eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ 🌸 ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود⁉️ ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: 🌸ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ. 🔹ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. 🔰ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ! 🔰ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! 🔰ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد! 🔰ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ؛ 🔹ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ. 🔴ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎن. 🔻ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! 🔻ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..! 🔻ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! ✨عده‌ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی‌کنند... 👌ما از کدام گروه هستیم⁉️ 🍃🌸🍃
تـو‌ گنـآه‌ نڪن‌؛ ببین‌ خدا‌‌ چجورۍ حـٰالتـو‌ جا‌ میارھ!' زندگیتو‌ پر‌ از‌ وجود‌ِ خودش‌ میکنہ(: - عصبے شدی؟! +نفس‌ بکش‌ بگو‌:‌ (بیخیال،چیزی‌بگم ؛ اما‌م‌ زمان‌‌ ناراحت‌ میشھ؛✋🏼 - دلخورٺ‌ کردن؟ +بگو‌؛ خدا‌ میبخشہ‌ منم‌ میبخشم‌🌿. پس ولش کن!! - تهمت‌ زدن؟' +آروم‌ باش‌ و‌‌ توضیح‌ بدھ‌ وَ بگو‌^^! بہ‌ ائمہ‌ [علیھ‌السلآم] هم‌ خیلی‌ تھمتـٰا زدن - کلیپ‌ و‌ عکس‌ نآمربوط‌ خواستی‌ ببینی؟! بزن‌ بیرون‌ از‌ صفحه‌ بگو📲 مولآ مھم‌تـرھ! - نامحرم‌ نزدیکت‌ بود؟!🚶🏻‍♂ +بگو‌‌ مھدیِ‌ فاطمھ‌🌹خیلےخوشگلترھ🖐🏻 بیخیال‌ بقیھ ... ! 🌺 زندگے قشنگ‌تـر میشھ‌ نھ؟! اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🚨محمدعلی_کلی_و_حجاب_دخترش محمد علي كلي(قهرمان بوکس جهان) دخترش را اينگونه به داشتن حجاب تشویق کرد هانا، دختر محمد علی کلی، در مورد یکی از نصایح پدرش این گونه حرف می‌زند: بعد از مدتها قرار بود پدرم را ببینیم.. به علت شرکت در مسابقات از خانواده دور بود.زمانی که به محل اقامت پدرم رسیدیم، من (هانا) و خواهر کوچک‌ترم، با اسکورت یک محافظ به سویش رفتیم.من و خواهرم لباس نامناسبی پوشیده بودیم که قسمت عمده‌ی بدنمان لخت بود. پدرم مثل همیشه خود را قایم کرده بود تا ما را بترساند و با ما شوخی کند. وقتی همدیگر را دیدیم، به شدت یکدیگر را در آغوش گرفتیم و پدرم ما را، و ما پدررا بوسیدیم. پدرم کمی ما را برانداز کرد و سپس مرا در آغوش خود گرفت و چیزی گفت که هرگز از یادم نمی‌رود! چشمانش را به چشمانم دوخت و گفت: هانای عزیزم! همه‌ی چیزهای با ارزش در این دنیا، توسط خداوند با چیزهای مختلفی پوشیده شده و پنهان‌اند. گفت: – کجا می‌توانی الماس به دست بیاری؟ بدون شک در اعماق زمین که زیر خروارها خاک پنهان شده است. – کجا می‌توانی مروارید به دست بیاوری؟ در اعماق دریاها و درون پوسته‌ی سخت صدف‌ها. – کجا می‌توانی طلا به دست بیاوری؟ در اعماق معادن، که زیر لایه‌هایی از سنگ و خاک قرار گرفته و برای به دست آوردنش باید زحمت زیادی متحمل شوی. سپس با نگاهی تیز و گیرا به چشمانم زل زد و گفت: دختر عزیزم! بدن تو ارزشمند است؛ بسیار با ارزش‌تر از چیزهایی که برایت مثال زدم … اگر آن چیزهایی که ارزششان از تو کم‌تر است، آن‌گونه پوشیده بودند، پس تو هم باید خودت را بپوشانی (تا به آسانی در دست دیگران قرارنگيري و ارزشت کم نشود) @Emam_kh
پسری از دختری شماره خواست. دختر گفت چرا نه🍁؟بفرمایید این شماره من: 17_ 32 . پسر شگفت زده شد و گفت: این چه نوع شماره ایست؟🤔 دختر پاسخ داد : قرآن سوره17 آیه 32. خداوند می فرماید:👇 (وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ) به زنا نزدیک نشوید/!/ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Emam_kh
زن عجله داشت تا به قرار هفتگی اش برسد. چادرش را مرتب کرد و به راهش ادامه داد .  کمی آن طرف دو تا دختر توجهش را جلب کردند.  پوشش نامناسب و آرایش عجیب شان باعث شده بود که زن بی خیال عجله ای که داشت بشود و قدم هایش را آهسته تر کند . پسر جوانی خودش را کنار آن دو دختر رساند و شروع کرد به خندیدن و حرف زدن و شماره دادن . دخترها هم بدشان نمی آمد و مقاومتی نمی کردند .  زن انگار یادش آمده باشد که عجله دارد ، چشم از صحنه ی ناهنجاری که می دید برداشت و قدم هایش را تندتر کرد.  یکدفعه مردی با سرعت زیاد جوری از کنارش عبور کرد که نزدیک بود با او برخورد کند . زن چادرش مرتب کرد وبه تندی به سمت مرد برگشت .  قبل از آنکه زن اعتراضی بکند ، مرد جوان دستش را روی سینه اش گذاشت ، کمی خودش را به نشانه ی ادب و احترام خم کرد و در نهایت متانت درحالیکه چشمانش به نشانه ی ادب به پایین دوخته شده بود گفت : شرمنده ام خانم ببخشید متوجه شما نشدم . زن سرجایش خشک شد . این مرد جوان همان کسی بود که چند لحظه قبل داشت با آن دخترها باجسارت و شوخی رفتار می کرد.‼️ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
طرف نماز نمی خونه ،میگه عبادت جز خدمت به خلق نیست❗️ صدقه  و زکات نمیده میگه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه❗️ نگاه به نامحرم میکنه ،میگه یه نگاه ضرر نداره❗️ حجاب رو رعایت نمیکنه،میگه یه تار مو عیبی نداره❗️ امر به معروف و نهی از منکر نمیکنه میگه مراقب خودم باشم جونم سلامت❗️ میگیم طلا برای مرد حرامه ،میگه دلت باید صاف باشه❗️ گرون فروشی میکنه میبینی میگه دیگه حالا همه دارند می‌خورند اگه راست میگی جلو اختلاسگرا رو بگیر❗️ جشن عروسی  میگیره هزاران نفر عریان میبیننش میگه یه شب که هزار شب نمیشه❗️ 👌شاید اینجا بتونیم با این بازی ها از زیر خیلی از کارها شونه خالی کنیم و خودمون و گول بزنیم،، 👈اما امان از روزی که در محضر الهی حاضر بشیم و تمام اعضا و جوارحمون بر ضد ما شهادت بدن 👈مواظب باشیم به هرکی بتونیم دروغ بگیم به خودمون و خدامون نمیتونیم دروغ بگیم ⚠ مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش! 🌸 پیشنهاد میکنم حتما کتاب « سه دقیقه در قیامت » را حتما مطالعه کنید اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋