👈رهبر انقلاب: در موضوع سیستان و بلوچستان تنبلی شد
♦️ رهبر انقلاب در دیدار با مردم سیستان با اشاره به عقبماندگیهای سیستان و بلوچستان فرمودند: «اگر آن مصوباتی که در اوائل دهه ۸۰ که بنده آمدم بلوچستان، تصمیمگیری شد اگر دولتها آن مصوبات را عمل میکردند امروز چهره استان فرق میکرد.
♦️تنبلی شد، بیتوجهی شد از طرف بعضی از دولتها. امروز بحمدالله مشغولند، کار میکنند، تلاش میکنند. بنده امیدوارم.»
🔺برخی از اقدامات انجامشده در دو سال اخیر برای تغییر چهره این استان را در تصویر بالا ببینید.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحیم پور ازغدی: مؤمن عقل اقتصادی دارد
رحیمپور ازغدی در نشست سیره سیاسی امام صادق(ع) اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان:
🟢مؤمن پول و سرمایه را هدر نمیدهد، اقتصادی و متعادل زندگی میکند. جامعهای که کنترل مصرف نمیکند فقیر میشود. اصراف فقر میآورد.
🟢در مسئله بانک هم به لحاظ فقهی و هم دانشگاهی اختلاف و ابهام است. مشکلی اصلی شیوه نظارت و اجرای غلط و نادرست بوده است تا مباحث نظری. اصلاح نظام بانکی و پولی کشور کار آسانی نیست.
🇮🇷 @Emam_kh
👈۲۵ شهریور مصادف با ۳۰ صفر روز شهادت امام رضاست و تعطیل رسمی است. اما احزاب کرد تجزیه طلب برای روزی که تعطیل رسمی است، فراخوان تعطیلی و اعتصاب داده اند :)
شما ۴۵ سال است که مغزتان در اعتصاب و تعطیلی به سر می برد، ۲۵ شهریور امسال هم روش!
✍امیرحسین ثابتی
#تجزیه_ایران
@Emam_kh
‼️ طمأنینه در اذکار نماز
🔷 هنگام قرائت حمد و سوره یا تسبیحات، بدن باید آرام و بدون حرکت باشد، و در صورتی که بخواهد کمی جلو یا عقب برود یا بدن را کمی به طرف راست و چپ حرکت دهد، باید ذکری را که به خواندن آن مشغول است در حال این حرکت، قطع کند.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۲۰۸
@Emam_kh
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
به نام خدا
زن، زندگی، آزادی
قسمت: اول📜
سحر برای چندمین بار گوشی را در دستانش چرخاند و خیره به پیجی شد که انگار فیلتر شده بود، زیر لب فحشی داد و بی هدف از جا برخواست...
چند دور طول اتاق را پیمود و زیر لب گفت: همین روزا باید بهم خبر میدادن... آخه چقد من بدشانسم، درست همین روزی که قراره ستاره بخت من بدرخشه باید اینطوری بشه، اما... اما اونا شماره منو دارن، باید تماس میگرفتن دیگه...
سحر اوفی کرد و دوباره برگشت سر جای قبلیش، روی صندلی چرخان پشت میز چوبی با رویه شیشه ای نشست، خیره به میز شد و یاد اونروزی افتاد که باباش با شوق و ذوق و بنا به اصرار سحر این میز و صندلی را گرفته بود، سحر تازه کلاس زبان انگلیسی توی مؤسسه میرفت و جز برترین های مؤسسه بود و سحر اینو مدیون استعداد و علاقه اش به زبان انگلیسی میدونست.
درست چند ترم بعد از آموزش زبان، پیشرفت سحر اعجاب انگیز شد و سحر توی نت دنبال هم صحبت های خارجی میگشت که همون موقع از شانس خوبش توی یه پیج خارجی با جولیا آشنا شد، یه زن مهربون و خونگرم که از همون اول رفاقت با سحر، با دل سحر راه میمود و این هم صحبتی از هفته ای یک بار رسید به روزی یک بار...
سحر از آرزوهاش با جولیا صحبت کرد و گفت که دوست داره دنیا را ببینه اما با درآمد کمی که پدرش داشت و از طرفی تعصب کور کورانه مذهبی که خانواده اش داشتند، رفتن به بلاد خارجه آرزویی دست نیافتنی برای سحر بود، اما جولیا قول داده بود این ارزو را به همین زودی برای سحر برآورده کند، بدون اینکه کوچکترین هزینه ای کند، اما... اما..
سحر توی دریای فکر و خیالش غرق بود که صدای مادرش بلند شد...
مامان امروز نمیری مؤسسه؟؟
سحر که تازه یادش افتاده بود با بچه ها قرار داره صداش را بالابرد و گفت: چرااا، باید برم
مادرش در اتاق را باز کرد و گفت: مامان تو این شلوغی و بلبشویی که زنهای ولگرد راه انداختن بیا و نرو من میترسم... میترسم تو هم مثل سعید تو جوونی...
سحر که می دونست ادامه حرف مادرش به کجا می رسه اوفی کرد و گفت: مامان تورو خدا دست بردار، سعید دو سال پیش تو تصادف از دست رفت و بعد نزدیک میز شد و دستی به روی قاب عکس برادرش کشید و با اه کوتاهی ادامه داد: گرچه هنوز مرگش را باور نکردم، اما....
مامان از پشت، شانه های دختر را توی بغلش گرفت و گفت: سحر جان، میدونی تو این دنیا غیر از تو و بابات و خواهرت نرگس که همراه شوهرش رفته اون سر ایران را گرفته کسی را ندارم، بیا امروز را نرو... من نمی دونم توی این اغتشاشات که همه جا تعطیل شده، اون موسسه شما چطوری کلاساش هنوز پابرجاست؟
سحر اروم دست مادرش را از روی شانه اش کند و همانطور که به سمت کمد لباساش میرفت گفت: ما چکار به اغتشاشات داریم، کار خودمون را میکنیم...
مادر روی صندلی نشست و به حرکات دخترش خیره شد..
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
زن، زندگی، آزادی
قسمت دوم🎬:
سحر مانتوی آبی رنگش را از کمد بیرون کشید و مشغول پوشیدن شد و سپس شال آبی رنگ را روی سرش انداخت و همانطور که کیفش را برمیداشت رو به مادرش گفت: مامان کاری نداری؟
مامان نگاهی به قد بلند سحر که انگار مانتو برایش کوتاه شده بود کرد و چشم به صورت گرد و سفید و چشمهای درشت و مشکی دخترش دوخت و گفت: کاش چادرت را می پوشیدی، می دونی اگر بابات بفهمه که دیگه چادر سر نمیکنی خیلی ناراحت میشه...
سحر اوفی کرد و گفت: اولا بابا که یکسره بیرونه و از کجا میخواد بفهمه که من چادر میپوشم یا نه؟ دوما الان دیگه این حرفا از مد رفته، الان که همه روسری از سر برداشتند والا زشته شما به خاطر چادر پوشیدن منو بازخواست کنین...
مادر که انگار دلش پر بود، آهی کشید و گفت: پدر بیچاره ات یکسره از صبح تا غروب توی اون ماشین مسافرکشی میکنه که من و تو هیچ کمبودی نداشته باشیم و توقعش اینه که کاری نکنیم خلاف رضای خدا باشه...
سحر که این حرفا براش تکراری بود و حوصله جر و بحث نداشت بند کیف را رو دوشش مرتب کرد و گفت: ما رفتیم... فعلا....
مادرش از جا بلند شد و اروم گفت: مراقب خودت باش و تو شلوغیها هم نرو
سحر بله ای زیر زبانی گفت و از خانه خارج شد.
سر خیابان ایستاد و منتظر تاکسی شد، اما برخلاف انتطار مادرش که فکر میکرد سحر به مؤسسه زبان میره، برای مقصدی دیگه تاکسی گرفت، جایی که با چند تا از همشاگردیهای کلاس زبانش قرار گذاشته بود.
سحر سوار تاکسی شد و ماشین را دربست کرایه کرد، بدون اینکه به این فکر کند که پدرش چقدر باید این در واوندر بزنه تا یه مسافر دربست به پستش بخوره و پولای تو جیبی دخترش را دربیاره..
تاکسی زرد رنگ به پیش میرفت و سحر به کارهایی که قرار بود انجام بده می اندیشید.
سحر دختر پاکی بود منتها خیلی سریع تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار میگرفت، وقتی متوجه شد که خارج از کشور یه دختر 18 ساله میتونه زندگی مستقلی برا خودش بسازه که مدام زیر ذره بین این و اون نباشه، دلش غنج می رفت برای رفتن به خارج کشور که جولیا بهش قول داده بود این آرزوش را عملی کنه..
حالا هم که هیجان روحی و درونیش را همراه دوستان با شرکت در اعتراضات که بهش میگفتن اغتشاشات، خالی می کرد.
درسته خودش واقعا از هدف این اعتراضات آگاه نبود، اما همینکه شور و هیجان نوجوانی را میتونست تو این جمع خالی کنه براش خوشایند بود.
بالاخره تاکسی ایستاد، سحر پول تاکسی را حساب کرد و به آن طرف خیابان رفت و جلوی دری شیشه ای ایستاد و از پله ها پایین رفت...
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🔅پندانه
✍ نگذاریم بند «حرمت» پاره شود
🔹زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، میشود كلاف سردرگم، گره مىخورد، میپيچد به هم، گرهگره مىشود.
🔸بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى.
🔹زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مىشود، کورتر مىشود. يک جايى ديگر نمىشود کاری كرد.
🔸بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود.
🔹يادمان باشد گرههاى توى كلاف همان دلخورىهاى كوچک و بزرگند، همان كينههاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد.
🔸زندگى به بندى بند استْ بهنام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخن مهم رهبر انقلاب که ما فعالان عفاف و حجاب هم باید جدی بگیریم.
⬅️رهبر انقلاب: دشمن در دشمنی و نقشهکشی خودش جدی است و ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدی هستیم.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞چادری ها هم چادر را کنار میگذارند... 😱
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 اهمیت پیوست رسانه ای
دیروز بیست و دومین سالروز حادثه ۱۱ سپتامبر است.
شاید اکنون پس از ۲۲ سال خیلی ها با شواهد و قرائن از ساختگی بودن این واقعه سخن بگویند، اما در سال ۲۰۰۱ به هیچ وجه چنین دیدگاهی قابل قبول نبود و این به دلیل هژمونی و سلطه رسانه ای جبهه استکبار و وجود پیوست رسانه ای برای عملیات پیچیده خودزنی ۱۱ سپتامبر آمریکایی ها بود.
پیوست رسانه ای( البته از نوع صحیح و دقیق آن، نه فرمالیته) دقیقا همان چیزی است که برخی مسئولین ما هنوز که هنوز است نسبت به اهمیت آن غافلند ...
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ اینزنمــســلــمانــھ! میتونـیبهشاعتمادڪنی(:✨
•
•
وقتیازمسلمونامیپرسم
چراموهاشونرومیپوشونن⁹⁹درصدجواباشتباهمیدن‼️
@Emam_kh
معجون درمان کیست تخمدان:
✍️1قطعه از زنجبیل، 2ساقه کرفس، 1لیوان آب سیب، 1عدد آناناس
👈همه مواد را در آبمیوه گیری ریخته و با عسل مخلوط کنید و هر روز بنوشید معجزه میکند.
🍏🌸🍏🌸🍏
کوکو سیب زمینی شکم پر
اول چهار عدد سیب زمینی نسبتا بزرگ رو بزارید بپزه
در این فاصله مواد میانی کوکو رو اماده کنید پیاز و خورد کنید داخل تابه یی بریزید کمی روغن بهش اضافه کنید بزارید تفت بدین تا طلایی بشه کمی زردچوبه و فلفل بزنید و ۳۰۰ گرم گوشت چرخکرده رو بهش اضافه کنید کمی نمک بریزید دو قاشق غذاخوری رب بهش اضافه کنید کمی تفت بدین بعد حرارت و خاموش کنید بزارید خوب خنک بشه.
بعد از اینکه سیب زمینی پخته شد بزلرید کاملا خنک بشه وقتی خنک شد رنده ریز بزنید حالا سیب زمینی رنده شده را داخل کاسه یی بریزید سه عدد تخم مرغ کامل،دو قاشق غذاخوری جعفری خورد شده،دو قاشق غذاخوری پودر سوخاری،نمک،فلفل قرمز و سیاه اضافه کنید و خوب مخلوط کنید سپس یه کاسه آب جلوی دستتون بزارید کمی از مواد بردارید کمی پهن کنید از مواد گوشتی کمی روی سیب زمینی ریخته و دوباره کمی از مواد سیب زمینی روش بزارید و اطراف کوکو رو صاف و یکدست کنید تو روغن داغ سرخ کنید.
با این مقدار مواد ۱۵ تا کوکو درست شد.
🌸🍃🌸
💠 آیتالله مصباحیزدی:
❇️ «در مقابل امر به معروف و نهى از منکر یکى از این دو حالت پیش خواهد آمد: یا افراد خلافکار بعد از امر به معروف و نهى از منکر تحت تأثیر واقع مىشوند، دست از کار بد خود بر مىدارند و به راه راست باز مىگردند، در این صورت دیگر شما بر آن ها حجتى ندارید و باید با آن ها مهربانى کنید....
❇️ اما اگر این گونه نشد، «اِنَّما السَّبیلُ عَلى الَّذینَ يَظْلِمونَ النّاسَ وَ يَبْغُونَ فى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ، اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»،شورى، 42. اگر موعظه شما را نشنیدند و نسبت به جنایت، ظلم و کج روى خود اصرار ورزیدند، شما وظیفه دیگرى خواهید داشت.... دیگر وظیفه شما از حد سخن گفتن و ملامت کردن و حتى تندى کردن هم فراتر مىرود.
❇️ امام باقر(علیه السلام) مىفرماید اگر کار به این جا رسید که على رغم برخورد تند، توجهى به امر به معروف و نهى از منکر نکردند،... در این جا باید شما در مقام جهاد بر آیید، چنین افرادى دشمن اسلام هستند و باید با ایشان جنگید و مبارزه کرد، «فَجاهِدُوهُمْ بِأَبْدانِكُم وَ أَبْغِضُوهُم بِقُلُوبِكُم» این ها را از ته دل دشمن بدارید.
❇️ با چنین افرادى که گستاخ شده و علناً علیه اسلام قیام کرده، احکام اسلام را انکار مىکنند و به مقدسات اسلام اهانت روا مىدارند، باید مبارزه کرد، و از عمق دل با آن ها دشمنى کرد. نگویید اسلام دین محبت است! دین رأفت است! اسلام دین دشمنى هم هست. در جاى خود نهایت رأفت و رحمت را دارد و در موقع مقتضى به خشونت و تندى امر مىکند».
📚 آذرخشی دیگر از آسمان کربلا. ص۱۵۱
🇮🇷 @Emam_kh
🔰 منطقه انقلاب
✏️ رهبر انقلاب: منطقه سیستان و بلوچستان، منطقه انقلاب است، منطقه شهید دادن است، منطقه حرکت در راه خدا است.
🇮🇷 @Emam_kh
4_6026099301111828438.mp3
12.29M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب هفتاد و سوم
#آل_عمران
#صفحه_۷۳
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سهشنبههایجمکرانی
🌼 یا صاحب الزمان ادرکنی
بازدلم هوای جمکران دارد
هوای آن گنبد بیکران دارد
به یاد حرم سبز و زیبایت
اشک در چشمان من مکان دارد
چه درد غریبی است درد دل تنگی!
دل تنگم هوای صاحب الزمان دارد.
🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج
@Emam_kh