رهبر انقلاب: بعضی از نامزدها، وعده هایی به مردم میدهند که خودشان هم میدانند از دست آنها ساخته نیست؛ شما که نمیتوانی این وعده را عملی کنی، چرا به مردم وعده میدهی؟ باید صادقانه با مردم رفتار کرد، این جزو آداب حتمی انتخابات سالم است.
@Emam_kh
🟡 شما سوار یه اتوبوسی میشی،
میشینی کنار یکی، بو سیگارش اذیتت میکنه!
میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی، دهنش بو سیر میده!
🟢 میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده!
🔹درسته تحمل این وضع سخته...
اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون اصل اتوبوس سالمه!
🔰چون راننده اتوبوس سالمه!
شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری. درسته؟
🌸جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست. اگه این اتوبوس رو ترک کنید اتوبوسهای دیگه شما رو به مقصد نمیرسونن.
سوار کدام اتوبوس میخواهید بشید؟
اتوبوس سلطنت طلبا؟
اتوبوس سازمان منافقین و مسعود رجوی؟
اتوبوس تجزیه طلبا؟
اتوبوس غربپرستا؟
اتوبوس آمریکا؟
اتوبوس انگلیس؟
🟢 پس باید بود، صحنه را ترک نکرد و البته خلاف هر مسافری رو هشدار داد و جلوگیری کرد... ولی مراقب بود اتوبوس را خراب نکنیم 👌🏻👌🏻
(برگرفته از بیانات استاد قرائتی)
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#همه_می_آییم
@Emam_kh
💬سؤال: آیا پوشیه لباس شهرت محسوب میشود؟
✅ جواب:
🔹مقام_معظم_رهبری: بهطورکلی پوشيه، لباس عفاف و حجاب محسوب مىشود و حکم لباس شهرت را ندارد و استفاده از آن در هر مکانی اشکال نداشته، بلکه احتیاط مستحب در استفاده از آن است و نیاز به اجازهی کسی ندارد.
📚 پینوشت: استفتائات دفتر رهبر معظم انقلاب
@Emam_kh
🚨شهادت پنجمین نفر از کارکنان انتظامی کرمان در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
🔹با شهادت سرهنگ علی محمدی از کارکنان انتظامی کرمان، تعداد شهدای جنایت تروریستی کرمان به 96نفر افزایش یافت..
🔹۱۳ دی ماه با دو انفجار تروریستی در مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان در چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، حدود ۴۰۰ نفر از هموطنانمان شهید و مجروح شدند.
🌹شهدا _حمله_تروریستی_کرمان
@Emam_kh
🐾🪨🐾🪨🐾🪨🐾
رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
قسمت_اول
فاطمه اسپندهایی را که از بیابان های اطراف تبریز با ریشه بیرون آورده بود،در چهار گوشهٔ خانه آویزان کرد، به گفتهٔ دایی جواد این اسپندها حتما میبایست از ریشه بیرون آورده شود و داخل خانه اویزان شوند چون اجنه از بوته اسپند با ریشه بدشان می آید.
حالا نوبت توصیهٔ بعدی دایی جواد بود، فاطمه به سمت آشپز خانه رفت و دبهٔ سرکه که سرکهٔ خانگی انگور بود را جلو آورد و از آن داخل پیاله ای ریخت و از جا بلند شد و دوباره از سرکه ها به چهار گوشهٔ خانه پاشید، این سرکه ها را با مشقت وجستجوی زیاد پیدا کرده بودند، زیرا سرکه صنعتی در این مورد هیچ اثری نداشت و اجنه به شدت از هر نوع سرکه طبیعی گریزان هستند و با شنیدن بوی سرکه از خانه ای که آن بو می اید فراری میشوند.
مرحلهٔ بعدی توصیه های دایی جواد را، زینب دختر خانه، انجام داد و همانطور که کندر و اسپند روی ذغال های سرخ شده میریخت مقداری پشم شتر را روی آن قرار داد، دود غلیظی به هوا برخواست و زینب منقل کوچکی را که در آن ذغال ریخته بود را روی سینی استیل، قرار داد و آن را داخل هال و تمام اتاقها چرخاند،بطوریکه همه جا را بوی خوش اسپند و کندر فرا گرفت و در روایات آمده که اجنه از بوی اسپند و کندر بدشان می آید..
فاطمه خودش را روی مبل انداخت و همانطور که نفسش را محکم بیرون میداد رو به زینب گفت: بیا دخترم بشین، خسته شدی هااا
زینب لبخندی زد و گفت: نه وقتی شما حالتون خوب باشه، خستگی از تن منم در میره، حالا الان باید چکار کنیم؟
فاطمه از جا بلند میشد و همانطور که به سمت آشپزخانه می رفت گفت: حالا برا امروز کافیه، تا من یه دمنوش میریزم و میبرم اتاق کار بابات، تو هم چند بار آیه الکرسی را بخون و داخل خونه فوت کن..
فاطمه با سینی دمنوش سیب وارد اتاق شد، روح الله غرق در کتاب پیش رویش بود،به طوریکه اصلا متوجه ورود فاطمه نشد.
فاطمه سینی را روی میز شیشه و بزرگ جلوی روح الله گذاشت و گفت: خسته نباشی آقا ! به کجاها رسیدی؟
روح الله سرش را بالا گرفت و گفت: علوم غریبه خیلی پیچیده اند، اسامی این کتاب ها را چند تا از اساتید حوزه بهم معرفی کردند و با هزارتا مکافات پیداشون کردم، تازه چند جلد بود که اصلا پیداشون نکردم، چه توی کتابخونه ها قم و چه اینجا وحتی تهران، هیچجا نبودن، اما همین ها همکه به دستم رسیدن خیلی سختن، یعنی اگر بخوایم....اوووف فاطمه چه کنم؟!
فاطمه لبخندی زد و گفت: تحقیق وپژوهش، کنکاش و جستجو و بدان عاقبت جوینده یابنده است و مطمین باش ما می تونیم یک راهی برای مقابله دائمی با دنیای شیاطین جنی و انسی پیدا کنیم..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
🐾🪨🐾🪨🐾🪨🐾🪨
تربیت کودک مسلمان
اگر میخواهید بچهتان را مسلمان تربیت کنید، او را شاکر تربیت کنید.
او را طوری تربیت کنید که اگر کسی یک لیوان آب به دستش داد، آن را به رسمیت بشناسد و نگوید: «وظیفهاش بود!».
اگرکسی سنگی را از جلوی پایش برداشت یا یک قدم عقب رفت و گفت:
تو برو، یا کمترین خدمتی به او کرد، یادش نرود و از آن یاد کند.
خدا این صفت را دوست دارد؛ میگوید: اینکه این بنده، خدمت این شخص را به رسمیت شناخت و از آن تشکر کرد، صفت خوبی است.
چون اگر بفهمد من چه نعمتهایی به او دادهام، از من هم تشکر میکند. ممکن است امروز کسی منتقد خدا باشد و فردا بندۀ خوبی شود؛ چون متوجه نیست.
آن کسی که شکور است، بالأخره بیدار میشود و به یاد نعمتهای خدا میافتد و بیتاب میشود و آن کسی که ناشکر است و هر کاری که برایش میکنی، میگوید:
وظیفهاش بود، یک روز همین حرف را نسبت به خدا هم میزند.
@Emam_kh