🍘بیسکویت_رژیمی
📝مواد لازم:
موز رسیده 2 عدد
جو پرک 1 پیمانه
کشمش یا گردو (یا هر دو) 1/4 پیمانه
دارچین (دلخواه) 1/2 قاشق چایخوری
🍭طرز تهیه:
1- اول از همه فر رو با دمای 175 درجه سانتیگراد روشن کنید و سینی فر رو هم چرب کنید یا کاغذ روغنی بکشید.
2- موزها رو پوست بکنید و داخل کاسه ای بریزید. خوب موز ها رو بکوبید و له کنید. بعد جو پرک، کشمش و گردو و پودر دارچین رو اضافه کنید و هم بزنید.
3- هر دو قاشق از خمیر رو به شکل دایره ای داخل سینی بریزید و با پشت قاشق پهن کنید.
4- دوازده دقیقه در فر بگذارید تا آماده شود.
.
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️خوب به حرفهای سردار #حاجی_زاده گوش بدهید؛ به نکات قابل تاملی از تفاوت دولتها در دستیابی به اهداف میرسید
۲ مهر ۱۴۰۳
🔹خبرگزاری بلومبرگ/ پزشکیان: ایران آماده کاهش تنش با اسرائیل است تا زمانی که طرف مقابل خود را به همان میزان متعهد ببیند
🔺یک لحظه خودتان را جای دشمنان بگذارید. وقتی طرف مقابل پس از دریافت این همه ضربات گسترده و پیاپی ، باز هم از کاهش تنش سخن می گوید معنایش فقط یک چیز است: عقب نشینی
و عقب نشینی در برابر دشمن فقط یک نتیجه دارد: حملات وجنایات بیشتر و پیشروی گسترده تر
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
۲ مهر ۱۴۰۳
تفسیر گزیده؛۴۵۰.mp3
28.84M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب چهارصد و پنجاهمین
#صافات
#صفحه_ ۴۵۰
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
@Emam_kh
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👊 ای آل یهود ، قلعه ها و دژ های شمارا فتح خواهیم کرد همانگونه که مولای ما امیرالمومنین علی ابن ابیطالب این کار را کرد
@Emam_kh
۲ مهر ۱۴۰۳
✅"داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک!"
✍توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت میبریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت میکنم و شما عمل میکنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانواییها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی میکشیدند که داستانش را همه میدانند.
عدهای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاقشان را تهیه میکردند و عدهای از خدا بیخبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایهمان که دلال بود و گندم و جو میفروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که میگفت همسایه دلال ما با لحن خاصی میگفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!»
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم. گندم و جو میفروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...»
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
@Emam_kh
۲ مهر ۱۴۰۳
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ
وَكَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ.
امیدوارم شب رو با درک این آیه صبح کنید:
« پس ما دعای او (یونس) را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات میدهیم »
آیه 88 سوره انبیاء
شبتون سرشار از آرامش الهی 🌸🍃
@Emam_kh
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
۳ مهر ۱۴۰۳