eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
17.2هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ سلام_صاحب_زمانم دل را پر از طراوت عطر حضور ڪن  آقا تو را به حضرت زهرا ظهور ڪن  آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(سلام الله علیها ) برگرد و شهـر را پر از امواج نور ڪن  💕 اللهم عجل لولیک الفرج💕 ‎‌‌‌‌
🍀امام صادق علیه‌السلام: ☘️إنَّ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ اَلْفُؤٰادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كٰانَ عَنْهُ مَسْؤُلا : قَالَ يُسْئَلُ اَلسَّمْعُ عَمَّا سَمِعَ وَ اَلْبَصَرُ عَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ وَ اَلْفُؤَادُ عَمَّا عَقَدَ عَلَيْهِ. 🌱امام صادق عليه السلام (درباره آيه «گوش و چشم و دل همه مسؤولند») فرمود: از گوش درباره شنيده‌هايش سؤال مى‌شود، و از چشم درباره ديده‌هايش، و از دل درباره عقيده‌اش. 📚بحار الأنوار، ج٧، ص٢۶٧، ح٣٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🌹الهی‌به‌امیدتو 💖 با توکل به نام الله 🌹 سلام شنبه تون معطر به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (صلوات الله ) و خاندان  پاک و مطهرش 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹‌وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه لطف خدای مهربان و عنایت اهل بیت علیهم السلام زندگی خوب و خوشی داشته باشید ان شاء الله تعالی 🌹شنبه تون پر خیر و برکت @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️خطر بزرگی که آیت الله مصباح در اواخر عمر خودشان به انقلابی‌ها گوشزد کردند!!! ▫️برخی میگویند فکر یک رهبر دیگر باشیم... @Emam_kh
📸 عکسی از کفش استاد سید مجتبی خامنه‌ای فرزند حضرت آقا شب گذشته در مراسم رونمایی از یک کتاب مورد توجه قرار گرفت. میگن قیمت حدودی این کفش ایرانی ۳۰۰ هزار تومان است. 🔻 ما که سالها پای درس ایشان با این صحنه ها روبرو بودیم و برای من تازگی ندارد، در چندسالی که خدمت ایشان میرسیدیم یک انگشتر ساده هم دست ایشان ندیدم، یک شال داشتند که چندسال همان را میپوشیدند، عبا و قبا هم تکراری و‌کهنه بود، روی زمین مینشستند، میکروفن ساده استفاده میشد، یک لیوان چای و آب معمولی هم مثل همه شاگردان میخوردند، گاهی سرفه میکردند که مشخص بود سرفه های قدیمی است و وقتی میگفتیم مداوا کنید میفرمودند خوب میشه، حتی یکبار گفتیم یادگار جنگ است؟ فرمود ما کجا جنگ کجا، باخنده گفتیم خب عکس هایتان درجنگ موجود است ولی طفره رفتند و بحث را عوض کردند. 📌می‌گویند نصف ثروت مملکت دست ایشان است و عده‌ای هم باور می‌کنند! یک سوال؛ ایشان که الان پنجاه سال را رد کرده‌اند و در این سال‌ها زندگی بسیار ساده‌ای داشتند. این همه ثروت را پس چه زمانی قرار است استفاده کنند! 🔻 برخی فرزندان دهیارها را میشناسم که امکانات شخصی آنها از ایشان بیشتر است، واقعا کاش فضایی باز شود و این مطالب گفته شود، فقط هم ایشان نیستند، زندگی ساده رهبری واقعا ستودنی است، یا همراهی همسر ایشان با این زندگی ساده درحالیکه همسر شخصیت اول کشور هستند خیلی آموزنده است ولی ما آنقدر نگفتیم که برخی از نسل جدید کاخ های شاه و‌ فقر زمان پهلوی را میبینند ولی طرفدار پهلوی میشوند!... ✅ما مقصریم که حقایق را نگفتیم، آره ما مقصریم... 👤 شیخ @Emam_kh
چه رسم باحالی دارن یمنی ها 😍😍 در سالروز میلاد رسول الله همه کوچه خیابونا و ساختموناشونو چراغانی میکنن. اونم چراغهای سبز رنگ 😍 👌 رژه خودرویی شبانه هم داشتن و نام مبارک حضرت محمد (ص) رو با ماشیناشون نوشتن 😍 آدم کیف میکنه وقتی میبینه اینقدر برای این ایام اهمیت قائل هستن @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از ازدواج تا هم‌خانگی!.mp3
4.33M
⭕️پوشش تو، ۳٠_۴٠ سال آینده تو و جامعه رو میسازه! 🔷پوشش حتی در نون آینده‌ت اثر میذاره! 🎙استاد امینی خواه @Emam_kh
🔴ارسـال بـرای والـدیـن ➖واقعا بترسیم، یه غفلت لحظه عمر پشیمانی... ▪️چند راهکارهای ساده و عملیاتی برای حفاظت از فرزندان و مدارس در برابر تهاجم فرهنگی👇👇👇 ۱. مهم‌ترین و مؤثرترین اقدام عملی، مطالبه پیگیرانه از مسئولان مربوطه در شهرهاست که متأسفانه انجام نمی‌شود. ۲. حمایت از مدرسه‌ای که فرزندمان در آن تحصیل می‌کند یا مدرسه‌ای که در محله ماست. مدیران و معلمان را از نظر مالی (مثلا با نذر فرهنگی) و مشاوره‌ای و از جهات مختلف یاری کنیم. ۳. حساسیت نسبت به اتفاقات منفی که در مدرسه فرزندمان یا مدارس شهر و روستایی که در آن زندگی می‌کنیم رخ می‌دهد. یعنی کوچکترین انحراف و حتی کمترین ترک‌‌فعل را با تعصب و عرق دینی و بدون تعارف، دنبال کنیم. ۴. حساسیت نسبت به زمان تعطیلی مدارس دخترانه و جولان مزاحمان مقابل مدارس که امنیت اخلاقی و روانی و حتی امنیت جانی دانش‌آموزان را تهدید می‌کند. ۵. به ویژه روحانی‌ها و طلاب و مداحان و فعالان فرهنگی، برای اقامه نماز و مراسمات مذهبی و گفتگو با دانش‌آموزان، نقطه تمرکز خود را مدرسه محله قرار دهند. خلاصه اینکه رصد مستمر نسبت به مدرسه و پیگیری مؤمنانه و ادامه تا رسیدن به نتیجه مطلوب، دست دشمن را از فرزندان‌مان کوتاه می‌کند. حجت الاسلام رحمت الله معظمی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 86 سوره آل عمران 🌸 كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْماً كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الْرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَومَ الْظَّالِمِينَ (86) 🍀 ترجمه: چگونه خداوند هدایت كند گروهى را كه بعد از ایمان و گواهى بر حقّانیت رسول و آمدن معجزات و دلایل روشن بر ایشان، باز هم كافر شدند، و خداوند گروه ستمكاران را هدایت نمى كند. (86) 🔴 شأن_نزول_آيات: - یکی از مسلمانان مدینه به نام حارث بن سوید دستش به خون بی گناهی آلوده شد، از ترس مجازات ، از دین اسلام برگشت و به مکه فرار کرد و یازده نفر از پیروان او که مسلمان شده بودند نیز از اسلام بر گشتند و مرتد شدند پس از ورود به مکه از کار خود سخت پشیمان شد و در فکر فرو رفت که در برابر این جریان چه کند؟ سرانجام یک نفر را به سوی خویشان خود به مدینه فرستاد تا از صلى الله عليه و آله و سلم سؤال کنند: آیا برای او راه بازگشتی وجود دارد یا نه؟ که این آیات 86تا89 سوره آل عمران نازل شد. و قبولی توبه او را با شرایط خاصی اعلام کرد سرانجام به خدمت پیامبر اسلام رسید و مجددا اسلام آورد و تا آخرین نفس به اسلام وفادار ماند ولی یازده نفر دیگر که مرتد شدند به حال خود باقی ماندند و به اسلام برنگشتند. 🌸 در این آیات سخن از کسانی است که بعد از مشاهده و شنیدن معجزات و دلایل روشن و گواهی به حقانیت پیامبر و ایمان آوردن اسلام را پذیرفته اند ولی پس از آن از اسلام برگشته اند به چنین افرادی مرتد گفته می شود. که می فرماید: «کیف یهدی الله قوما کفروا بعد إيمانهم و شهدوا أن الرسول حق و جآءهم البينات و الله لا يهدى القوم الظالمين: 🔹 پيام آیه86 سوره آل عمران ✅ هرچه دلایل هدایت، بیشتر و روشن تر باشد، كفر و بى اعتنایى به آنها خطرناكتر است. ✅ ایمان اوّلیه كافى نیست، تداوم ایمان و حسن عاقبت لازم است. زیرا خطر ارتداد، همواره انسان را تهدید مى كند. ✅ گروهى از مسلمانان، در زمان پیامبر اسلام مرتدّ شدند. آیه86🌹ازسوره آل عمران 🌹 كَيْفَ=چگونه يَهْدِي =هدايت می کند اللَّهُ =الله قَوْماً=گروهی را كَفَرُوا = که کفر ورزیدند بَعْدَ=پس‌از إِيمانِهِمْ=ایمانشان وَ شَهِدُوا=وگواهی دادند أَنَّ =همانا الرَّسُولَ=اين پیامبر حَقٌّ=حق است وَ جاءَهُمُ=وآمدبرای ایشان الْبَيِّناتُ =نشانه های روشن وَ اللَّهُ=والله لا يَهْدِي=هدايت نمی کند الْقَوْمَ=گروه الظَّالِمِينَ‌=ستمکاران را 🌹🍃🌹🍃🌹
03.Ale.imran.086.mp3
1.43M
آیه ۸۶ ازسوره آل عمران 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا نباید بفکر وحدت باشیم؟! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شیخ صنعا به خاطر یک نگاه عاشق دختر مسیحی شد، قرآن سوزاند، شراب و گوشت خوک خورد.. استاد 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 بیان تاریخ حجاب در ایران در ورودی تخت جمشید 👏 @Emam_kh
🔴 چرا همه در مقابل رواج برهنگی و ابتذال سکوت کرده اید؟ ⏪آقایون ،علما عزیزان مداح، جناب مسئول جناب حوزه جناب سازمان تبلیغات، جناب دفتر تبلیغات جناب ارشاد ،جناب قوه قضاییه ،جناب پلیس و ای کسی که تریبون داری و یا تاثیرگذاری چرا در مقابل ابتذال و برهنگی همه باهم سکوت کردید؟ به خدا اقدام و سخن شما اندازه خودتان موثر است. نگذارید بیشتر از این غرق شویم. ✍ عزیزان من میدانم با گفتن و اقدام شما وضعیت کشور به مدینه فاضله تبدیل نمیشود ولی هرکدام از شما اندازه خودتان موثرید، ما چندبار گفتیم موثر بود و حتی خانم های کم حجابی فقط بخاطر گفتن ما پیام دادند و گفتند محجبه میشوند. 🔻 جامعه را گناه گرفته است و شما جوری سکوت کرده اید که انگار نه انگار... ✅ هرکدام از شما میتوانید اندازه خودتان موثر باشید، ما سکوت کنیم دشمن بیخیال نخواهد شد و هر روز پیش روی خواهد کرد... 👤شیخ فرهاد فتحی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹صادق آهنگران تو یه تیکه از شعرش می‌خونه: "شمعِ شبهای دوعیجی می‌شدیم" میدونید این مصرع یعنی چی؟! عراق تو منطقه دوعیجی بمبِ فسفری مینداخت. فسفر وقتی با اکسیژن هوا ترکیب بشه شعله‌ور میشه، رزمنده ها که زیر این بمب ها گیر میکردن، فسفر به تن‌شون می‌چسبید، و با هیچ وسیله ای دیگه خاموش نمیشد و اونا می‌سوختن و می‌سوختن و می‌سوختن... و صبح، باد خاکستر هاشون رو می‌برد... به خدا قسم که ما خیلی مدیونیم! چه خون هایی ریخته شد تا ماها شاید بیدار بشیم، تا شاید بیایم پایِ کار.. خواهرم حجابت🧕 برادرم نگاهت👀 @Emam_kh
‼️ فراموش کردن قنوت 🔷 س ۶۷۲۶: اگر نمازگزار، قنوت را فراموش کند آیا جبران آن ممکن است؟ ✅ ج: می‌تواند بعد از سر برداشتن از رکوع، قنوت را انجام دهد سپس به سجده برود اما اگر در مراحل بعدی (مثلاً پیش از سجده) به یاد آورد، پس از سلامِ نماز، قنوت را انجام دهد؛ همچنین پس از نماز، هر موقع به یاد آورد می‌تواند قنوت را انجام دهد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زن،زندگی، آزادی وارد هال شدم، خبری از کریستا نبود، به سمت آشپزخانه رفتم و در یخچال را باز کردم. یخچالی که بالاش یه در کوچک داشت و فریزر محسوب میشد، در فریزر را باز کردم، گوشت قرمز بود اما من نمی دونستم گوشت چی هست و نمی خواستم دست به گوشت حرام بزنم، اینا که ذبح شرعی سرشون نمیشد و گوشت خوک و‌گوسفند هم براشون یه حکم را داشت. پس دست بردم گوشت ماهی را برداشتم. پاکت گوشت را که چند تکه یود و اندازه من و زهرا میشد را داخل ماهی تابه گذاشتم تا یخش باز بشه و دنبال برنج بودم، اما هر چه کابینت ها را جستجو کردم نبود. درب قهوه ای رنگ آخرین کابینت پایین را بستم که متوجه حضور کریستا شدم. کریستا بالای سرم ایستاده بود و همانطور خیره در چشمام بود گفت: دنبال چی هستی؟ از جا بلند شدم، صورت به صورتش ایستادم و زل زدم توی چشماش و گفتم: دنبال برنج هستم، می خوام برای اون بچه یه غذا درست کنم. کریستا نگاهی داخل ماهی تابه کرد و گفت: اینجا برنج نداریم، برای اون بچه هم نمی خواد چیزی ببری، اون نباید گوشت بخوره، این یک وعده را باید غذای خاصی بهش بدم. خواستی برای خودت درست کن.. با این حرف کریستا پشتم یخ کرد..یعنی چه؟! چه غذای خاصی؟ چرا زهرا نباید گوشت بخوره؟! نکنه نقشه ای.. یکدفعه فکری از ذهنم و گذشت و با مِن و من گفتم: اون دخترا...چی شدن؟! کریستا نگاه بی روحی به من کرد و‌گفت: هر دوتاشون مردن...مردن...میفهمی؟! بغضی سنگین گلوم را چنگ میزد، بدون اینکه حرفی بزنم راه رفتن به اتاق را در پیش گرفتم. کریستا پشت سرم صدا زد:چی شد؟! غذا درست نمی کنی؟! جوابی بهش ندادم و وارد اتاق شدم. در اتاق را بستم و پشتم را به در چسپوندم، هر وی بیشتر فکر میکردم، زانوهام شل تر میشد، پشت در زانو زدم. سرم را روی زانوهام گذاشتم و اشکهام جاری شد. یه حس بهم نهیب میزد ، اتفاقی در پیش هست، یه اتفاق شوم که قراره دامن زهرا این دخترک معصوم و زیبا را بگیره و نمی دونستم چکار کنم ،اصلا هیچ‌کاری نبود که بتونم انجام بدم که جون زهرا را نجات بدم. همانطور که گریه می کردم یکدفعه به ذهنم رسید... آره خودش بود...وقتی اینا اینقدر وحشی هستن ،چرا من مقابله به مثل نکنم...مگه حفظ جان واجب نیست؟! باید یه کاری میکردم. با دست های کوچک زهرا که روی شانه ام نشست به خود آمدم ... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
زن، زندگی، آزادی دست زهرا را توی دستم گرفتم و از جا بلند شد، هر چه بیشتر فکر می کردم ، بیشتر به این نتیجه میرسیدم که تنها راه موجود همین است. بله باید دست بکار بشوم، حتما توی اون آشپز خونه کوفتی ،چاقویی چیزی پیدا میشد. اگر کریستا و همدستانش میخوان منو امثال زهرا را برای اهداف شیطان پرستانه شان قربانی کنند، چرا من نتونم جان این ابلیسک ها را بگیرم؟! حتما میتونم...اما...اما بعدش چی؟ الان مطمئن بودم که توی اتاقی که هستم دوربین نداره، آخه اونجور که الی می گفت ،تمام زوایای اتاق را بررسی کردم، بعدم این اتاق چیز به خصوص جای پنهان یا حتی تابلویی چیزی نداشت که دوربین کار گذاشته باشند و از طرفی مایی که اینجا آمدیم ، همه جوره پاکسازی شدیم و انگار توی لندن وجود خارجی نداریم ،پس واقعا لازم نبود ما را زیر نظر بگیرن و این یک شانس خوب بود برای ما... همانطور که دست زهرا توی دستم بود ،ناخوداگاه طول و عرض اتاق را می پیمودم، به میز و صندلی ها رسیدم، زیر بازوی زهرا را گرفتم و روی صندلی نشوندمش و جلوی پاش زانو زدم. دست کوچک زهرا را توی دستم گرفتم و گفتم: زهرا جان، آنطوری که متوجه شدم ما الان توی لندن هستیم، تو گفتی که با بابا و مامانت لندن زندگی میکردی و بابات انگلیسی هست درسته؟! زهرا که با بهت به من نگاه میکرد، آب دهنش را قورت داد و سرش را به نشانهٔ بله تکون داد. شانه های شکنندهٔ زهرا را توی دستم گرفتم و ادامه دادم: اگر یک اتفاقی بیافتد که بشه از این خونه فرار کنیم ، آیا میتونی ، جایی که زندگی می کردی را پیدا کنی؟ آیا آدرس خونه تان را داری؟! زهرا سرش را پایین انداخت و گفت: نه! لندن شهر بزرگی هست، من نمی تونم خونه مان را پیدا کنم، آخه همیشه با ماشین بابا یا مامان توی شهر میرفتیم.. گونه اش را ناز کردم و آه کوتاهی کشیدم که یکدفعه زهرا گفت: اگر یه موبایل داشته باشیم میتونم به پدرم زنگ بزنم من شماره اش را حفظم و شروع کرد به گفتن شماره ای که در خاطرش ثبت بود... انگار دنیا را به من داده بودند...زهرا می گفت و من تکرار می کردم.. باید به فکر یک اسلحه بودم، یه چاقو و حتی یه کارد یا یه قیچی.. از جا بلند شدم، باید به بهانه غذا درست کردن دنبال اون وسیله میگشتم. ادامه دارد.. 📝به قلم : ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا