eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18.1هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این داستان واقعی است : دادگاه که تشکیل شد،همه احضار شدند،هر متهمی آنهم متهم به قتل تلاش میکند انگیزه ای مطرح کند تادر اذهان عمومی جنایتش راتوجیه کند،دانیال هم ازین قاعده مستثنی نبود اما تیرش خطارفت و دلیل ناموسی بی اساس و ناشی از توهمات متهم اعلام شد،حسین، کمال ، سید دانیال و دانیال هر کدام جداگانه به جایگاه فراخوانده شدند،حسین گفت که با این دوستان قرار بود به شکار برویم،من از نیت شیطانیشان خبر نداشتم،برای همین ساطور و چاقو برایشان فراهم کردم،این ادعا را کمال و بقیه سریعا رد کردند و گفتند که حسین از تمام نقشه ها مطلع بود و روز بعداز حادثه،تمام و کمال فیلم را به او نشان دادیم.سید دانیال گفت:متهم اصلی دانیال است و ما گرفتار تهدیدات این شیطان پرست شدیم و اظهار داشت که در سوزاندن صادق هیچ نقشی نداشته و قاتل نیست!که وکیل مدافع صادق با بیان اینکه :محرک اصلی این گروه سخنان تحریک کننده سید بوده و سید دانیال با آنها زیرکانه نقشه قتل را کشیده و برنامه ریزی کرده و طبق اظهارات دو متهم دیگر ،اولین ضربات ساطور را سید زده است،علاوه بر اینها در حرفهای سید در همان جلسه اول که گفت :سنگ سی کیلویی را هر سه باهم ، برسرش کوبیدیم و آنجا خون فواره کرد،در لابلای همان اعتراف پرونده خودرا بست.کمال در حالی که سرش پایین انداخته بود گفت:دانیال مرا مجبور به همه کارها کرد،مراتهدید کرد و من مجبور شدم،که دومتهم دیگر به سخنانش اعتراض کردند و گفتند هیچ تهدیدی در بین نبود و کمال با ماشین شخصی خود،با میل و رغبت خود آمد،هم سید و هم کمال به شیطان پرستی دانیال اشاره کردند و گفتند او شیطان پرست شده بود و تصمیم داشت ازین جنایت وحشتناک فیلم بگیرد وآنرا درفضای دارگ وب پیاده کند،(دارک وب فضاییست برای اقدامات مجرمانه، که برای اشخاص عادی قابل دسترسی نیست.و در آنجا خلافکارهای بزرگ به قاچاق انسان،قاچاق اعضای بدن انسان و قاچاق اسلحه و جنایات غیرانسانی دیگه میپردازند و فیلمهایی در آنجا بارگذاری میشود که حاوی صحنه های بسیار دلخراش است و اعضای این شبکه ،بویی از انسانیت نبرده اند)وفیلم دانیال،که اینگونه با آب و تاب گرفته بود به جرات میتوانیم بگوییم از تمام جنایاتی که تاکنون انجام شده بود،فجیع تر بود.وکیل پرونده در جایی از سخنانش گفت:وقتی از قاتلان پرسیدیم انگیزه تون چی بود؟سر به زیر افکندند و سکوت کردند،چون دروغهایشان برملا شده بودو قضیه ناموسی هم منتفی شده بود و دیگر راه گریزی برای توجیه جنایتشون نداشتندو در مورد شیطانپرستی،دلایل زیادی برای شیطان پرستی دانیال بود اما دردادگاه هیچوقت بررسی و ثابت نشد،(تتوی علامت فراماسونها روی دست دانیال،تغییر شکل دندانهایش با عمل زیبایی به شکلی تیز و مخوف،اعتراف کمال و سید دانیال به شیطانپرست بودن دانیال و هدفش برای بارگذاری فیلم در دارک وب)همه اینها دلایلی قوی بر این امر بوداما از طرف دادگاه،نمیدانم به چه دلایلی ولی پیگیری نشد و مقاماتی که باید ،این بخش پرونده را پیگیری نکردند و این بخش مسکوت ماند! اما هر چه بود،کینه شدیدی از صادق داشتند که باعث شد اورا ناجوانمردانه به قتل برسانند.دادگاه در همان جلسه اول با بررسی تمام دلایل و شواهد و دفاع بسیار خوب وکیل توانا،یونس محمدی،رای به قصاص هر سه قاتل داد.رای با مشورت سه قاضی عالی رتبه استان اذر بایجانغربی داده شد و به دیوانعالی کشور ارسال شد.. مادر صادق: ان روز در دادگاه،کلماتی میشنیدم که در عمرم نشنیده بودم،دارگ وب و شیطان پرست و....خیلی برایم عجیب بودو از طرفی هم افسوس میخوردم که چرا باید ما والدین آنقدر ساده باشیم که چنین آسیبهایی در بیخ گوش فرزندانمان باشد و ما نفهمیم،از شواهد امر چنان برمیومد که سه ماه قبل از قتل صادقم،وقتی دانیال وارد این گروههای مرگبار و ناانسانی میفتد،از اعتقادات جدید خود که برای صادق میگوید و همه چیز را به برادر و رفیقش میگوید تا او راهم همراه خود کند،اما صادق که تمایلی به این راه نشان نمیدهد و تصمیم به منصرف کردن دانیال میگیرد،انروز دوستی ان دو بهم میخورد و باهم قهر میشوند،پس دلیل قهر سه ماهه انها این بود😔حتی بعدها یک روحانی در ارومیه گفت که صادق به او مراجعه کرده و ازش پرسیده وظیفه کسی که دوستانش شیطانپرست شده اند چیست؟ان روحانی جواب داده که باید تا جای ممکن انها را به راه درست برگردانی و اگر هرکاری کردی و آنها از راه شیطان برنگشتند باید ترکشان کنی!!! ان روز صادق با دانیال قهر کرد و گردنبندی که سالها برگردنش بود و نام دانیال برآن حک شده بود را از گردن درآورد.آن روز در دادگاه، چیزهایی رامیشنیدم که شوک بزرگی برمن وارد کرد،و زنگ خطر بزرگی برای تمام خانواده های دیگر که ممکن بوداین خطرات در کمین آنهاباشد.. ادامه دارد... ☘🍁☘🍁☘
دختر_شینا خانواده خوب ندارد ڪه دارد. پدر و مادر خوب ندارد ڪه دارد. امسال ازدواج نڪنی، سال دیگر باید شوهر ڪنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانه بخت. چه ڪسی بهتر از صمد. تو فڪر می ڪنی توی این روستای به این ڪوچڪی شوهری بهتر از صمد گیرت میآید؟! نڪند منتظری شاهزاده ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. ڪاری نڪن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت می گویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی ڪنج خانه.» با حرف های زن برادرم ڪمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب ڪشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار ڪه من بچه ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می مردم. دست و پایم یخ ڪرده بود و قلبم به تاپ تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترڪی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار ڪه داشتم عروس می شدم. توی دلم خداخدا می ڪردم، هر چه زودتر مهمان ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین ڪه پدرم دستی روی سرم بڪشد، غصه ها و دلواپسی هایم تمام می شود. ادامه دارد...✒️