eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت ۷ : دوکوهه حسینیه باصفایی داشت که اگر انجا سر به سجده میگذاشتی بوی عطر از زمینش به جانت مینشست سر روی مهر میگذارم و بوی خوش را با تمام وجود میبلعم... اگر اینجا هستم همه از لطف فاطمه گوشه ای دراز کشیده و چادرش را روی صورتش انداخته... _فاطمه؟...فاطمه؟....هووی! _هوی....لااله الا الله....اینجا اومدی ادم شی! _هر وخ تو شدی منم میشم! _خو حالا چته؟ _تشنمه. _واای تو چرا همش تشنته!کله پاچه خوردی؟! _واع بخیل!....یه اب میخوامااا _منم میخوام....برادرا جلو در باکس آب معدنی میدن....قربونت برو بگیر!اجرت با خدا... بلند میشوم و یک لگد آرام به پایش میزنم _خعلی پررویی از زیر چادر میخندد.... * سمت در حسینیه میروم و به بیرون سرک میکشم، چند قدم انطرفتر استاده ای و باکس های آب معدنی مقابلت چیده شده... مسئولی؟!! آب دهانم را قورت ‌میدهم و سمتت می آیم _ببخشید میشه لطفا آب بدید؟! یک باکس طرفم میگیری و میگویی: _علیکم السلام...بفرمایید خشک میشوم....سلام نکرده بودم! دستهایم میلرزد انگشتهایم باز نمیشود تا بتوانم بطری ها را از دستت بگیرم... یک لحظه شل میگیرم و از دستم رها میشود... چهره ات درهم میشود از جا میپری و پایت را میگیری... _آخ آخ روی پایت افتاده... محکم به پیشانی ام میزنم... _وای وای تو رو خدا ببخشید....چیزی شده؟ پشت به من میکنی میدانم میخواهی نگاهت را از من بدزدی... _نه خواهرم خوبم....بفرمایید داخل _ترو خدا ببخشید!الان خوبید؟....ببینم پاتونو! باز هم به پیشانی ام میکوبم... باخجالت سمت در حسینیه میدوم. صدایت را از پشت سر میشنوم: _خانوم علیزاده...؟ لب میگیرم و برمیگردم سمتت لنگان لنگان سمتم می آیی با بطری های آب.... _اینو جا گذاشتید... نزدیک تر که می آیی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... که را بخوبی احساس میکنم همه وجدم میشود استشمام عطرت... چقدر آرام است.... به قلم:محیا سادات هاشمی 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفرج🍂