رمان واقعی«تجسم شیطان» قسمت_نود_یکم شراره با ظاهری آشفته وارد خانه شد او اصلا نفهمید این راه را چگونه آمده، اینقدر آشفته بود که حتی وسائل همراهش را کنار دیوار خرابه جا گذاشته بود و فقط گوشی اش که انهم داخل جیبش بود همراه داشت. در هال را باز کرد، مادرش که آیفون را برایش زده بود، داخل آشپزخانه مشغول ریختن چای بود و با باز شدن در هال همانطور که سرش پایین بود گفت: سفرت زود تموم شد انتظار داشتم سه چهار روزه... ناگهان نگاهش به چهره شراره که هنوز آثار خون های کلاغ بر آن مشهود بود افتاد، لیوان چای از دستش به زمین پرت شد و چندین تکه شد، زیور با دو دست برسرش کوبید و جیغ زنان گفت: خدا مرگم بده، چی شدی؟ تصادف کردی؟! با صدای جیغ زیور، شیلا و شکیلا که هر دو داخل اتاق بودند، هراسان بیرون آمدند و با دیدن شراره با آن وضع به طرفش رفتند. هر سه نفر، شراره را دوره کردند مادرش به دست ها و صورت شراره دست می کشید و همانطور که گریه می کرد گفت: سالمی؟! چیزیت نشده؟! اما شراره مانند انسانی مسخ شده پلک نمیزد و جوابی هم به سوال های مادرش نمی داد. شیلا جلو آمد و همانطور که بینی اش را گرفته بود، عُقی زد و گفت: اه چه بوی تعفن و گندی هم میده، انگار از تو‌ چاه فاضلاب درش آوردند.. شراره بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند، همه را کنار زد و یک راست به طرف اتاقش رفت. شیلا که انگار تازه یادش افتاده بود، دست روی سرش کوبید و گفت: شراره معلومه سالمه فقط انگار دیوونه شده ،واای ماشینم.. زیور با عصبانیت به شیلا نگاهی کرد و گفت: سر و وضعش را ندیدی که غرق خون هست؟ اونموقع تو به فکر ماشین وامونده ات هستی... شیلا شانه ای بالا انداخت و گفت: خوب ماشین تنها چیزیه که دارم حالا ... زیور اجازه نداد شیلا حرفش را تمام کند و همانطور که به طرف اتاق می رفت گفت: میشه الان حرف نزنی و بری آماده شی، بابات که خدا را شکر معلوم نیست دوباره کجا غیبش زده، باید شراره را ببریم دکتر. زیور وارد اتاق شد و شراره را در حالیکه روی تخت گز کرده بود و به نقطه ای خیره شده بود دید. زیور جلو رفت، کنار شراره نشست، میخواست حرفی بزند که احساس کرد هُرم سوزنده ای همراه با بوی تعفن از سمت شراره می آید، اما به روی خودش نیاورد، دستانش را جلو برد و دست شراره را در دست گرفت، انگار که کوره اتش بود. زیور هراسان از جا بلند شد و گفت: پاشو دختر، پاشو یه اب به دست و صورتت بزن بریم دکتر... اما شراره هیچ عکس العملی نشان نداد،خیره به نقطه ای نامعلوم روی دیوار و پلک نمیزد. زیور با دقت دست و صورت شراره را نگاه کرد،اثری از زخم و جراحتی نبود، او حس کرد شراره کسی را کشته، باید از وشوشه سوال می کرد، پس از جا بلند شد و می خواست بیرون برود در همین حین شیلا جلوی در اتاق امد و با لحنی شاد گفت: ماشین انگار سالمه اما ادم فکر میکنه از توی گردباد دراومده خیلی کثیف و پر از خاکه .. زیور ،شیلا را کناری زد و می خواست بیرون برود که شراره با صدای آهسته گفت: من هیچ کس را نکشتم، منو تنها بذارین، اما هرکس پاشو توی این اتاق بذاره میکشمش... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی بر اساس واقعیت 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼

🔸شایسته ترین عمل در ماه رجب استغفار است... @Emam_kh

♨️سرود زیبای جوانان پاکستانی برای مقام‌معظم رهبری در حضور نماینده ایشان 📌ببینید گوش کنید آمریکا واسرائیل ازوحدت کشورهای مسلمان وهمسایه می ترسند @Emam_kh

🎙مداحی قدیمی و بسیار دلنشین نوجوان آذربایجانی، بسیجی شهید نادر_دیرین در جمع رزمندگان لشکر عاشورا. بسیار عالی و تاثیر گذار حتماً گوش بدهید. @Emam_kh

ای کاش یکی توضیح می داد حضور مسئولین مملکت در اجلاس صهیونیستی داووس طی سال های متمادی و در دولت های مختلف، چه ضرورتی داشته و چه منفعتی برای مملکت به ارمغان آورده است؟!! ✍ "قاسم اکبری" @Emam_kh

فریاد امام جمعه ی سمنان بر لشگر ساکتین 🌹 و تشکر از عمق جان از شیعیان تهرانی که امر به معروف را در مترو شروع کرده اند 🌹🗡🌹 سلام الله بر چنین امام جمعه های حزب اللهی که افتخار این نظام هستند عبارت جدید « رباخوار فرهنگی » را نیز خود این امام جمعه ایجاد کرده اند در ادبیات ایران ، مرحبا 🗡🌹 نکته ی مهم : تصاویر فاسقین مکشفه را با تدوین ، مبهم ساختم ، تمنا دارم فقط و فقط همین فیلم را در فضای مجازی منتشر کنید نه آن فیلمی که تدوینگر گناهکار ، انواع فساد بی حجابی را در رنگ های مختلف به تصویر کشیده ! 🇮🇷 @Emam_kh

چرا هیچکس این شخص رو نمی‌شناسه...؟؟!! ❌ این کلیپ عالیه اصلا خود عالی این کلیپه ... #حجت_الاسلام_راجی 🇮🇷 @Emam_kh

🌸به مناسبت فرا رسیدن ایام ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی علیه‌السلام کتیبه‌های ولادت آن حضرت در صحن و سرای علوی نصب شد. @Emam_kh

صبحانه درمانگر، ️️نشاط آور، ️تقویت سیستم ایمنی !👌🏻 ▫️درمان گلو درد ▫️سرماخوردگی ▫️آنفلونزا ▫️عسل 1 قاشق غذاخوری ▫️پرتقال1 عدد ▫️دارچین1 قاشق چای خوری + پرتقال به 6 قسمت تقسیم، روی آن عسل و دارچین بریزید و ناشتا میل کنید . 🍃🌿🍃🌿🍃

طرح پلیسه دو میل

آرزوهایم را یکی‌یکی می‌سپارم به آغوش صلوات🌸 و چه آرزویی زیباتر از ظهور تو مهدی جان! @Emam_kh

🛑حریفت منم 💠 هم خوانی دهه هشتادی و نودی های پردیسان با محمد اسداللهی #حریفت_منم #فلسطین 🙏لطفا در انتشار حداکثری کلیپ کوشا باشید. 📌 کاری از گروه فرهنگی و هنری رسام @Emam_kh

🎥 امروز و فرصت طلایی خیلی شنیدنیه @Emam_kh