فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #حدیث_زندگی | در محاسبه خود سختگیری کن!
✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام
🌸 پـروردگارا
كمک كن در مسیری باشیم که
سرانجامش به تو ختم شود
🌸 پـروردگارا
خود و زندگی و تمام لحظههایمان را
به تو میسپاریم
🌸 پـروردگارا
چشمانمان میبينند بزرگيت را
گوشيمان میشنوند صداى عظمتت را
دستانمان لمس میكنند زيبائیهای خلقتت را
🌸 پـروردگارا
به خاطر خداييت تو را شکر
ما را هر چند آلوده بنده خود بدان
🌸 پـروردگارا
تـو خیلی بزرگی و ما خیلی کوچک
تو را به بزرگیت فراموشمان نکن
پس مهربان خـ♡ـدای ما
هیچ گاه رهایمان نکن
🌸 پـروردگارا
ما را در این ماه بر احیای شبهای قدر
با بهترین احوالی که تو دوست داری
همه دوستانت در آن حال باشند
و نزد تو خوشتر است مؤفق گردان
آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
شنبتون محمدی🖤
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر علی علیه السلام
سلام بر لیلة القدر
سلام بر روزهای
آكنده از عطر فرشتهها
سلام بر ماه تقدير و سرنوشت
سلام بر شما دوستان عزیز
روزتون علوی
ایام ضربت خوردن
مولاى متقيان امیرالمؤمنین
حضرت علی علیهالسلام
بر شما تسلیت باد 🥀🖤
@Emam_kh
1_4166432927.mp3
23.32M
🌼#هر_جزء_قرآن_در_یک_نگاه🌼
🔹#جزء_۱۹
استاد اباذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هیچ کس علی را نمیشناسد مالک...
«إنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فی الْخَلْقِ، وَ نَصَبَهُ لاِِقَامَةِ الْحَقِّ، فَلاَ تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ، وَلاَ تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِهِ.»
بیگمان عدالت، ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق خود نهاده و برای برپا داشتن حق، نصب کرده است. پس برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش مخالفت مورز
#امام_علی
#علی_مع_الحق_و_الحق_معی_علی
@Emam_kh
📢 تمرین ارتباط با خدا
✏️ رهبر انقلاب: ماه رمضان برای ما درسهائی دارد؛ نه از قبیل درسهائی که انسان از زبان معلم یا از روی کتاب فرا میگیرد، بلکه از قبیل درسهائی که انسان در یک تمرین عملی، در یک کار دستهجمعی بزرگ فرا میگیرد. اولش همین درس ارتباط با خدا و حفظ پیوند قلبی با ذات احدیت و حضرت محبوب است. لذت این درس را چشیدید، دیدید که چگونه میتوان آسان با خدای متعال تماس برقرار کرد. «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان یحجبهم الاعمال دونک»؛ به خدا راه نزدیک است.
🌙 #بهار_معنویت | روز نوزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اذان صبح روز نوزدهم ماه رمضان حرم نجف اینطوری میشه...
#شهادت_امام_علی_علیه_السلام_تسلیت
🇮🇷 @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
آیه96_سوره_نساء
🌸 دَرَجاَتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيما (96)
🍀 ترجمه: (آن پاداش بزرگ) درجاتِ همراه با آمرزش و رحمتى از جانب اوست و خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است. (96)
🌸 قرآن در ادامه این پاداش بزرگ را چنین بیان می کند: 《درجات منه و مغفرة و رحمة: درجات همراه با آمرزش و رحمتی از جانب اوست.》 اگر در این میان افرادی ضمن انجام وظیفه خود مرتکب لغزش هایی شده اند و از رفتار خود پشیمان خدا به آنها وعده آمرزش داده است.《 و کان الله غفورا رحیما: زیرا خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است.》#گل اسمی دارد و ویژگی هایی دارد خداوند هم اسمی دارد و هم ویژگی هایی دارد نام خداوند الله است و دو ویژگی از ویژگی های خداوند که در پایان آیه آمده است غفور و رحیم است. که به این ویژگی ها اسماء الحسنى يعنى نام هاى نيکو گفته می شود.
🔹 پيام های آیه96 سوره نساء
✅ میان مجاهدان و کسانی که بدون عذر جهاد نمی کنند، فاصله بسیار است.
✅ شرط دریافت و برخوردارى از رحمت الهى، پاک بودن و پاک شدن است.
آیه 96 🌹ازسوره نساء🌹
دَرَجاتٍ =به پایه هایی
مِنْهُ = از[جانب ]خود
وَ مَغْفِرَةً =وآمرزشی
وَ رَحْمَةً=وبخشایشی
وَ كانَ =وهست
اللَّهُ =الله
غَفُوراً =آمرزنده
رَحِيماً =مهربان
🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماه رمضان، فرصت همراهی با امام عصر(عج) در تلاوت قرآن
@Emam_kh
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تقصیر توست!🔸
🧥 من در مدرسۀ حقانی، برای خواهران، درسی با موضوع «حقانیت مکتب توحید» میگفتم. [مرحوم شهید] آقای قدوسی [که مدیر مدرسه بود]، به خواهرها گفته بود که تا سه سال ازدواج نکنند تا درسشان به یک جایی برسد.
گاهی بعضی از اینها در این مسئله متحیر میشدند که چکار کنند؟ حالا که خواستگار برایشان آمده، با این تعهدات مدرسه چکار کنند؟ لذا با من مشورت می کردند که ادامه تحصیل بدهیم یا جواب رد بدهیم؟ من در تمام موارد میگفتم جواب رد ندهید. من معتقد بودم که دخترها اگر خواستگار برایش آمد حتماً شوهر کنند.
🧥 آقای قدوسی به من میگفت: تو کاسه کوزۀ ما را به هم زدهای! به ایشان گفتم: «دید من این است. من برای زن، شوهر کردن را از همه چیز بالاتر میدانم. بر اساس دید خودم عمل میکنم. اگر شما نمیخواهید دیگر نمیآیم برای تدریس»!
🧥 آقای قدوسی بعدش دیگر حرفش را ادامه نداد. از او پرسیدند که چطور شد؟ گفت: «من خواب دیدم یک مشت زن برهنه در یک جایی هستند. گفتم اینها چرا برهنه هستند؟ گفتند تقصیر توست!»
اینکه قرآن میفرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»(1) یعنی همین! ایشان هم دیگر بعد از این خواب، ممانعتش را برداشت. میگفت: «اگر خواستگار آمد، ازدواج بکنید».
———————————
(1) آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سامری در فیسبوک
قسمت_یازدهم
مردی با کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید و کرواتی با خطهای موازی سیاه و سفید صندلی روبه روی او را عقب کشید، همبوشی که نگاه خیره اش را به او دوخته بود با سرعت از جا بلند شد و همانطور که دست روی سینه میگذاشت، با احترام سلام کرد.
مرد پیش رو که قدی متوسط و هیکلی گوشتالود داشت به طوریکه برآمدگی شکمش بیرون زده بود با سر جواب سلام او را داد و روی صندلی نشست.
مرد لحظه ای به همبوشی که خیره به او پلک نمیزد، نگاهی انداخت و گلویش را صاف کرد و گفت: من مایکل هستم، یک محقق که خاورمیانه را مثل کف دست میشناسم، تقریبا بر اعتقاد ملت ها اشراف کامل دارم و خصوصیات رفتاری آنها را می دانم، سالهای زیادی را صرف تحقیق و پژوهش کرده ام، امیدوارم مدتی که اینجا بودی به شما خوش گذشته باشد و بتوانیم همکاری دوستانه ای با هم داشته باشیم.
مایکل برگه ای را که به دستش بود روی میز گذاشت و گفت: قبل از اینکه موضوع اصلی را شروع کنیم، اگر سوالی دارید، می توانید بپرسید.
احمد که انگار هول شده بود گفت: س..سوال ...آره سوال دارم.
برای اولین سوالم خوبه بپرسم،با اینکه شما عربی صحبت می کنید، اما مشخص هست که از اهالی عراق نیستید، می خواهم بدانم، من الان کجا هستم و با چه کسی از چه ملیتی صحبت می کنم و قرار است برای کی کارکنم؟! و اصلا چه کاری باید انجام دهم و سود و منفعت من از انجام این کار چیست؟! و از همه مهم تر چرا مرا انتخاب کردید؟!
مایکل نفس بلندی کشید و گفت: شما الان در خاک اسرائیل هستید و من هم یکی از شهروندان اسرائیل هستم، انگار توجه نکردید که گفتم محقق هستم زبان عربی و فارسی را مانند زبان مادری می دانم.
همانطور که در بدو ورود به تو گفتیم، تو باید برای ما کار کنی، هر کاری که ما بخواهیم و به طریقی که ما بگوییم باید پیش بروی، هر گونه امکاناتی تحت اختیارت قرار می دهیم، از لحاظ مالی تو را تامین می کنیم و تمام خواسته های مالی، جسمی و حتی جنسی و روانی تو را تامین می کنیم و تو باید فقط به وظیفه ای که بر عهده ات می گذارند به بهترین نحو عمل کنی و مطمئن باش ما هیچ وقت به تو پشت نمی کنیم و هوایت را خواهیم داشت به شرط آنکه تو انگونه باشی که ما می خواهیم و در باره سوالت که چرا تو را انتخاب کردیم، آنهم دلایلی دارد که کم کم برایت خواهیم گفت، حالا نظرت را بگو؟!
احمد ابروهایش را بالا داد و همانطور که سرش را تکان میداد گفت: به نظر می رسد معاملهٔ پر منفعتی هست، امیدوارم که کاری از من می خواهید سخت نباشد و از عهدهٔ انجامش بربیایم.
مایکل لبخندی زد وگفت: کمی سخت هست منتها ما به تو آموزش می دهیم و تو هم باید تلاشت را بکنی، ما می خواهیم از تو مردی نامدار بسازیم، مردی که می تواند مانند یک رهبر، ملت ها را به خوش جذب کند و البته اعتقاد مریدانش را به سمتی ببرد که ما می خواهیم.
احمد با شنیدن این حرفها که برایش بسیار رؤیایی می آمد ذوق زده شده بود اما سعی می کرد حرکاتش عادی باشد تا مایکل متوجه هیجان درونی اش نشود.
مایکل نفسی گرفت و گفت: برای شروع کار می خواهم از کتابی که برایت فرستاده بودیم شروع کنم، آیا این کتاب را به طور عمقی مطالعه کردید؟
احمد همبوشی سری تکان داد و گفت: بله، میتوانم بگویم که تمام مباحث کتاب را حفظ کرده ام گرچه فهم بعضی موارد نوشته های کتاب برایم سخت بود.
مایکل سرش را تکان داد و گفت: آفرین خوب است و با اشاره به کتاب های پشت سرش گفت: ان کتابی که برایت فرستادیم حاصل جستجو در انبوه کتاب های پشت سر من است، مدتها تعداد زیادی از محققان ما کتاب های قدیمی و نسخه های خطی را که میبینی و هر کدام را از یکی از کشورهای مسلمان وارد اسرائیل کردیم را بررسی کرده اند و در مجموعِ نظراتشان، کتابی را که نزد توست گردآوری شده، این کتاب برای تو، مثل قرآن است برای پیامبرتان، یعنی قرار است تو رهبری باشی که به این کتاب استناد میکنی، حالا بگو ببینم از مطالعهٔ این کتاب چه چیزی دستگیرت شد؟! یعنی به نظرت مهم ترین موضوع این کتاب چه بود؟
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
دلنوشته رمضان
✍️ برای رفتن... چقدر بی تابی....؟
از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟
منتظر کدام اشاره ای....بابا؟
❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی...
با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد....
تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند....
❄️نرو ...بابا
درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند...
وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است ..
تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری....
تو میروی ، تا با یک ضربه...رستگار شوی...
اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم....
❄️نرو ...بابا...
تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند....
همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند..
❣️بابا...
هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ...
من یقین دارم ...؛
تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد...
❣️تمام راز زمین ... تویی بابا....
و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ...
و این....
شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است...
❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!
اما به جان بی نظیرت قسم...؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم...
و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم.....
❄️دستان خالی مرا....
تا آخر بازار دنیا....رها مکن....
شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد .
@Emam_kh