❇️ سربازان گمنام بی رسانه!!!
📝 تنها نیرویی که توسط امام خمینی(ره) به آنها لقب سربازان گمنام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده شد،اعضای وزارت اطلاعات می باشد.
💢 اعضای #وزارت_اطلاعات که الحق کاملا گمنام هستند، #سربازان_بی_نام_و_نشان که حتی کارت شناسایی هم ندارند!! حتی شهدای قویترین سرویس اطلاعاتی منطقه و کل غرب آسیا، قبرشان گمنام هست! آنها همه جا هستند و حضور دارند اما #گمنام! شاید پدرتان یا برادرتان یا دوستتان یا همسایه شما باشد اما گمنام!!
💢 سربازان گمنام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزندان ملت ایران بزرگ، نه رسانه ای دارند و نه بلندگویی دارند، نه روزنامه ای دارند و نه شبکه فضای مجازی که در مورد آنها بگوید و بنویسد و خاطرات و مصاحبه ها در مورد آنها نوشته شود، هیچ رسانه ای ندارند. در طول سال فقط در مواقع حساس که پای منافع ملی و #امنیت_ملی باشد خبری در رسانه ها می شنویم که به ملت آرامش می دهد و ترس و رعب را بر دل دشمنان می اندازد. ملت با شنیدن نام آنها احساس #امنیت و #آرامش می کنند، اما دشمن و منافقین با شنیدن نام آنها آنقدر دچار ترس و رعب می شوند گویا که صاعقه ای بر سرشان فرود آمده باشد، الحق که صاعقه بر سر دشمن هستند. با وجود سربازان گمنام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وزارت اطلاعات امروز دشمنان و منافقین از سایه خود هم می ترسند! ( حتما دشمنان متوجه این نکتهای که گفتیم هستند و تجربه اش کردند ).
🇮🇷گرچه #سربازان_گمنام، بی نام و نشان و بدون رسانه هستند، اما با امنیتی که داریم حضور آنها را احساس می کنیم و همه ملت ایران رسانه آنها هستند.
🇮🇷 با وجود سربازان گمنام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وزارت اطلاعات و همراهی دیگر دستگاه های امنیتی، امروز ایران بزرگ اسلامی دارای #امنیت_پایدار می باشد.
🌹و در آخر یادی کنیم از #شهدای_اطلاعات که شهادتشان هم مظلومانه بوده و هست؛آنها با خدای بزرگ معامله کرده اند، گرچه بر روی زمین گمنام هستند اما در آسمانها آشنا هستند.
#من_سربازتم
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه_179_سوره_بقره
🌸 وَلَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَياَةٌ يَأُوْلِى الْأَلْباَبِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
🍀ترجمه:اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص، حیات(زندگی) است. تا شاید شما تقوا پیشه كنید.
🔴 گویا آیه در مقام پاسخ به یک سرى ایرادهایى است كه به حكم #قصاص، به خصوص از سوى عده ای که ادعای روشنفکری می کنند مطرح مى شود. #قرآن مى فرماید: حكم قصاص براى جامعه انسانى تأمین كننده ى حیات و زندگى است. قصاص یك برخورد و انتقام شخصى نیست، بلكه تأمین كننده امنیّت اجتماعى است. در جامعه اى كه متجاوز قصاص نشود، #عدالت و #امنیّت از بین مى رود و آن جامعه گویا حیاتى ندارد . اسلام در كنار حكم قصاص، اجازه عفو و اخذ خونبها داده تا به مصلحت اقدام شود.از آنجا كه قانون قصاص، ضامن عدالت و امنیّت و رمز حیات جامعه است، در پایان آیه مى فرماید: «لعلّكم تتقون» یعنى اجراى این قانون، موجب خوددارى از بروز قتل هاى دیگر است.
🔹 پيام های آیه 179 سوره بقره🔹
✅ اجراى_عدالت، تضمین كننده حیات جامعه است. «لكم فى القصاص حیاة»
✅ تعادل میان رأفت و خشونت، لازم است. خدایى كه رحمان و رحیم است، #قصاص را رمز حیات مى داند. «لكم فى القصاص حیاة»
✅ تقوا و دورى از گناه، فلسفه احكام دین است. چه احكام عبادى و چه قضایى. «لعلّكم تتقون»
✅ قصاص، سبب بازدارى مردم از تكرار قتل است. «لعلكم تتقون»
آیه179🌹ازسوره بقره 🌹
وَ لَكُمْ : وبرای شما
فِي :در
الْقِصاصِ : قصاص ،پیگیری قتل
حَياةٌ:زندگانی است
يا أُولِي الْأَلْبابِ :ای خردمندان
لَعَلَّكُمْ : باشد که شما
تَتَّقُونَ: پرهیزکاری کنید
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔴 اهمیت رسانه
در سال ۱۸۶۹ «راشورون» که یک خاخام صهیونیست بود طی یک سخنرانی در شهر پراگ گفت:
《اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بیتردید مطبوعات و روزنامهنگاری دومین ابزار ما خواهد بود》!!
این یعنی ۱۵۴سال پیش صهیونیست ها نقش حیاتی رسانه (که آن زمان در مطبوعات و روزنامه خلاصه می شد) را خوب درک کرده بودند تا الان که تقریبا همه انواع #رسانه در جهان را در چنگال خود دارند.
اهمیت رسانه همان مسئله ای است که متاسفانه برخی مسئولین هنوز آن طور که باید و شاید به آن واقف نیستند ...
#امنیت
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا جنگ ایران و عراق «#دفاع_مقدس» بود⁉️
🔸یکی از مهمترین موضوعات درباره این اتفاق مهم تاریخ انقلاب اسلامی، استفاده از عنوان «دفاع مقدس» برای آن است. چرا به جنگ ایران و عراق چنین لفظی اطلاق شده است؟
#هفته_دفاع_مقدس
#امنیت
@Emam_kh
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...
سرباز داعشی:اونهایی که به دست من کشته شدن و من سر آنها را بریدم ۹۰۰ نفر بود/نزدیک به ۵۰ دختر ۱۵ یا ۱۶ ساله و ۲۰۰ زن بزرگ تجاوز کردم
♦️هر گاه ازت پرسیدن مدافعان حرم برای چی در سوریه و عراق جنگیدند بگو برای اینکه این اتفاقات برای ناموسمان نیوفتد
#امنیت
#مدافعان_حرم
@Emam_kh
💠بشر امروزی آزادی اجتماعی ندارد چون آزادی معنوی ندارد
🔹موجودات زنده برای #رشد و #تکامل به سه چیز احتیاج دارند؛ #تربیت ، #امنیت و #آزادی
🔹تربیت عبارت است از یک سلسله عوامل که موجود زنده برای رشد به آنها احتیاج دارد.
🔹امنیت یعنی هرآنچه موجود زنده در اختیار دارد از حیات و لوازم و وسایل حیات باید امنیت داشته باشد تا از او نگیرند.
🔹آزادی یعنی نبود مانع؛ انسانهای آزاد انسانهایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه میکنند.
🔹 #آزادی_اجتماعی یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد آزادی داشته باشد و کسی مانع رشد و تکاملش نشود، محبوسش نکند استثمارش نکند تا قوای فکری و جسمیاش برای رشد و تکامل خودش باشد.
🔹آزادی اجتماعی بدون #آزادی_معنوی عملی نیست و این است درد امروز جامعه بشری که میخواهد آزادی اجتماعی داشته باشد بدون آزادی معنوی و این نشدنی است.
🔹آزادی معنوی همان است که در زبان دین به آن #تقوی و #تزکیه_نفس هم میگویند.
🔺بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی تمام سلب آزادیها، سلب حقوقها، بندگیها و بردگیها را دارد. چرا؟ چون آزادی معنوی ندارد. چون #تقوا ندارد.
🖌علامه شهید مطهری | گفتارهای معنوی
@Emam_kh
با دو مشکل بزرگ در #فضای_سایبر مواجه هستیم:
✅دادههای فراوانی که در این چند سال از کشور به تاراج برده و #امنیت ما را در بعضی حوزهها آسیبپذیر کردهاند!
✅دادههای فراوانی که با آن به کشور شبیخون زده و بخشی از #فرهنگ ما را با آن تغییر دادهاند!
👈فردا دیر است، امروز باید شروع کنیم. به عنوان یک شهروند حذف کامل پیامرسانها و شبکههای اجتماعی بیگانه میتواند #قدم_اول باشد!
✍🏻محسن انبیائی
🇮🇷 @Emam_kh
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۱ و ۲
✍مقدمه
تقدیم به از جان گذشتگانی که #امنیتآور این سرزمین شدند. آنان که دنیا را جا گذاشته و خدا را در گریههای کودکان و زنان بیدفاع میدیدند.
✨تقدیم به مردان سبز پوش سرزمینم✨
امروز که #دنیا درگیر و دار نبردِ بیسرانجام ِ قدرت است،...
امروز که #غرب دست در دست اشرار داده و #امنیت قارهی کهن را در خطر انداخته است،....
امروز که برای خواب آسودهی کودکانمان هشت سال زیر گلوله باران همان قدرتها سپری کردیم و امنیت را در جای جای این خاک نقش زدیم،...
و برای #حفظ همین #امنیت، همین آرامش، همین خندهها، مردانی را فدا
میکنیم که کودکانشان هنوز عطر تن پدر را به جان نکشیدهاند...
««آیه»»قصهی زنان به جا مانده از مردانی است که جان دادند و تن به خفّت ندادند؛ ««آیه»»قصهی کودکانی است که پدر ندیدهاند، که پدر میخواهند؛
««آیه»»
قصهی زنان و کودکان سرزمینی است که در طی هشت سال یتیمهای
بسیاری برایش ماند.
قصه ی مردانی که هویت گم کردهاند....
قصهی زنانی که بالِ
پروازِ مردانشان میشوند و...
بهشت همین نزدیکیهاست.....
بسم الله الرحمن الرحیم
برف آنقدر بارید تا تمام جاده را سپید پوش کرد و راهها را بست. جاده چالوس در میان انبوهی از برف فرو رفت و خودروهای زیادی در میان آن زمینگیر شدند.
در راه ماندگان، به هر نحوی سعی در گرم کردن خود و خانواده هایشان داشتند.
جوان بلند قامتی به موتور سیکلت عظیمالجثهاش تکیه داده و کاپشن
موتور سواریاش را بیشتر به خود میفشرد تا گرم شود،
کسی به او توجهی نداشت؛
انگار سرما در دلشان نشسته بود که نسبت به همنوعی که از سرما در حال یخ زدن بود بیتفاوت بودند.
با خود اندیشید:
"کاش به حرف «مسیح» گوش داده بودم و با موتور پا در این جاده نمیگذاشتم!"
مرد شصت سالهای از خودروی خود پیاده شد. بارش برف با باد شدیدی که میوزید سرها را در گریبان فرو برده بود.
صندوق عقب را باز کرد و
مشغول انتقال وسایلی به درون خودرو شد. سایهای توجهش را جلب کرد و باعث شد سرش را کمی بالا بگیرد و به جوان در خود فرو رفته نگاه بیندازد؛
لختی تامل کرد و بعد به سمت جوان رفت.
_سلام؛ با موتور اومدی تو جاده؟!
+سلام؛ نمیدونستم هوا اینجوری میشه.
_هوا سرده، بیا تو ماشین من تا راه باز بشه!
جوان چشمان متعجبش را به مرد روبهرویش دوخت و تکرار کرد:
+بیام تو ماشین شما؟!
_خب آره!
و دست پسر را گرفت و با خود به سمت خودرو برد:
_زود بیا که یخ کردیم؛ بشین جلو!
خودش هم در سمت راننده را باز کرد و نشست.
وقتی در را بست، متوجه زن جوانی شد که روی صندلی عقب نشسته.
آرام سلام کرد و گفت:
_ببخشید مزاحم شدم.
جوابی از دختر نشنید. آنقدر سردش بود که توجهی نکرد. مرد پتویی به دستش داد و گفت:
_اسمم علیِ... «حاج علی» صدام میکنن؛ اسم تو چیه پسرم؟
طعم شیرینی داشت این پسرم گفتن حاج علی؛ طعم دهانش که شیرین
شد، قلبش را گرم کرد.
_«ارمیا» هستم... «ارمیا پارسا»
حاج علی: _فضولی نباشه کجا میرفتی؟
ارمیا: _راستش داشتم برمیگشتم تهران؛ برای تفریح رفته بودم جواهرده.
حاج علی: _توی این برف و سرما؟! ما هم میرفتیم تهران.
ارمیا: _اینجور وقتا خلوته؛ تهرانی هستید؟
صدای زمزمه مانند دختر را شنید:
_جواهر ده رو دوست داره، روزایی که خلوته رو خیلی دوست داره.
حاج علی با چشمان غمگینش به زن نگاه کرد:
_هنوز که چیزی معلوم نیست عزیز بابا، بذار معلوم بشه چی شده بعد با
خودت اینجوری کن!
«آیه» در خاطراتش غرق شده بود....
و صدایی نمیشنید.صدای صحبتهای ارمیا و حاج علی محو و محوتر میشد و صدای مردی در گوشش زنگ میزد:
🕊_وای آیه... انگار اینجا خود بهشته!
آیه با لبخند به مردش نگاه کرد و با شیطنت گفت:
_شما که تا دیروز میگفتی هرجا که من باشم برات بهشته، نظرت عوض شد؟
🕊_نه بانو؛ اینجا با حضور تو بهشته، نباشی بهشت خدا هم خود جهنمه!
آیه مستانه خندید به این اخم و جدیّتِ صدای مَردش....
صدای حاج علی او را از خاطرات به بیرون پرتاب کرد:
_آیه جان... بابا! بیا این آبجوش رو بخور گرمت کنه!
به لیوان میان دستان پدر نگاه کرد. لیوان را گرفت و بخارش را نفس کشید و گفت:
_لذت خوردن یه چایی خوب، به اینه که اول عطرشو نفس بکشی.مخصوصًا وقتی چای زنجبیل باشه!
استکان را به بینیاش نزدیک کرد و نفس عمیقی کشید و با لذت چشمانش را بست.
حاج علی لیوان چای را به سمت ارمیا گرفت:
_بفرمایید، چای دارچینه، بخور گرم شی!
لیوان را گرفت و تشکر کوتاهی کرد. نگاهی به اطراف انداخت. بارش برف قطع شده بود.....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری