eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
18.1هزار ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیات ۹۸و۹۹ سوره مائده 🌸 اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۹۸) مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ (۹۹) 🍀 ترجمه: بدانید قطعاً خدا سخت‌ كیفر و قطعا بسیار آمرزنده و مهربان است (۹۸) بر عهده پیامبر جز رساندن [پیام خدا] نیست و خدا آنچه را آشكار می ‌كنید و آنچه را پنهان می ‌دارید می ‌داند (۹۹) 🌸 براى تأكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و هشدار به مخالفان و معصيت ‌كاران مى‌ ‌‌فرمايد: «اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ: بدانید قطعا خدا سخت کیفر و قطعا بسیار آمرزنده و مهربان است» و باز براى تأكيد بيشتر مى‌ فرماید: «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ: بر عهده پیامبر جز رساندن پیام خدا نیست» مسئول اعمال شما خودتان هستید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسئولیتی جز ابلاغ رسالت و ‌رساندن دستورات خدا ندارد «وَ اللّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ: و خدا آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می دارید می داند» 🔹 پیام های آیات ۹۸و۹۹ سوره مائده ✅ اگر جامعه ثبات داشته باشد ، زمینه ی خداشناسی در آن رشد می کند. ✅ تشویق و‌ هشدار باید در کنار هم باشد. ✅ وظیفه ی پیامبر تنها ابلاغ دین است. آیه 98🌹 ازسوره مائده🌹 اعْلَمُوا =بدانيدکه أَنَّ =همانا اللَّهَ =الله شَدِيدُ =سخت الْعِقابِ=کیفر است وَ أَنَّ=وهمانا اللَّهَ =الله غَفُورٌ=بسی آمرزنده ی رَحِيمٌ=مهربان است آیه 99🌹 ازسوره مائده🌹 ما =نیست عَلَى=بر الرَّسُولِ=پیامبر إِلَّا =جز الْبَلاغُ =رسانیدن [پیام] وَ اللَّهُ =والله يَعْلَمُ=می داند ما=آنچه را تُبْدُونَ=آشکار می کنید وَ ما=وآنچه را تَكْتُمُونَ=پنهان می کنید 🌹🍃🌹🍃🌹
98-99.mp3
3.54M
آیه ۹۸ وآیه ۹۹ ازسوره مائده 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
⭕️دیروز بدون عصا در اربعين جدش حسین ایستاد و سخنرانی کرد؛ این یعنی ما استوارتر از همیشه برای ایران در مقابل استکبار و اسرائیل غاصب ایستاده‌ایم. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه لحظه بی یاد بقیة الله مبادا...💚 👤 کلیپ «بیعت کن» با نوای کربلایی‌محمدجواد توحیدی تقدیم نگاهتان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلیپ و مطلبی که حاج حسین یکتا در صفحه شخصی خودش در ایتا منتشر کرد‼️ 🔷آقای رئیسی! ما به شما رای نداده بودیم که داغ سختت را این‌چنین روی دل ما بگذاری و جای خالی‌ات را به رخ تنهایی ما بکشی! جانم برایت بگوید که اینجا جز دلتنگی خبر جدیدی نیست ما امسال بدون شما رفتیم اربعین شما هم بدون ما رفتی بین آغوش سیدالشهدا حرفی هم نیست گوارای وجود پر از برکتت فقط اینکه ما اینجا به یاد شما بودیم شما هم آنجا به یاد ما باش چرا که ما به شفاعت شما محتاج و به رفاقت شما دلخوشیم… 🇵🇸 @Emam_kh
💠 حکم استفاده از مال پیدا شده 💬 سؤال: مالی را که قیمت آن از یک درهم بیشتر بود پیدا کرده و مدتی از آن استفاده کردم؛ سپس رد مظالم دادم. آیا کفاره ای بر ذمه‌ام هست؟ ✅ پاسخ: 🔹 به نظر آیت‌الله خامنه‌ای کفاره ندارد ولی ضامن هستید و باید اجرت المثل مدتی را که استفاده کرده‌ اید و نیز اصل آن را به صاحبش برگردانید؛ البته چنانچه از پیدا کردن او مأیوس هستید، باید اصل - یا قیمت آن - و اجرت مذکور را از طرف او به فقیر صدقه بدهید. هرچند مطابق احتیاط مستحب، آن است که با اذن حاکم شرع (دفتر مرجع تقلیدتان) باشد. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست_تقدیر۲ قسمت_دوم رؤیا از جا بلند شد در قابلمه را برداشت و شروع به زیر و رو کردن برنج ها کرد و گفت: اولین روزی این اردوی جهادی برپا شد، یکی از بچه ها که مریض احوال بود را بردیم دکتر، دکتره ازش آزمایش گرفت و امروز توی روستا چو انداخته بودن که یه بیماری مرموز داشته و همه باید آزمایش بدن، باورت میشه، کل روستا از کوچک و بزرگ قطار شده بودن که آزمایش بدن، من فکر می کردم دکتره با دیدن اینهمه جمعیت عصبی میشه و میزنه زیر همه چیز اما انگار طرف خیلی هم مشتاق بود... صادق خنده ریزی کرد و گفت: حالا تو از کجا فهمیدی که دکتره مشتاق بود؟! چون جمعیت زیاد بود به اشتیاق دکتر پی بردی؟ رؤیا رویش را به طرف صادق کرد و گفت: مسخره نکن صادق! برام عجیبه، اگر تو هم اونجا بودی شک می کردی، آخه من همراه یکی از دانش آموزام رفتم، دکتره اصرار داشت از منم آزمایش بگیره که من اجازه ندادم و آخر کاری یه ذره از بزاق دهنم را گرفت تا ببینه واقعا منم درگیر شدم یا نه؟! جالبه از هر خانواده یک نفر هم میرفت آزمایش میداد کافی بود و از همه هم بزاق دهن می گرفت و هم خون... صادق از جا بلند شد و همانطور که بشقابها را آماده می کرد برای کشیدن غذا گفت: عجیبه آره...آزمایش خون شنیده بودم، اما بزاق دهن نشنیده بودم، یعنی به چه کارش میاد؟! رؤیا شانه ای بالا انداخت و گفت: نمی دونم والا.. صادق روی صندلی نشست و‌گفت: میشه فردا به یه بهانه بری، سر از کار دربیاری؟! خیلی عجیبه برام، یعنی ذهنم درگیرش شد. رؤیا با حالت خنده گفت: به شرطی میرم که امروز کنارمون بمونی و نری مأموریت... صادق بشقاب را پر از برنج کرد و گفت: شرط مرط نداریم خانم جان! اون مأموریت را باید برم و در همین حین زنگ خانه به صدا درآمد و رؤیا همانطور که به طرف آیفون میرفت گفت: حتما محمد هادی هست، احتمالا دوباره کلید را یادش رفته صادق آهانی گفت و خیره به دانه های برنج پیش رویش شد و ذهنش حول این موضوع می چرخید و زیر لب گفت: یعنی امکان داره این دکتره هم از اون تیم.... در همین حین صدای محمد هادی بلند شد: سلام مامان! سلام بابا...به به جمعتون جمع هست و فقط گلتون کمه که اونم رسید ... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂🌺