﷽؛ #نماز_اول_وقت
🍎 «مسافرین گرامی پرواز شماره ی 395 به مقصد جده، هرچه سریع تر به هواپیما سوار شوند. هواپیما آمده حرکت می باشد.»
🍒 برای آخرین بار هم اعلام کرد، اما مگه می تونست سوار بشه؟ ساعت حرکت هواپیما با اذان ظهر مطابق شده بود. عمره مهم تر بود یا نماز اول وقت؟!
🍑 بالاخره تصمیم گرفت. بی خیال بلیط و تمام زحمت هایی که کشیده بود شد. رفت نمازخونه و نمازش رو خوند. بعد از نماز، به سالن فرودگاه اومد تا به شهرش برگرده.
🍇 بلندگو اعلام کرد: «با عرض پوزش از تأخیر در پرواز شماره 395، نقص فنی پیش آمده برطرف شده است. مسافرین هرچه سریع تر به هواپیما سوار شوند.»
لبخندزنان خدا رو شکر کرد و سوار هواپیما شد.
🍏 چند سال بعد توی محراب عبادتش، شهیدش کردن. دومین شهید محراب رو می گم؛ شهید #آیت_الله_دستغیب رحمة الله علیه
📚 دو رکعت قصه ؛ ص 51
@Emam_kh
#نماز_خوبان
🌸 در سفر عمره، در خدمت شهید
#آیت_الله_دستغیب بودم. بلیط یکسره و مستقیم به جده پیدا نشده بود لذا به بیروت رفتیم که از آنجا به عربستان برویم.
🌼 در فرودگاه بیروت چند ساعت معطل شدیم. وقتی سوار هواپیما شدیم نزدیک مغرب بود. هواپیما باز هم تأخیر داشت.
حاج آقا کوشش کرد #نماز را اول وقت بخواند.
🌸 خدمه می گفتند نمی شود پیاده شوید؛ ممکن است هواپیما حرکت کند! آنقدر هواپیما تأخیر کرد که حساب کردیم تا رسیدن به عربستان و جده نماز #قضا می شود.
🌼 ایشان با ناراحتی برخاستند و گفتند: پیاده شویم. اگر چه هواپیما برود.
خدمه گفتند: درها بسته شده و هواپیما در حال روشن شدن است! ایشان چند لحظه ایستاده و در حال توجه خاصی سکوت کردند!
🌸 وقتی هواپیما روشن شد، از موتور آن آتش محسوسی بیرون آمد؛ فوراً هواپیما را خاموش و مسافرین را پیاده کردند و گفتند 4 ساعت دیگر تأخیر داریم.
ایشان با خوشحالی بسیار با دوستان پیاده شده و می گفتند: «نماز، نماز.»
🌼 به محض رسیدن به سالن فرودگاه، نماز را با توجه و شکرگزاری اقامه کردند. سلام نماز را که دادیم، مأمورین گفتند: آقا سوار شوید نقص هواپیما برطرف شده و می خواهد حرکت کند!
📚 شاهد یاران، شماره 53 و 54، ص 5.
@Emam_kh