#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_سیام وسی ویکم
روز هشـتم هم از روز شمارم گـذشت...با اینکہ هر روز شکستہ تر و آشفتہ تر میشوم اما مجبورم مثل بازیگرے تمام رفتارهایم را با تو نـقش بازے کنم شاید هم مثل عروسـک خیمہ شب بازے کہ شرایـط زندگے اش او را بہ بازے وا میدارند...
چـــون تو نباید بشکنے...
باید استوار بمانے...
تا تسلیم نـشوے...
تا استوار بمانے...
تا بتوانے دفاع کنے...
اشکالے ندارد تمـام این تلخے هاے شیرین را بہ جان میخـرم ، فـداے عمہ ے سادات!برو دلبــرم...
بہ خدا سپـردمت...فقط اے کاش نخـواهد بنده ے عزیزش را پـیش خودش ببرد!
دفترچہ ے خاطراتم را از قفسہ ے کتابخانہ ڪنار انبوهے از کتاب ها بر میدارم تا دوباره با او درد و دل کنم...
بــســمـ ربــ الــحـســـینـ و الشـهدا
مے شنوے؟می شنوے خدایا...آنقدر پـشت خط می ایستم تا اخـر جوابم را بدهے
همانظور کہ در افکارم با خدا صحـبت میکردم متوجہ نوشتہ اے کہ بی اراده و بے توجہ چنـد ثانیہ قبل نوشتمش مے افتم...دلم میلـرزد...وسـط دفترچہ ے چوبے ام با خـط درشـت نوشتہ بودم:
"شـــهادتت مــــبارڪ محمــــدجان"
"شهیـــد محمــــد بالامنـش
چـند ثانیہ نگاهش میکنم...اشکے از گونہ هایم سر میخورد و روے خـطوط موازے برگہ ے کاهے خمیدگے ایجاد میکند...هدفم چہ بود؟انگـار میـخواهم خودم را آماده کنم...
آماده یڪ اتفاق...!
تـا فڪر از دسـت دادنت در سـرم آمد با حـرص روے نامت را خط خطے میکنم...
خـودکار را بین برگہ ها میگذارم و از پـشت میز بلند میـشوم
صداے باز شدن در مـرا بہ اتاق هال میکشاند...در راه فورا صورتم را پاڪ میکنم
ڪفش هایت را در مے آوری...دسـت بی موهایم میکشم و مرتبشان میکنم با لبخنـد بہ استـقبالـت مے آیم
سـلام گرمے میکنم و دسـتم را روے شانہ ات میگذارم
لبخند بے روحے میزنے و سلام کوتاهی میکنی...
تعجـب میکنم انگار چندان حال درستے ندارے
ڪیف دستے کوچکت را میگیرم و روے میز عسلے رنگ میگذارم
📛😳📃😢📛
🌹سیاحت_ݟرب
🌸آقانجفی_قوچانی
#قسمت_سیام
كم كم آن بزرگوار (حضرت ابوالفضل علیهالسلام) تسكین یافته، من و هادی جلو رفته، تعظیم و سلام نمودیم. هادی تذكره را داد، ایشان امضای علی (علیهالسلام) را بوسیده، ردّ نمود😍.
من از خوشحالی سر از پا نشناخته، خود را به قدمهای مباركش انداختم و زمین را بوسیده و اشك شوق و خوشحالی جاری بود.😢
فرمود: «چطور بر شما گذشت؟»🤔
عرض كردم: الحمدللَّه عَلی كُلّ حال.
اُمید ماها به شما، در همه عوالم بوده و خواهد بود.
🌟 «أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ والصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ و الْوَسِيلَةُ الْكُبرَی؛ شما بزرگترین راه هدایت و راه استوار [خدا] و وسیله بسیار بزرگ الهی هستید.»
🤩مجدّداً خود را به قدمهای ایشان انداختم؛ بوسه دادم و ایستادم.
فرمودند: «اگرچه دستوری جاری نشده است كه از شماها در همه عوالمِ برزخی وساطت و شفاعت بشود، بلكه باید به زاد و توشهی خود، این مسافرت را طيّ نمایید، مگر در آخر كار و سفر جهنّم، الّا آنكه مددهای باطن ما با شما است و فتوّت (جوانمردی) من اقتضا میکند كه از امثال شما مساكین كه بارها در راه زیارت برادرم تشنه بوده و رفتهاید و اقامه عزای او را داشتهاید، دستگیری و نگاهداری نماییم.»
در این میان میدیدم جوانی كم سنّ، در پهلوی ابوالفضل(ع) نشسته و مثل خورشید☀️ میدرخشد كه طاقت دیدار نورانيّت او را نداریم.
بسیار جلالت و بزرگواری از او تراوش مینماید و ابوالفضل(ع) نسبت به او با تأدّب و فروتنی، گاهی سخن میگوید.🌸
معلوم بود كه در نظر بزرگوارش، مهمّ است.
از هادی پرسیدم، گفت: نمی دانم، ولی آن صاحب صوت خوش كه تلاوت سوره «هَلْ اَتی» مینمود، گویا همین باشد.
از دیگری كه از ما جلوتر بود، پرسیدم، گفت: گویا، علی اصغر، حجّت كبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی كه مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده میشود كه آن گلوی مبارک را زینت دیگری داده است.🍃🌸
گفتم: خیلی سزاوار و لازم است رجعت ما برای انتقام، ای كاش كه ما را رجعت دهند.
ابوالفضل (علیه السلام) ملتفت گفتگوی سرّی ما شده، فرمود: «ان شاءاللَّه به زودی خواهد شد.»
«وَاُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ؛ و نعمت دیگری كه آن را دوست دارید به شما میبخشد و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیك است. / سوره صفّ،13»
و من یقین نمودم كه جوان، عليّ بن الحسین (علی اصغر) است. 😢😍
در جلال و جمال او مبهوت بودم و مرا به قدری مجذوب نمود كه توانایی در من نماند كه از او نظر بردارم. تُند نظرنمودن به بزرگان، شاید خلاف ادب باشد و با آنكه جلال و بزرگواری او، «دورباش» و «كورباش» مینمود، جلالش میراند و جمالش میخواند. در بین این دو محظور متضادّ واقع شدم.😟
بدنم به شدّت میلرزید، كه خودداری نمیتوانستم نمود. توجّه به من فرمود، گویا حال مرا دریافت. خلعتی فرستاد. به دوش من انداختند و من كه این مرحمت را دیدم كه عشق و علاقه مرا نسبت به خودش توجّه نموده و لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسكین یافت كه محبّت طرفینی (دو جانبه) است و بیدردسر شد.😌
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁