eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سرود دختر فرمانده میدان باز است دختر سرباز است عالم می داند دختر در نوع خود یک اعجاز است تولید بسیج صدا و سیمای مرکز کرمان با همکاری گروه همنوایی ترنم طهورا @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📊 اطلاع‌نگاشت | عالم مجاهد و پارسا 👈 مروری بر ویژگی‌های آیت‌الله مصباح یزدی در کلام رهبر انقلاب؛ 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی به عنوان شخصیتی دارای علم و بصیرت و صفا ارادت خاصی داشته‌ و در بیانات مختلف از ایشان تجلیل کرده‌اند که این موارد در این اطلاع‌نگاشت مرور می‌شود. 🗓 سالگرد درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیت‌الله مصباح یزدی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️زهرا ❤️مادر تویی ❤️اُم ابیھا فاطمه باغ گلاب است خدا ميداند فاطمه گوهرناب است خدا ميداند فاطمه واژه زيباست،تعجب نكنيد كرم فاطمه درياست،تعجب نكنيد فاطمه دخترطاهاست بگو يازهرا فاطمه روح تولاست بگو يازهرا 🌹ولادت الگو و اسوه‌ی عالمیان 🌹 تجلی مهر و ایمان، حضرت 🌹 فاطمه‌الزهرا (سلام‌الله‌علیها) 🌹و روز مادر برهمگان مبارک باد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گل آرایی حرم آقاجانمون بمناسبت میلاد خانومشون... اللهم الرزقنا زیارتشون در چنین ایامی...🌹♥️ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان واقعی«تجسم شیطان» قسمت_هفتاد_پنجم آقا محمود گلویی صاف کرد و سعی کرد که طوری وانمود کند که چماق را ندیده و قدم زنان خودش را به تنه درخت رسانید و شاخهٔ بزرگ دو شاخه ای را که کنار درخت افتاده بود برداشت و همانطور که با آن بی هدف روی زمین خط های کج و‌معوج می کشید گفت: خوب پس با خودتون نشستن حرف زدین و تصمیم گرفتین و بریدین و دوختین و ما باید تنمون کنیم آره؟! در این هنگام فتانه زهر خندی زد و از زیر چادر رنگی اش نوشته ای را بیرون آورد و به طرف محمود داد و گفت: هر جور دوست داری فکر کن، مهم اینه الان اینجایی و باید این نوشته را امضا کنی. محمود کاغذ دست فتانه را گرفت و لبخند تمسخر آمیزی روی لبانش نشست و هر چه می خواند،آن لبخند جایش را به عصبانیت میداد، محمود کاغذ را به طرف فتانه تکان داد و گفت: گفتم که باغ برات لقمهٔ بزرگی هست، میبینم به باغ هم قناعت نکردی و انگار چنگال تیز کردی که تمام دارو ندار منِ بیچاره را بالا بکشی هاا؟! فتانه با اشاره ای نامحسوس به سعید و مسعود رو به محمودگفت: حالا هر چی اونجا نوشته باید امضا کنی و در همین حین چماق را از زیر زانویش بیرون کشید و‌ادامه داد: وگرنه با این مجبورت میکنیم که... محمود که از عصبانیت خون خودش را می خورد کاغذ را مچاله کرد و توی صورت فتانه پرت کرد و همانطور که شاخه خشکیده و بزرگ درخت را دوباره برمی داشت گفت: بچه میترسونی؟! چنان با این چوب سیاهت کنم که ... ناگهان چوبی از پشت سر بر وسط شانه های محمود آمد و نفس کشیدن را برایش سخت کرد، محمود همانطور که با دست شانه اش را می مالید و ناله می کرد سرش را به عقب برگرداند و تا چشمش به سعید افتاد گفت: ای نمک به حرام تو... یکباره مسعود مانند قرقی وسط حصیر پرید و چاقوی کنار هندوانه را برداشت، فتانه هم از جا بلند شد،چماق را به گوشه ای انداخت و داسی را که وسط شاخه های درخت پنهان کرده بود بیرون کشید و در یک چشم بهم زدن به طرف محمود حمله کرد و گفت: من خوددددم میکشمت و جسدت هم بین همین باغ دفن می کنم، از اول هم باید خودم میکشتمت و داس را بالا آورد و محمود خودش را عقب کشید و داس بر بازوی او نشست و خون فواره داد.. عاطفه با دیدن این صحنه شروع کرد به جیغ کشیدن و داد و هوار کردن و مردم رهگذر را به کمک طلبیدن، یک لحظه حواس ها از سمت محمود پرت شد و همه متوجه عاطفه شدند و نی خواستند به هر طریقی شده او را ساکت کنند، مسعود که پشت سر محمود بود، مانند گرگی زخمی به سمت عاطفه هجوم برد و فتانه هم به طرف او رفت، محمود فرصت را غنیمت شمرد و به سمت در باغ شروع کرد به دویدن، این مابین سعید حواسش به او بود و درحالیکه چوب دستش را در هوا می چرخاند پشت سر پدرش حرکت کرد. محمود مانند قرقی خودش را به ماشین رساند و سوار ماشین شد، سعید هم به او رسیده بود و جلوی ماشین ایستاده بود و می‌خواست مانع حرکت او شود، چوب کلفت دستش را با شدت روی شیشه ماشین فرود آورد و گفت: کجا فرار می کنی؟! شیشه جلوی ماشین پر از ترک های ریز و درشت شد و محمود شروع کرد به دنده عقب آمدن، اصلا نمی دانست چه می کند و به فکر عاطفه هم نبود که چه به سرش خواهد آمد و فقط می خواست از این مهلکه بگریزد. آنقدر دنده عقب امد تا به پیچ‌جاده خاکی رسید و با یک حرکت ماشین را در جاده انداخت و پایش را روی گاز فشار داد، آنقدر رفت که مطمئن شد دست مسعود و فتانه و سعید که در آخرین لحظه داخل آیینه ماشین در باغ دیده بودشان، به او نمی رسند. وارد جاده خروجی روستا شد و تازه آنموقع متوجه شد که کف ماشین انگار جویی از خون روان است، خونی که از بازویش بیرون میزد او را بی حال کرده بود، چشمانش سیاهی می رفت اما محمود باید فرار می کرد و خود را به جای امنی میرساند. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 سلام علیکم بماصبرتم 🤔 حواسمان باشد کجا تکیه کرده ایم ✅ يک درخت دارد شاخه اش ميشکند ، يک پايه ميگذارند زيرش ، يک تکيه گاه برايش ميگذارند ، نميشکند . يک ديوار برایش دو ستون چوبی تکيه ميدهند ، نمی ريزد ، آوار نميشود 🌹 انسان هم همینطور است ، احتمال شکستن و فرو ریختن دارد ، اجازه بدهید عرض کنم احتمال که نه ، یقینا فرو میریزد و آوار میشود ، اگر تکیه گاهی نداشته باشد 💐 ای عزیز ، بيا به او تکيه بکن ، نمی شکنی ، خورد نميشوی ، اگر تکيه گاهت خدا نباشد ، اگر به خدا تکيه نکنی ، می شکنی ، فرو ميريزی ، هم خودت را آسيب ميزنی و هم ديگران را ، بيا کارهايت را به خدا واگذار کن ، بيا به خدا تکيه کن ، بيا به خدا توکل کن اگر توکل به خدا کردی ، نمی شکنی . نعم الوکيل است ، در اين دادگاه‌ها بعضی وکلا هستند که خيلی مسلط بر قوانين اند ، ميگويد اگر فلانی وکيلت شود برنده‌ای . خدا نعم الوکيل است تو با خدای خود انداز و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند 🎍 یاران صبحگاهیم ، همه مدعی اند ، شما يک نفر را پيدا کن در عالم مدعی نباشد ، من هم مدعی ام که از شما بهترم و چون مدعی ام از شما بهترم ، برای شما دردسر ساز هستم ، سعی ميکنم شما را کمرنگ کنم ، تا خودم پر رنگ شوم 🚨 اول مدعی عالم شيطان بود ، تمام مدعی ها ريشه در شيطان دارند ، مدعی بود که من از آدم بهترم «أَنَا خَيْرٌ‌ مِّنْهُ» لذا برايش دردسر درست کرد ، يک کاری کرد از خانواده اش پاشيد از بهشت او را بيرون کرد و گفت تا قيامت هم همين کار را خواهم کرد با نسلش همين کار را کرد چون مدعی بود ، مدعی دردسر ساز است 🏝 عالم پر از مدعی است ، ميخواهی از مدعی ها خلاص شوی ، از چنگ اين‌ها نجات پيدا کنی ، همان کاری کن که آدم کرد به خدا پناه برد به الله تکيه کرد به رب توکل کرد 🤫 تو هم بچه‌ی آدمی مثل آدم رفتار کن بچه‌ی آدم باش  ✳ خدا رحم ميکند به هر کسی که به او رو کند چه يک کودک باشد چه يک پير سالخورده باشد ، در دعا ميخوانيم يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يا راحِمَ الشَّيْخِ الْکَبيرِ منتها کی رحم ميکند؟ يا راحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ 🌲 خدا به کسی رحم ميکند که انسان از او رحم بخواهد ، يعنی واقعا يک دردی داشته باشد ، درد را احساس و لمس کند ، گاهی طرف ميگويد چرا خدا به ما رحم نميکند ؟ 🌹 تو نمی خواهی ، به اضطرار نرسيدی ، ميگويد يا راحم ، ولی راحم چه کسی ؟ من استرحم کسی که طلب رحم بکند بايد طلب بکند يعنی اراده بکند . 🤔 یاران سحرخیز ، به والله هیچ تکیه گاهی مطمئن نیست ، جز الله بازمانده @Emam_kh