینم كه اگر از خداوند بخواهند كوه از جا كنده شود، كنده مى شود. اگر این افراد نفرین كنند، یک نفر مسیحى روى زمین باقى نمى ماند. لذا از مباهله اعلام انصراف كرده و حاضر به مصالحه شدند.
🌸 این ماجرا، علاوه بر تفاسیر شیعه، در منابع معتبر اهل سنّت نیز آمده است. محل مباهله در روزگار پیامبر صلى الله علیه وآله در بیرون شهر مدینه بوده كه اكنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الاجابة» ساخته شده است. فاصله ى این مسجد تا مسجدالنّبى تقریباً دو كیلومتر است. منظور از ابنآءنا در اين آیه امام_حسن و امام_حسین علیهم السلام می باشد و منظور از نسآءنا در اين آیه حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها که برترین زن عالم است و منظور از أنفسنا در اين آیه حضرت_علی علیه السلام که به منزله ی جان پیامبر اسلام است.
🔹 پیام های آیه61سوره آل عمران 🔹
✅ آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمنين دعا است.
✅ فرزند دختر، همچون فرزند پسر ، فرزند خود انسان است (ابناءنا)
✅ زن و مرد در صحنه های مختلف دينى، در کنار همدیگر مطرح هستند.
✅ در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله کننده پنج نفر بودند.
✅ در مجالس دعا، کودکان را با خود ببریم.
✅ اهل_بیت پیامبر علیهم السلام مستجاب الدعوة هستند.
✅ کسی که منطق و استدلال و معجزه، او را به پذیرش حق تسلیم نمی کند، باید با او مباهله کرد.
✅ استدلال را باید با استدلال پاسخ داد ولی لجاجت و مجادله باید سرکوب شود.
🌺🌸🌺🌸🌺
آیه61🌹ازسوره آل عمران 🌹
فَمَنْ =پس هرکه
حَاجَّكَ=چون وچرا کند باتو
فِيهِ =درباره ی او
مِنْ بَعْدِما=پس از آنچه
جاءَكَ=آمدبرایت
مِنَ=از
الْعِلْمِ =دانش
فَقُلْ =آنگاه بگو
تَعالَوْا=بیایید
نَدْعُ=تا فرابخوانیم
أَبْناءَنا =پسرانمان را
وَ أَبْناءَكُمْ =وپسرانتان را
وَ نِساءَنا= وزنانمان را
وَ نِساءَكُمْ =وزنانتان را
وَ أَنْفُسَنا=وخودی هایمان را
وَ أَنْفُسَكُمْ =وخودی هایتان را
ثُمَّ=سپس
نَبْتَهِلْ=تضرع کنیم
فَنَجْعَلْ =وقرار دهیم
لَعْنَتَ=لعنت
اللَّهِ=الله را
عَلَى=بر
الْكاذِبِينَ=دروغگويان
🌹🍃🌹🍃🌹
4_5942900231195592067.mp3
3.51M
آیه ۶۱ ازسوره آل عمران
🌹 استاد قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند بگو ان شاءالله
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراخوان برای فتح تهران در ۲۵ شهریور!!
به نظرتون تهش چی میشه؟
این کلیپ رو براندازا اگه ببینن یا سعیدیسم رو میکشن یا خودشونو حلق آویز میکنن 😅😅
@Emam_kh
♨️فـرقـههای انـحـرافی در نـظـم نـویـن جـهـانی...
📌 سرمایه داران، سوپر میلیاردرهای بانکدار و بیمه گذار و بورس بازهای حرفهای و یهودیان تمام و سرسلسلههای جنبانهای قاچاق انسان، مواد مخدر و فاحشهها و تسهیلاتیهای صهیونیست از وضعیت بیداری انسانها توسط انقلاب اسلامی راضی نبوده و نیستند و ساکت نخواهند نشست.
📌 این بار دیگر نمی توانستند بر طبل بی خدایی، علم گرایی، سکولاریسم، لائیسم، شیطانگرایی بکوبند. بلکه مجبور بودند ضربات انقلاب جهان اسلام را با مشتی از همین جنس پاسخ بگویند و چه چیز مناسبتر از عرفان سازی و فرقه سازی!
📌 این شد که ادیان جدید و عرفانوارههای جعلی به صورت هفتگی و روزانه در دو دهه اخیر، روانی بازارمکاره شدند تا توسط ابر رسانههای مولتی مدیا باز بر گُرده جهانیان چنگ اندازند و آنها را گمراه کنند.
✍ استاد مرحوم فرجنژاد
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...
من حجابم رو با خدا معامله کردم...!
روایت فراز و فرودهای زندگی ساره قصیر، بانویی که جهان تئاتر عرب را متحول کرد.
@Emam_kh
🥀چند_خط_تلنگر
ای فرزند آدم:
💟⇦•از تاریکی شب میترسی،
اما از عذاب قبر چرا نه؟
✳️⇦•در جنت میخوای داخل شوی
اما در مسجد چرا نه؟
✴️⇦•رشوه میدی
اما به یک فقیر غذا چرا نه؟
⇦•کتاب های متنوع جهان را میخوانی
اما قران پاک را چرا نه؟
💭⇦•برای قبولی در امتحانات دنیوی
تمام شب بیداری میکشی
اما برای امتحان آخرت آمادگی چرا نه؟
شب تا صبح ساعتهاباذوق وشوق بازی فوتبال وفیلمهای آنچنانی تماشا می کنی اما برای نماز وقت و ذوق وشوق چرا نه ؟؟
@Emam_kh
نمازخانه ی عالَم🌏🌖🌔
🎙آیت الله جوادی آملی
طبق فرموده قـرآن همه مـوجودات
مشغولگفتن سبحانالله و الحمدلله
هستند انسانی که نماز نمیخواند
از همه موجودات بےارزش تراست.
@Emam_kh
راز پیراهن
قسمت شصت و هفتم:
وارد خانه ای شدند که انگار خانه ای نفرین شده بود.
حلما با ضربه ای که زری به پهلویش وارد کرد از ماشین پیاده شد و به سمت ساختمان روبه رو با دیوارهایی کبود و پنجره هایی بسته به راه افتاد.
وارد ساختمان شدند، حلما از چیزی که پیش رویش میدید، متعجب شده بود.
ساختمانی خالی از سکنه با پرده هایی سیاهرنگ و میلمانی مشکی که کف سالن شطرنجی را پوشانده بودند و لامپ هایی کم نور که بیشتر به چراغ خواب شبیه بود.
زری، مبل سیاهرنگ روبه رو را به حلما نشان داد و گفت: فعلا اونجا بشین و حرکت اضافی هم نکن که به قیمت جونت تمام میشه..
حلما با ترسی که در وجودش نشسته بود به سمت مبل رفت و زری هم به سمت دری در انتهای راهرو روبه رو رفت.
حلما روی مبل نشست و به محض نشستن احساس کرد، چراغ ها شروغ به چشمک زدن کردند. حلما همانطور که خیره به لامپ ها بود زیر لب گفت: یا بسم الله انگار اینجا خانه شیاطین هست، پس چشمانش را بست و زیر لب میگفت: اعوذو بالله من الشیان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم...
حلما می خواست چهار قل را بخواند تا بر ترس درونی اش غلبه کند...
اما به محض اینکه شروع به خواندن کرد ناگهان مبل های کناری شروع به جابه جا شدن کرد، درب ورودی باز شد و به شدت بهم می خورد...
نفس در سینه حلما به شماره افتاد که...
ادامه دارد
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
راز پیراهن
قسمت شصت و هشتم:
ناگهان درب ورودی با شدت بیشتری بهم خورد، حلما که واقعا ترسیده بود ناخوداگاه تکرار می کرد: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و همین کلام انگار آتش پیش رویش را شعله ورتر می کرد و وقایع عجیب بیشتری به وقوع میپوست.
از صداهای شدید سالن، درب اتاقی که زری داخل ان رفته بود باز شد.
مردی که لباس سیاه بر تن داشت وارد حال شد و با چشمانی که گویی از حدقه بیرون زده بود به حلما خیره شد. پشت سرش زری سراسیمه بیرون آمد.
مرد به طرف حلما یورش آورد و با الفاظ رکیکی که میزد نزدیک حلما شد و گفت: دهنت را ببند دختره فلان فلان شده زودتر خفه خون بگیر تا خفه ات نکردم زری زودتر خودش را به حلما رساند چشمانش که انگار از آن آتش میبارید را باز کرد و با خرخر وحشتناکی که از گلویش خارج میشد گفت: دختره نفهم صدایت را ببر اینجا مسجد نیست که مدام ذکر میگویی این آقا با تو تعارف ندارد، اطرافت را از ما بهتران احاطه کرده است، در یک لحظه کلکت را می کنند، برای اینکه جان خودت را نجات دهی خفه بشو...
حلما که واقعاً ترسیده بود و لرزشی عجیب سراسر وجودش را گرفته بود احساس کرد چیزی راه گلویش را بسته و مانع نفس کشیدنش میشود، دنیا دور سرش می چرخید و سنگینی عجیبی در کاسه سرش حس می کرد همانطور که خیره به لامپ های کم نور اطراف شده بود روی مبل افتاد و دیگر چیزی از اطرافش نفهمید.
با بیهوش شدن حلما، مرد سیاهپوش که کسی جز استاد بزرگ نبود رو به زری گفت این احمق را از کدام جهنم دره ای پیدا کردی؟! سریع داخل اتاق ببرش زری نگاهی به استاد بزرگ کرد و اشارهای به اتاقی که از آن بیرون آمده بودند نمود و گفت: اونجا ببرمش؟
مرد سرش را به نشانه نه تکان داد و گفت: این دختره مانند ژینوس نیست که سریع به جرگه ما ملحق بشه و من بخواهم با او ارتباطی بگیرم، باید چند روز بدنش را ضعیف کنیم تا روحیه اش هم ضعیف شود شاید کم کم آماده شد....
ادامه دارد....
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺