رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
قسمت_یازدهم
فاطمه در حالیکه گردنش را از شدت درد ماساژ میداد، تکالیف زینب را نگاهی انداخت و گفت: آفرین دخترم، تا اینجا درست انجام دادی، الانم این موقع شب، من دیگه نه تمرکز دارم و نه توانش را، میرم اتاق خواب یه کم استراحت کنم..استراحتی که فاطمه خوب میدانست ، واقعی نیست و خیال و ترس ها شده بود کابووسی برای سلب آرامشش..
فاطمه وارد اتاق خواب شد، حسین گوشهٔ تختخواب مانند جنینی در خود فرو رفته بود و جای خالی روح الله نشان میداد که داخل اتاق کارش، هنوز مشغول است و احتمال زیاد درگیر جمع آوری اطلاعات درباره موضوعی که زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده بود،می باشد.
فاطمه نفسش را آرام بیرون داد، متکا را صاف کرد که ناگهان با یاد آوری چیزی، متکا را برداشت، کاغذ تا شده را که زیرش دید، لبخند کمرنگی زد و همانطور که متکا را سر جای اولش بر میگرداند گفت: خدا کنه تو اثر داشته باشی، ما که هر کجا رفتیم به در بسته خوردیم و آرام سرش را روی متکا گذاشت و بر خلاف همیشه خیلی زود پلک هایش سنگین شد و بدون اینکه ذهنش بند چیزی باشد خوابی سنگین او را در خود فرو برد.
انگار در سالنی بزرگ و قدیمی گیر افتاده بود،سالنی با دیوارهای بلند و سیاه رنگ، هیچ کس اطرافش نبود
فاطمه به اطراف که خالی از هر وجودی بود نگاه کرد و یکباره شروع به دویدن کرد، نمی دانست در این چهار دیواری سنگی چرا می دود، اما می دوید تا شاید راهی برای فرار از حبسی که نفسش را تنگ کرده بود پیدا کند، صدای قدم هایش که در سالن خالی طنین می انداخت بر وحشتش می افزود که ناگهان صدای بلند و زمختی در فضا پیچید: بایست...این طرف و آن طرف نرو، به من نگاه کن، دستت را به من بده...تمرکز بگیر
فاطمه گیج شده بود، این صدای کیست و از کجا می آید؟! کسی که کنار من نیست صدای کیست؟!
که دوباره صدا بلند شد: دستت را به سمت بالا دراز کن، تمرکز بگیر
فاطمه که انگار راه نجاتش را همین میدید، دستش را رو به بالا دراز کرد و همزمان نگاهش به بالای سرش کشیده شد، گویی روح از بدنش داشت جدا میشد، دستی سیاه و پشمالو دست فاطمه را گرفت و به سمت خود کشید، گویی با برخورد آن دست، آتشی سوزنده در جان فاطمه انداخته بودند
فاطمه ناخوداگاه گفت یا صاحب الزمان...
و احساس کرد حلقهٔ ان دست آتشین از دور مچ دستش باز شد،اما همان صدا در گوشش میگفت: تمرکز بگیر..
فاطمه که از وحشت چشمانش را بسته بود، آرام آرام چشمانش را باز کرد و خود را در همان فضای محصور با دیوارهای بلند دید، اما اینبار جایی بین سقف و زمین بود، فاطمه معلق در هوا بود، نه بالا میرفت و نه پایین می افتاد، وحشتی عجیبی بر جانش نشست و شروع به جیغ زدن کرد.
روح الله در اتاق کار، مشغول مطالعه بود که با صدای جیغ بلند فاطمه، هراسان از جا بلند شد و خودش را به اتاق خواب رساند و فاطمه را در حالتی خیلی عجیب دید.
سرش روی متکا بود و پاهایش از کمر به پایین در هوا معلق بود،چشمانش بسته و کل صورتش غرق عرق بود و جیغ می کشید.
روح الله فوری خودش را به فاطمه رساند، شانه هایش را گرفت و شروع کرد به تکان دادن: بیدار شو عزیزم، چشمات را باز کن...باز کن...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
♥️یاد خدا و آرامش قلبها
🔹قرآن کریم میفرماید، مومنین دلهاشون با یادخدا آرامش پیدا میکنه.یعنی ایمان به خدا آرامش میاره
اَلَّذينَ ءَامَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ سوره رعدآیه۲۸
كسانى كه ايمان آوردهاند، دلهايشان به ياد خدا آرامش مىگيرد بعد دنبالهی آیه، بعنوانِ یک قاعدهی کلّی میفرماید:اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آگاه باشید که با ياد خدا دلها آرامش پيدا مىكند
✍️ علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد، از ظاهر آيه، انحصارى بودن اين مطلب فهميده میشه. یعنی معنای دقیقِ آیه این نیست که «دلها با یادخدا آرام میگیرد»بلکه معنای آیه اینه که «دلها فقط و فقط با یادخدا آرام میگیرد»یعنی دلها جز به یادخدا، با چيز ديگهای اطمينان و آرامش پیدا نمیکنه.
مال و ثروت رفاه، تکنولوژی و... برای انسان آسایش میاره، و زندگی رو راحتتر میکنه،ولی آرامش در زندگی نمیاره.آرامش فقط و فقط در یادخدا است.
👌خدا ما رو طوری ساخته که جز با یادش دلمون آروم نمیگیره.
✴️ اگه بیقراری...
✴️ اگه دلتنگی...
✴️ اگه دلگیری...
✴️ اگه متحّیری...
✴️ اگه استرس و اضطراب داری...
🔔گیرِ کار اینجاست که هزار یاد، جز یادخدا
در دلت جولان میده
@Emam_kh
🔰 لوح | بذر ایثار
🔺 شهید حاج قاسم سلیمانی: همه کسانی که بهعنوان نخبههای فرهنگی در جامعه ما مطرح هستند و صدها هزار و میلیونها نوجوان و جوان ما در دامان آنها تربیت میشوند، باید بذر ایثار و فداکاری را در دل آنها بکارند تا فردای این ملت یک حاصل ارزشمندی داشته باشد.
🌟 بهمناسبت #میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام و روز جوان
#جانفدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🇮🇷 @Emam_kh
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ انتقاد اخیر رهبر انقلاب از افرادی که زندگی اشرافی را تقلید میکنند و میروند قرض میکنند برای اینکه عروسی پُرخرج برای فرزندشان درست کنند
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 خطر حذف کامل پول فیزیکی
چند روز پیش که به نانوایی رفته بودم، دستگاه کارتخوان مخصوص نان قطع شده بود و همه مجبور بودند پول نقد جور کنند و بپردازند!
تصور کنید برنامه های ابلاغی غربی ها در حذف کامل پول فیزیکی تحت عنوان #رمز_ریال یا هر نام دیگری توسط بانک مرکزی اجرایی شود؛
فقط کافی است به هر دلیلی اینترنت قطع شود، وقتی دیگر پولی برای پرداخت وجود نداشته باشد مردم چه گلی باید به سر خود بگیرند؟!
حالا تصور کنید نه فقط نان که همه معاملات روزمره به همین صورت دچار اختلال شود!!
این مسئله بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، امنیتی است ...
#نفوذ
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
49.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند عمود ۱۳؛ روایتی ناگفته از پیرامون حادثه تروریستی کرمان
@Emam_kh