💠 سفر حرام؛ مجلس حرام
💬 سؤال: سفر برای رفتن به عروسی که در آن موسیقی و رقص حرام هست، آیا سفر حرام محسوب می شود و در پی آن باید نماز را تمام خواند؟
✅ پاسخ:
اگر به قصد شرکت در بخش های حرام مراسم باشد، سفر، معصیت و نماز، تمام است؛ ولی اگر صرفاً برای شرکت در مراسم عروسی باشد هر چند می داند در آن جا معصیت هم واقع می شود، نماز، شکسته است و سفر، حرام نیست.
📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای
@Emam_kh
رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
قسمت_پایانی
عباس چشمهایش را از هم گشود، پشتش به شدت میسوخت،انگار کل کمرش خراشیده شده باشد. می خواست آخی کند که متوجه شد دهانش بسته است و عجیب اینکه دست و پاهایش هم بسته بودند، اطراف را نگاهی انداخت، چقدر اینجا به نظرش آشنا بود، باغی بزرگ با درختانی خشک که انگار بوی مرگ می داد، کسی در اطرافش نبود، رد کشیده شدن چیزی روی خاک مانند جاده ای روی زمین جلب توجه می کرد و این جاده باریک خاکی به او ختم میشد، عباس کمی به ذهنش فشار آورد، شراره...بسته ای برای بابا...بعد هم باز شدن در ماشین و دیگر هیچ..
درسته شراره اونو بیهوش کرده بود و به اینجا آورده بود.
عباس با دقتی بیشتر اطرافش را نگاه کرد، درست حدس زده بود، اینجا آشنا بود، همان باغی که پدرش روح الله سالها در اینجا کار کرده بود و بعد هم فتانه صاحبش شده بود و الان هم با این درختان خشکیده فرقی با بیغوله نداشت، اما چرا اینجا؟!
عباس در همین افکار بود که شراره از پشت ساختمان با چهار پایه ای در دستش پیدا شد.
عباس که از شراره می ترسید، ترجیح داد خودش را به بیهوشی بزند،شراره جلو آمد و بی توجه به عباس غرق کارش شد، عباس از زیر چشم طوری که شراره متوجه نشود حرکات او را می پایید و کاملا متوجه بود که شراره مشغول آماده کردن یک دار است، همانطور که در بعضی فیلم ها دیده بود.
قلب عباس مانند گنجشککی ترسان، سخت خود را به قفس تنش می کوبید، این درد برای عباس زیادی بزرگ بود، او هیچ گناهی نکرده بود که مستحق این مرگ باشد.
شراره روی چهارپایه ایستاده بود، حلقهٔ ریسمان را به دیوار محکم کرد و مطمئن شد که توانایی کشیدن هیکل عباس، که نوجوانی چهارشانه و تپل بود را دارد.
همه چیز درست و آماده بود، شراره از روی چهارپایه پایین آمد، نگاهی به عباس که هنوز انگار در بیهوشی بود کرد، همانطور که با نوک کفشش ضربه ای به پای عباس میزد گفت: پاشو تن لش...دیگه باید الانا اثر اون ماده بیهوشی از بین می رفت، پاشو وقت زیادی برای خواب داری..
عباس از ترسش هیچ حرکتی نمی کرد و دیگر جرأت نگاه های دزدکی هم نداشت اما حس کرد حلقه بسته شده دور پاهایش شل شد و پاهایش از هم باز شد، انگار وقت عملی کردن نقشه بود،لحظاتی بعد مشتی آب به صورت عباس ریخته شد و عباس ناخوداگاه چشمانش را باز کرد..
شراره قهقه ای زد و همانطور که با اسلحه دستش سر عباس را نشانه گرفته بود، با دست دیگرش طناب دار را نشان داد و گفت: پاشو نکبت...پاشو برو روی چهارپایه وایستا، اون حلقه را بنداز گردنت، می خوام صحنهٔ مرگ عموجانت سعید را دوباره تکرار کنم و اینبار هم اولین کسی که بالای سر تو برسه و این صحنه را ببینه پدرت ررروح الله باشه..
کل تن عباس زیر عرق شد و با لکنت گفت: م...من بلد نیستم..
شراره که انگار مواد صنعتی زیاد زده بود به طرف چهارپایه رفت و همانطور که پشت سر هم می خندید از چهارپایه بالا رفت و در یک لحظه حلقه ریسمان را گردنش انداخت و گفت: اینجوری فهمیدی؟!
در همین حین درد شدیدی زیر شکمش پیچید و انگار قسمتی از تنش کنده شد و داخل لباسش افتاد که شراره خوب میفهمید حتما دسته ای از همان کرم های نفرت انگیز هستند که مدتهاست به جانش افتاده اند و در همین لحظات صدایی زیر گوشش وزوز کرد: خودت را بکش تا راحت شی...از این درد راحت شی...از دست کرم های متعفن راحت شی، از دست فاطمه و روح الله راحت شی، دیگه نبینیشون...دیگه خوشبختی اونا و بچه هاشون را نبینی و شراره انگار با این صدا جنون آنی به او دست داد، شروع کرد خود را به تکان تکان دادن و فریاد زد ، آره راست میگی و ناگهان چهارپایه از زیر پایش ول شد و شراره همانطور که دست و پا میزد، آخرین نفسش را کشید و اسلحه که واقعی نبود از دستش ول شد و چشمانش رو به آسمان خیره ماند، آسمانی که جای او و امثال او نبود، او باید به قعر زمین و عمق جهنم رهسپار میشد تا تقاص تمام کارهای شیطانی اش را بدهد، شراره با همان مرگی مرد که شوهرش سعید مرد و باعث مرگ سعید کسی جز شراره و موکلین شیطانی اش نبود و اینک او به دست خود و به وسوسه موکلش ابلیس به درک واصل شد زندگی شراره باید سرمشقی شود برای تمامی کسانی که از درگاه خدا روی گرداندند و راه را اشتباهی رفتند و به جای توکل به خداوند و مدد از انوار الهی، دست به دامان ابلیس میشوند، هم برای خود و هم برای اطرافیان زندگی سختی می سازند و عاقبت به دست همان ابلیسی که به استخدام درآوردند، نابود میشوند و همه بدانند به گفتهٔ قران«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» همانا شیطان دشمنی آشکارا برای شماست و دشمن دشمن است چه او با او هم عهد شوی و چه بر علیه او بجنگی...
خدایا ما و فرزندانمان را از شر تمام شیطان های جنی و انسی نجات بخش..
«پایان»
📝به قلم:ط_حسینی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💌 خدا در قرآن سوره ی شرح آیه ی 5 و 6 می فرماید: "فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا"
💕انقدر قشنگ گفته که من هر وقت میبینمش کلی ذوق می کنم.
✳️ "بدان که به همراه هر سختی آسانی است." ✳️
🔅اِنَّ در زبان عرب حرف تاکید است.
✅ وقتی خداوند دو بار اِنَّ رو تکرار کرده یعنی اینکه دو بار دارن تاکید می کنن. حتما حتما.
مطمئن مطمئن باش ،شک نکن.
مثال 👇
🔰من با خواهرم داریم میریم بیرون. میایم از پله ها بریم پایین میگم "خواهر گاز رو بستی؟" میگه "بله بستم" میریم تو پارکینگ میگم "خواهر گاز رو بستین دیگه؟!"
⁉️ چرا دو بار میگم؟ چون میخوام مطمئن بشم و تاکید بکنم که گاز رو حتما بسته باشه.
👌خداوند اینجا دو بار تاکید کرده. دو بار اِنَّ رو گفته و دو بار هم خود جمله رو گفته. در کل میشه 4 بار!
♻️ خدا میگه مع العسر. مع چیزی است که در درون چیز دیگری باشد.
☀️خدا می فرماید در دل سختی، آسانی است.
ایمان بیاریم به حکمت و کلام خدا💚
فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خادمیِ حجتالاسلام و المسلمین سیدمصطفی خامنهای، فرزندِ ارشد رهبر انقلاب در چایخانه حرم امام رضا (علیه السلام)
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 واردات خودرو و چند نکته
۱- مسئولین یادشان نرود که طرح واردات خودرو فقط یک مُسکن برای درد کمبود خودرو در داخل است و به هیچ وجه نباید جای اصل تولید خودرو در داخل را بگیرد.
انشاالله با همت مسئولین و تهیه طرحی جامع ، خودروسازی داخلی از انحصار دو خودروساز خارج شود و به جایگاهی در شان ملت رشید ایران و #هویت_ایرانی برسد.
۲- وزیر محترم صمت حتما بر این وعده خود که در واردات جدید فقط خودروهای اقتصادی (نه لوکس) وارد می شوند پافشاری و مقاومت کنند تا مستضعفین منتفع این طرح باشند
۳- دولت باید حق گمرکی واردات این خودروها را یا حذف کند یا حداقل تعرفه ای منطقی و متعادل وضع نماید.
نه اینکه به چشم یک منبع درآمد به واردات خودرو بنگرد و خودروهای به اصطلاح اقتصادی خارجی ، با قیمت سرسام آور به بازار برسد.
۱۴۰۱/۲/۲۴
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊خسرو معتضد: به من زنگ میزنن از استرالیا ناله میکنن میگن به خدا مثل سگ پشیمونیم
🇨🇦فامیل من کاناداست میگه ۲۵۰۰ دلار حقوق میگیرم، ۲۰۰۰ دلار کرایه خونه میدم؛ میگه هرچی پول داریم پول گاز میدیم
#غرب_بدون_روتوش
@Emam_kh
🔥چهارشنبه سوری انتخاب با شماست!
💥غفلت از فرزندانمان در چهارشنبه آخر سال و استفاده از مواد محترقه و آتش زا میتواند شادی نوروز را به غم تبدیل کند!
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 ۹ توصیه فوق العاده برای مهمانانِ ویژه ماه خدا
از مرحوم آیت الله کشمیری
@Emam_kh
☘دمنوشی برای تقویت قلب
گیاه بادرنجبویه به “مفرح القلب” معروف است و دمنوش آن یکی از نوشیدنی های گیاهی مفید برای تقویت قلب و پیشگیری از ابتلا به بیماری های قلبی است. همچنین قدرت تفکر افراد را افزایش می دهد، دستگاه عصبی را تقویت می کند و ترس و اضطراب را از بین می برد.
۱۵ گرم از گیاه بادرنجبویه را در یک لیتر آب بریزید و اجازه دهید به مدت ۳۰ دقیقه روی شعله ی غیرمستقیم دم بکشد، سپس در وعده ی صبحانه یا عصرانه از این دمنوش استفاده کنید.
.
🍒🌸🍒🌸🍒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی هست که هنوزم بگه جمهوری اسلامی ضعیفه؟!
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 مسابقه آدم خوبه!!!
🔻ظاهراً برخی از خواص و مسئولین، در فتنه کشف #حجاب و بی بند و باری از وسط بازی، دست نمی کشند و با رفتارها و تسامح و تساهل و یا حتی سکوت ویرانگر خود در برابر کشف حجاب و بی بند و باری می خواهند که مثلاً خود را " آدم خوبه" نشان دهند!
🔻این افراد بدانند که معیار " آدم خوبه " یا " آدم بده " بودن را مکشفه ها و بی بند و بارها معین نمی کنند❗️
پایبندی و عدم پایبندی و دغدغه داشتن نسبت به احکام و ارزش های الهی و در واقع تقوا و هزینه دادن های ما برای این ارزش هاست که مشخص می کند چه کسی " آدم خوبه " است!
🇮🇷 @Emam_kh
تفسیر گزیده ۲۵۰.mp3
10.5M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب دویست و پنجاهم
#رعد
#صفحه_ ۲۵۰
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 آقا چرا می خواین مردم رو به زور ببرید بهشت؟
بذارید خودشون تصمیم بگیرن❗️
@Emam_kh