#مدافع_عشق
#قسمت۲۵
رو می کند به سمت قبله و دست هایش را با حالی رنجیده بالا می آورد: ای خدا
بی اختیار نیم خیز می شوم به سمتت و به صورتت فوت می کنم. چند تار مو روی پیشانی ات تکان می خورد. می خندی و تو هم به سمت صورتم فوت می کنی. نفست را دوست دارم. خنده ات ناگهان محو می شود و غم به چهره ات می نشیند.
– ریحانه… حلال کن منو!
جا می خورم. عقب می روم و می پرسم: چی شد یهو!؟
همان طورکه با انگشتانت بازی می کنی، جواب می دهی: تو دلت پره. حقم داری. ولی تا وقتی که این تو… (دستت را روی سینه ات می گذاری. درست روی قلبت) این تو سنگینه… منم پام بسته است. اگر تو دلت رو خالی کنی، شک ندارم اول تو ثواب شهادت رو می بری. از بس که اذیت شدی.
تبسم تلخی می کنم و دستم را روی زانوات می گذارم.
– من خیلی وقته توی دلمو خالی کردم. خیلی وقته.
نفست را با صدا بیرون می دهی. از لبه پنجره بلند می شوی و چند قدم به جلو و عقب برمی داری. آخر سر به سمت من رو می کنی و نزدیکم می شوی. با تعجب نگاهت می کنم. دستت را بالا می آوری و با سر انگشتانت موهای روی پیشانی ام را کمی کنار می زنی. خجالت می کشم و به پاهایت نگاه می کنم. لحن آرام صدایت دلم را می لرزاند.
– چرا خجالت می کشی؟
چیزی نمی گویم. منی که تا چند وقت پیش به دنبال این بودم که ببوسمت حالا…
خم می شوی سمت صورتم و به چشم هایم زل می زنی. با دو دستت دو طرف صورتم را می گیری و لب هایت را روی پیشانی ام می گذاری. آهسته و عمیق. شوکه، چند لحظه بی حرکت می ایستم و بعد دست هایم را روی دستانت می گذارم. صورتت را که عقب می بری دلم را می کشی. روی محاسنت از اشک برق می زند. با حالتی خاص التماس می کنی: حلال کن منو!
***
همان طور که لقمه ام را گاز می زنم و لی لی کنان سمت خانه تان می آیم، پدرت را از انتهای کوچه می بینم که با قدم های آرام می آید. در فکر فرو رفته. حتماً با خودش درگیر شده. جمله آخر من درگیرش کرده. چند قدم دیگر لی لی می کنم که صدایت را از پشت سرم می شنوم: آفرین! خانوم کوچولوی پنج ساله. خوب لی لی می کنیا!
برمی گردم و ازخجالت فقط لبخند می زنم.
– یه وقت نگی یکی می بینتتا وسط کوچه!
و اخمی ساختگی می کنی. البته می دانم جداً دوست نداری رفتار سبک از من ببینی. از بس که غیرت داری. ولی خب در کوچه بلند و باریک شما که پرنده هم پر نمی زند چه کسی ممکن است مرا ببیند؟ با این حال چیزی جز یک ببخشید کوتاه نمی گویم. از موتور پیاده می شوی تا چند قدم باقی مانده را کنار من قدم بزنی. نگاهت به پدرت که می افتد می ایستی و آرام زمزمه می کنی: چقدر بابا زود داره میاد خونه!
متعجب بهم نگاه می کنیم. دوباره راه میفتیم. به جلوی در که می رسیم منتظر می مانیم تا پدرت هم برسد. نگاهش جدی ولی غمگین است. مشخص است با دیدن ما به زور لبخند می زند و سلام می کند.
– چرا نمی رید تو؟
هر دو با هم سلام می کنیم و من در جواب سؤال پدرت پیش دستی می کنم و می گویم: گفتیم اول بزرگتر بره داخل ما هم پشت سر شما.
چیزی نمی گوید و کلید را در قفل می اندازد و در را باز می کند. فاطمه روی تخت حیاط لم داده و چیپس با ماست می خورد.
حسین آقا بدون توجه به دخترش فقط سلامی می کند و داخل می رود.
می خندم و می گویم: سلام بچه! چرا کلاس نرفتی؟
– اولاً سلام. دوماً بچه خودتی. سوماً مریضم. حالم خوب نبود، نرفتم.
تو می خندی و همان طور که موتورت را گوشه ای از حیاط می گذاری می گویی: آره. مشخصه داری می میری.
و اشاره می کنی به چیپس و ماست. فاطمه اخم می کند و جواب می دهد: خب چیه مگه؟ حسودیت میشه که من این قدر خوب مریض میشم؟
تو باز می خندی ولی جواب نمی دهی. کفش هایت را در می آوری و داخل می روی. من هم روی تخت کنار فاطمه می نشینم و دستم را تا آرنج در پاکت چیپس فرو می برم که صدایش درمی آید: اوووییی …چی کار می کنی؟
– خسیس نباش دیگه.
و یک مشت از محتویات پاکت را داخل دهانم می چپانم.
– الهی نمیری ریحانه! نیم ساعته دارم می خورم. اندازه اینی که الآن کردی توی دهنت نخوردم.
کاسه ماست را برمی دارم و کمی سر می کشم. پشت بندش سرم را تکان می دهم و می گویم: به به! این جوری باید بخوری. یاد بگیر.
پشت چشمی برایم نازک می کند. پاکت را از جلوی دستم دور می کند. می خندم و بند کتونی ام را باز می کنم که تو به حیاط می آیی و با چهره ای جدی صدایم می کنی.
– ریحانه!… بیا تو بابا کارمون داره.
ادامه_دارد…
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🌸🌺🌺🌺🌸
🌸 صـــــــ🌹ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.🌸
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
🌸زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌸
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
@Emam_kh
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 70
🔶🔶🔶🔶
استاد پناهیان؛
⭕همه اهل جهنم بوی بهشت به مشامشان میرسه به جز متکبرین ،
❌متکبرین تو جهنم هم بوی بهشت به مشامشون نمیرسه .
🔰یه در جهنم داره فقط مخصوص متکبرین اونا جای ویژه جهنم میرن .
❌آقا میگه
بذار اول من به بچم اصول عقاید یاد بدم ،بعدا نماز خون میشه
🤔
صبر کن آقاااا
، شما از هفت سالگی اول بچه ت و وادار کن به نماز خوندن ، ✅🌺
نماز که خوند ، قلبش و عقلش سالم میشه ،
بعد تازه میتونه بفهمه این خدا یعنی چی ❓
✅🌺
میگه بچه که هنوز اصول عقاید زیاد نمیفهمه ☹️
✅ یه چیز مختصر میفهمه ، همون چیز مختصر کافیه
👈⭕فعلا باید تکبر از دلش بره ؛
رفقا اصل گرفتاری ما تکبر ماست در مقابل خدا ،
✅ اول بیاین این تکبر و بزنیم .
❌⭕❌
تکبر رو بزن تا نمازت خوب بشه
ادامه دارد...
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
پدر مهربانم مهدی جان
بودنت
برا مَنی كه از داشتنِ پدر محرومم،
بيشتر ملموس است!!
و داشتنت
برای همه آنهايی كه پدر دارند نيز ،
يك نياز مبرم است ...
روزت مبارک ای بی انتها مهربان
ای پناه و تکیهگاه مظلومان
ای پدر کل عالم هستی ...
▪️تعجیل در ظهور صلوات
▫️اللهم عجـل لولیک الفرج
@Emam_kh
🌹نبے گفت جانم به قربان او
🌹علے جان من هست ومن جان او
🌹 علے با خدا و خدا با علے
🌹علے يا خدا گفت، حق ياعلے
🌹 اميرے نداريم الّا علے
🌹اگر ناتوانے بگو يا علے
ولادت_حضرت_علی (علیه السلام)🌸
روز_پدر_ مبارک🌸🍃
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایتی از یک #هولوکاست عظیم که منجر به مرگ بیش از ۱۰ میلیون ایرانی توسط دولت استعمارگر #انگلیس شد!
➖داناهو، افسر و نماینده دولت انگلیس اینگونه قحطی بزرگ ایران را روایت میکند:
🔹"اجساد چروکیده مردان و زنان در معابر عمومی افتادهاند. در میان انگشتانشان مشتی علف که از کنار جاده کندهاند به چشم میخورد. با خوردن این علفها میخواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند."
📌به مناسبت ۱۶ اسفندماه، سالروز آغاز #قحطی_بزرگ در ایران طی سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۸ هجری شمسی در دوران جنگ جهانی اول
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ در این ایام که ویروس #کرونا خیلی راحت میتونه وارد منزل شما بشه
حتما مواردی رو که تو این کلیپ توضیح داده شده رو رعایت کنید
🔴 حتما برای دوستانتان ارسال کنید 🔴
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@Emam_kh
پیچ گلدونی یا شاخ گوزنی
پیچ دوازده تایی است
دو طرف بافت ازرو ،پیچ اززیر
روی بافت رج دوم و رج های زوج :شش رو، 12زیر، شش تایی
پشت بافت رج اول و سوم و رج های فرد :6زیر،12رو،6رو
بعد از بافت شش رج
رج هشتم : شش رو ، پیچ شش تایی از پشت ینی : میل راست را از جلو وارد سه دانه دوم کرده و کل شش دانه را از میل چپ بیرون میکشیم ، بعد سه دانه آزاد اول را وارد میل چپ کرده بعد سه دانه میل سمت راست را وارد میل سمت چپ میکنیم، حالا همه شش دانه را از زیر میبافیم
،پـیچ شش تایی از جلو، یعنی :میل راست را از پشت وارد سه دانه دوم کرده و کل شش دانه را از میل چپ بیرون میکشیم ، بعد سه دانه آزاد اول را وارد میل چپ کرده بعد سه دانه میل سمت راست را وارد میل سمت چپ میکنیم، حالا همه شش دانه را از زیر میبافیم. شش تا از رو.
تکرار شش رج بافت ساده و دوباره انداختن پیچ.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ "جان دنیس" فعال سیاسی آمریکایی با انتشار این ویدئو در حساب توییتری خود نوشت:
🔸اگر ویروس #کرونا به یکی از چادرهای بی خانمانها در سان فرانسیسکو برسد تمام سیستم بهداشت این شهر را نابود میکند؛ این چادرها غذای آمادهای برای همه گیر شدن #کرونا است.
🔸او از عملکرد نانسی پلوسی نماینده سان فرانسیسکو انتقاد کرده و او را علت عقبماندگی این شهر اعلام کرده است.
@Emam_kh