eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ویژه سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 🎨 مجموعه لوح | ۲. سرمایه‌ی جوانی امام؛ بنیان حکومت جمهوری اسلامی 🖼 روایت‌هایی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت و رهبری حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سرلشکر سلامی: از 63 کشور در مراسم تشییع حاضر می‌شوند و همه در سازمان ملل به احترام رئیس‌جمهور شهید یک دقیقه سکوت می‌کنند؛ آیا این ایران منزوی است؟ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حکم غذا و خوراکی های اضافه و بلااستفاده در منزل 💬 سؤال: حکم غذا و خوراکی های اضافه و بلااستفاده در منزل چیست؟ آیا می توان آن را به دیگران داد و اگر نیازی به آن نباشد و یا بیش از نیاز باشد و دور ریخته شود، آیا اسراف است؟ ✅ پاسخ: موارد مختلف است؛ اگر امکان استفاده از غذای باقیمانده برای خود یا دیگران باشد و دادن آن (با اجازه مالک غذا) به دیگران بی احترامی به آنها محسوب نشود، یا حداقل بتوان غذا را برای پرندگان و حیوانات استفاده کرد و در عین حال آن را دور بریزند، این کار اسراف است و باید از آن اجتناب شود. در هر حال، باید در تهیه، پخت و مصرف مواد غذایی برنامه ریزی کنید که به مقدار نیاز باشد و از اسراف جلوگیری شود. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 فردا، ۲۵ ذیقعده روز دحوالارض است. درباره روز دحوالارض بیشتر بدانید. 🎥 روز دحوالارض بر مؤمنین روی زمین مبارک باد 🕋🕋🌍🌏 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.. یادآوری گوشه‌ای از فسادهای دولت روحانی که دو سال قبل 🔴 پخش زنده شبکه یک از نقد خیانت‌های روحانی که غیر منتظره و یکباره پخش شد و صدا و سیما نتوانست سانسور کند! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏دیر اومدی! موقع شهادت سردار، بعد از حادثه تروریستی شاه چراغ و کرمان، بعد از کشتار مردم غزه و عملیات وعده صادق کجا بودی؟ مهمتر از همه مراسم تشییع شهید جمهور محبوب مردم کجا بودی؟ حالا که بحث قدرت شد یهو احساس تکلیف کردی؟! کاری به شورای نگهبان نداریم تو از نظر ما مردم رد صلاحیتی❌️ ✍پیام نعمتیان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست_تقدیر۷ قسمت_هفتم محیا و مادرش رقیه با اتومبیلی که خیال می کردند ابو حصین برایشان کرایه کرده به سمت کربلا حرکت کردند و جاسم که از دم و دستگاه ابومعروف خبر داشت، به محض دیدن اتومبیلی که متعلق به ابومعروف بود و محیا و زن عمویش مسافر آن بودند به دنبالش حرکت کرد، او با احتیاط سایه به سایهٔ آنها حرکت می کرد، هر کجا که می ایستادند، توقف می کرد و با حرکت آنها او هم حرکت می کرد، اما راننده اتومبیل که خوب میدانست مأموریتش چیست، مانند عقاب تیزبین در هنگام توقف و استراحت مسافرینش از آنها چشم بر نمی داشت و همین شد که جاسم نتوانست حتی لحظه ای خودش را به آنها نشان دهد. عالمه هم مانند مرغ سرکنده پشت سر آنها، مدام بالا و پایین می پرید و جاسم که از حصین به او نزدیک تر بود و رازهای مگویی بین مادر و پسر بود، هم اینک هوس رفتن به نجف کرده بود و کنار مادرش نبود و او نمی توانست حرف دلش را به کسی بزند، اما خدا را شکر می کرد که رقیه زن فهمیده ای بود و جواب رد به ابوحصین داده بود بالاخره ماشین به شهر کربلا رسید و راننده آنها را مستقیم به هتلی برد که نزدیک حرمین و تحت نفوذ ابو معروف بود و هر کدام از کارکنانش به نوعی جاسوس این مرد مکار بود. رقیه و محیا از راننده تشکر کردند و وارد هتل شدند. رقیه به سمت پیشخوان هتل رفت و مردی اتو کشیده پشت میز بود از جا برخواست و وقتی متوجه شد چه کسی پیش رویش است با حالتی دستپاچه شروع به عذرخواهی کرد، رقیه با تعجب به حرکات مرد خیره شده بود و آنقدر تجربه داشت که بوی خطر را حس کرد، اما چیزی به روی خود نیاورد، مرد چمدان ها را برداشت و آنها به دنبالش حرکت کردند. اتاق آنها، اتاقی بزرگ در طبقه دوم بود که به گفتهٔ کارگر هتل، بهترین اتاق هتل بود،اتاقی با دیواره ای شیشه ای که رو به فضای سبز جلوی هتل بود و ویویی زیبا داشت. محیا در اتاق را بست و همانطور که چادر از سرش برمی داشت نگاهی به اتاق کرد و همانطور سوتی کشدار میزد گفت: اوه اوه..چه خبره اینجا و با اشاره به دو تخت سفید با کمینه های طلایی و مبل های سلطنتی گفت: عمو جان با اینکه از دست ما دقمرگ هست چقدر ما را تحویل گرفته !!! و به طرف پرده آبی رنگ جلوی دیوار شیشه ای رفت و پرده را کناری زد و سرسری نگاهی به صحنه زیبای پیش رویش انداخت و می خواست پرده را پایین بیاندازد که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد و با صدای بلند گفت: مامان...این... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼
به علی ع گفتند نماز نمی خواند به حسن ع گفتند خوار کرده مومنین را به حسین ع گفتند از دین برگشه ای ابراهیم! تو هم شیعه و مرید علی و حسنین بودی و باید رنگ و بویی از آنان داشته باشی پس تیر تهمت به سمتت روانه کردند، یکی بی سوادت می خواند و دیگری میگفت آخوند را چه به این پست و مقام، آنهم آخوندی که فقط خادمی حرم می داند، او که زبان دنیا نمی فهمد! یکی کار نکردن دولت قبل را گردن تو می انداخت و آن دیگری به دنبال اغتشاش مهساها، خدماتت را می پوشانید... اما تو... اما تو با اینکه زبان دنیا نمی فهمیدی دنیا را مجبور کردی زبان تو را بفهمد.. تویی که خادمی را در درگاه امام رئوف فراگرفتی، به کوه و بیابان و کپر و دهات زدی تا بار دیگر خدمت محرومان کنی چرا که مشق خدمت را در درگاه امام خود آموختی... تو با بی سوادی ات شدی استاد تمام فرهیختگان...به گمانم کلاس درس تو، از زمین به عرش منتقل شده، ما که قدرت را ندانستیم سید.. خوشا به حال ملائک که برای استقبالت صف کشیده اند تو رفتی و علی زمانم تنهاتر از قبل شده و داغ تو داغ سردار را برایش تازه کرد تو رفتی و بار مسؤلیت ما را سنگین کردی، چرا که باید صندلیی که به نام تو بود و هیچ وقت آسوده بر آن ننشستی و ترجیح میدادی مدام این طرف و آن طرف بروی را نمی توانیم به کسی تحویل دهیم که رنگ و بویی از تو ندارد... مسؤلیت ما سنگین است چرا که باید شهیدی دیگر برای این کرسی انتخاب نماییم. ط_حسینی @Emam_kh