eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️احکام صدقه 🔷 بعد از تحویل صدقه به فقیر یا وکیل فقیر، برگشتن و انصراف از آن شرعاً ممکن نیست. 🔷 واسطه شدن برای رساندن صدقه به دیگری مستحب است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: 🌹مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ (عَنْ رَجُلٍ إِلَى مِسْکِینٍ)کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ وَ لَوْ تَدَاوَلَهَا أَرْبَعُونَ أَلْفَ إِنْسَانٍ ثُمَّ وَصَلَتْ إِلَى الْمِسْکِینِ کَانَ لَهُمْ أَجْرٌ کَامِلٌ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقَى- لِلَّذِینَ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. 🔷کسی که صدقه شخصی را به نیازمندی برساند، مانند صدقه دهنده اجر دارد و اگر صدقه در دست چهل هزار نفر بچرخد و سپس به فقیر برسد، برای هر چهل هزار نفر اجر کامل است. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼اثر عجیب توبه نصوح، در نفس 🌻توبه نصوح، پوشاننده ی همه ی آثار و پیامدهای اخروی گناه 🎤استاد آیت الله وفسی 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 مراقبات_ماه_رجب ◀ در حالی که خودتان را نگه میدارید و می سازید خانواده را هم اهلی کنید صرف اینکه من مسجد می روم کافی نیست با مهارت بچه ها را هم مسجدی کنید... #⃣ اکثر مذهبی ها بچه هایشان زده می شوند،برای اینکه مادر و پدر یک طرف دین را گرفته رفته ⬅️ اصل اینکه آدم کاری که می کند برای رضای خدا باشد نه برای هوای نفس حتی نماز شبی که برای هوای نفس باشد انسان را عقب می اندازد ⤴️ ولی اگر بخاطر خدا باشد،ولو یک شوخی باشد ،ولو چلوکباب کوبیده روی آتش بگذارد آدم را جلو می اندازد ⤴️ این را باید فهمید ،جاهل متنسک نباشیم مثل خوارج که چیزی که از دین فهمیدن و مشروع کردن،بی در و پیکر و بی قاعده بود *⃣شب الیله الرغائب شب آرزوها نیست، اول همه شب رغبت به خداست .... اول از همه رغبت به خدا بخواهیم ،نفس ما اگر رغبت داشته باشد به آخرت، زهد پیدا میکنید نسبت به دنیا ✨حضرت عیسی علیه السلام تو مکاشفه ای پیرزنی می بیند که انواع جواهرات را بخودش آویزان کرد و همراه آرایش.... ✨حضرت عیسی می‌فرماید، شوهر داری؟ ➖پیرزن میگوید:نه ،ولی تا دلت بخواهد خواستگار دارم، ولی کسی به وصال من نمی رسد وقتی رو میکنند سمت من آنها را تا لب گور می آورم ،و پرتشان میکنم ته گور *⃣شیخ رجبعلی خیاط میگفت :هرکس میآید سراغ ما به دنباله پیر زنه میآیند؛ ⤴️این همه سخت گیری برای دنیا؟ طرف به گوشه فرش اش حساسه،دانه برنجی که افتاده رو فرش ،حساس ،رو گرد و خاک روی... ⬅️طرف به قضا شدن نمازش حساس نیست ولی نسبت به جانمازش وسواس دارد نسبت به چرک روی مهرش حساس ولی نسبت به دل چرک گرفته و حساس نیست ⬅️چهار شب مهم سال تو ماه رجب است شب اول رجب شب جمعه اول ماه رجب و شب نیمه رجب و شب 27 ماه رجب ⬅️در طول سال هم 3 شب اصلی داریم : یکی شب الیله الرغائب، دوم شب الیله برات که شب نیمه شعبان و سوم شب الیله القدر است؛ که در طول سال این 3 شب اصلی تعیین کننده و سرنوشت ساز است #⃣چطوربرای قرعه کشی طرف می رود 50تا بسته مثلا چای میخرد، مسابقه ای که تو قرعه کشی به هزاران نفر نمی افتد و به یکنفر می افتد و معلوم نیست آن جایزه برای آن فرد خیر باشد یا شر ؟ مثل اتومبیل تندرویی که به فرد می افتد تصادف میکند میمیرد ◀️ ولی شب الیله الرغائب شبی که به همه خیر می دهند شر نمی دهند «یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ؛ اى که براى هر خیرى به او امید دارم. وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ ؛ و از خشمش در هر شرى ایمنى جویم ⤴️هرخیری که بخواهی بهت می دهند دیدن امام زمان علیه السلام ، جزء یاران خاص امام زمان عج بودن،جزءافرادی باشیم که سلام میدهند به امام رضا علیه السلام، سلام را بشنوند... میدهند یانمی دهند ؟کجا می دهند؟ کی باید بگیریم ؟در شب الیله الرغائب ⬅️قدر بدانید شبی که ملائکه آسمان هفتم اسمش را گذاشتن خود آنها دست به دعا برداشتن خود خدا می فرماید به ملائکه امشب هر دعایی که هست بگیرید بیاورید اجابتش می کنم ◀️مهمترین و اساسی ترین خیر ،عقل است همه ما نسبت به معصوم خیلی فاصله داریم عقل ما کجا و عقل معصوم علیهم السلام کجا ؟ ⬅️ با کوله باری از گناه و غفلت می خواهیم برویم مهمانی خدا ؟! آدم یک عروسی هم میخواهد برود از یکی ،دو هفته قبلش خودش را مهیا میکند چطور با دست خالی وبا لباس چروکیده و روحی پرجراحت میخواهیم برویم محضر خدا... ✍حجت‌الاسلام امینی_خواه @Emam_kh
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 15 نگران پرسید: چه اتفاقی براش افتاده؟ لبخند کمرنگی زدم. -نگران نباشید عمه، بینیش آسیب دیده امروز جراحی شده. -چرا عمه؟ تصادف کرده؟ -نه، یه آدم بی منطق مشت زده تو صورتش. صدای معترض و متاسف عمه ها بلند شد. عمه مینا: خدا مرگم بده، چرا زدنش؟ عمه زهرا رو به خواهرش گفت: خدانکنه مینا. رو به من ادامه داد: برای چی مشت خورده؟ عمه رویا نگذاشت جواب عمه زهرا را بدهم و سریع گفت: به مریم نمی‌خورد دعوایی باشه! نگاهی به چشم های قهوه ای و خوش حالت عمه رویا که حالا کمی از تعجب گرد شده بود کردم و گفتم: نه بابا عمه جون، دعوایی چیه! مریم دختر آروم و متینیه، دیشب یکی از بیمار هاش تو اتاق عمل ایست قلبی می کنه و فوت میشه و همسر بی منطقش اون بلا رو سر مریم میاره. نگاهم را به عمه زهرا دادم. - از یه طرف بابت مرگ بیمارش خیلی بی قراره از طرفی هم بینیش خیلی دردناکه. نگاهم را به عمو حسین دوختم و ادامه دادم: برای همین بی ادبی کردم و تو جمع گوشی دست گرفتم، واقعا معذرت می خوام، ببخشید. چاشنی بدجنسیِ کنایه در جمله ی آخرم زیادی پاگیر رژان و ژیلا بود، مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم. رفتار و کردارشان را در شان یک دختر معقول نمی دیدم، همین هم باعث حس انزجارم می شد. عمو حسین با نگاه مستقیم به دخترهای خواهرش متوجه ام کرد که منظورم را گرفته است، نگاهش را سمتم برگرداند. - این چه حرفیه عمو؟! اگه تو دنیا یه دختر با ادب وجود داشته باشه مطمئنا اون دختر تویی. خنده ام گرفت، کاش نظر رژان و ژیلا را هم می پرسید و بعد قاطع مرا دختر با ادب دنیا معرفی می‌کرد! معترض گفتم: سر به سرم نذار عمو. بالحن جدی ولی دراصل به مزاح گفت: سرهنگ مملکت و سربه سر گذاشتن با یه دختر جوان! بردیا با اخم ریزی که به صورت داشت بعد از اتمام حرف عمو نگذاشت جواب شوخی اش را بدهم و خطاب به من گفت: این اتفاق ممکنه برای هر پزشکی پیش بیاد؛ دوستت با این روحیه ی ضعیف فرد موفقی نخواهد بود در آینده ی شعلیش، ما وقتی درمان یک بیمار رو به عهده می‌گیریم صد در صد به کارمون ایمان داریم پس باید با همه اتفاق های بدش منطقی برخورد کنیم نه احساسی! بی اختیار به فرهاد نگاه کردم، اخم هایش غلیظ تر شده بود و با جسارت و بی توجه به حضور بقیه، خیره صورت من بود. کاش این بحث راه افتاده را تمام می‌کردند! کوتاه جواب دادم: درسته، من هم همین ها رو بهش گفتم. فرهاد به یک باره از جایش بلند شد و نگاه‌ها را سمت خود کشاند، رو به جمع در حالی که به قصد خروج از سالن نشیمن، قدم برمی‌داشت گفت: از صبح سرم درد می کنه، یه قرص بخورم بر می گردم، ببخشید. عمه مینا نگران تک پسرش شد. -چی شده مامان جون؟ چرا سردرد کردی؟ به عمه مینا که کنار من نشسته بود رسید، خم شد و گونه اش را کشید و گفت: هیچی خوشگلم. بعد رو به من با لحنی دستوری ادامه داد: یه مسکن بهم بده لطفا! از اینکه همیشه در حضور دیگران ملاحظه ای در کارش نبود کفری می شدم... ناچار بلند شدم و بدون این که جوابی به درخواستش بدهم راه آشپزخانه را در پیش گرفتم، صدای نرم قدم هایش را پشت سرم می شنیدم. داخل آشپزخانه شدم، مستقیم به سمت قفسه کمک های اولیه رفتم و جعبه قرص ها را بیرون کشیدم. - چرا گریه کردی؟ از صدای توبیخ گرش کنار گوشم لحظه ای قلبم ایستاد و دومرتبه تپش از سر گرفت. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 16 در حالی که در دلم غوغایی از حضور نزیکش بوجود آمده بود، درب جعبه را باز و مشغول پیدا کردن مسکن شدم، با حرص دستش را روی قرص ها کوبید، دست من هم که داخل جعبه بود از ضربه اش بی نصیب نماند، با حرص دستم را پس کشیدم، در نیمرخم خم شد. -به من نگاه کن. با لجبازی حرفش رانادیده گرفتم و چرخیدم که راه خروج را پیش بگیرم، سریع سد راهم شد و دست هایش را از دو طرفم به کابینت قفل کرد و با در حصار گرفتنم مانع حرکتم شد، با حرص در حالی که هنوز اصرار به بی توجهی داشتم و نگاهش نمی کردم غریدم: برو کنار. -برای چی تاییدش کردی؟ ابهامی که از سوالش در ذهنم به وجود آمد، ناخودآگاه نگاهم را بالا کشید، در چشم‌های طلبکارش دنبال جوابم گشتم. - چی میگی تو؟! با حرص غرید: توی کوچه چی بهت گفتم؟! نالیدم: فرهاد داری دیوونه ام می کنی به خدا! فشاری به سینه اش آوردم تا نزدیکی بیش از حدمان را از بین ببرم و ادامه دادم: برو کنار. ذره‌ای تکان نخورد. - تو چته!؟ چرا گریه کردی!؟ چرا وقتی می دونم جام اینجاست... با نوک انگشت اشاره اش ضربه‌ای آرام به سینه ام زد و بعد با اشاره ی چشم هایش به چشم هایم ادامه داد: اینجا اینقدر سرده! نگاهش روی لب هایم سر خورد: ...و اینجا این قدر تلخ!؟ خوب می دانستم تا وقتی خانواده ی عمو حسین در تهران باشند، فرهاد مانند کودکی سه ساله که برای به دست آوردن اسباب بازی اش گریه می‌کند، بی قرار خواهد بود و بهانه جویی های بی منطقش تمامی نخواهد داشت! این گلایه اش، تحملی بود که همیشه در وجودش می دیدم ولی حالا با احساس خطر که از حضور بردیا کرده بود کاسه ی صبر و تحملش سرریز شده، پافشاری برای فهمیدن علت داشت، بعد از آن هم آغوشی و سر باز کردن احساساتم این نزدیکی لحظه به لحظه حالم را دگرگون و مستقیم روی روانم تاثیر می‌گذاشت. در ذهنم دنبال کلماتی می گشتم تا فرهاد را وادار به عقب نشینی کند، گر گرفته بودم و قلبم پر تقلا کوبش داشت، این حالم را دوست نداشتم و به شدت در نبردش بودم و سعی در پیروزی برای سرکوبش داشتم، نمی‌دانم لحن ملتمس کلامم نشأت گرفته از کدام حالم بود! - فرهاد توروخدا اگه الان یکی بیاد، من و تو رو تو این حالت ببینه فکرای بدی می کنه. نگاهش تیز شد، دستش از کابینت کنده و دور کمرم پیچ خورد. با جوشش به یکباره ی خونِ بدنم که نقطه شروعش از زیر دست فرهاد بود، چشم‌هایم بسته و ضعفی در بدنم افتاد، صدای بمش که برایم خوش طنین ترین ترانه ی سروده شده در عالم موسیقی بود در گوشم پیچید. - دوست دارم همون 《یکی》 بیاد و ببینه من چطور حواسم به زندگیمه، که بره و نگاه چشم های مشتاقش رو برای کس دیگه ای هزینه کنه. می دانستم فرهاد مرد صبور و خودداری است و این حرکاتش را نه به حساب گستاخی بلکه به حساب کوبیدن میخ علاقه اش به قلب ضرب دیده ام می گذاشتم. دستم را از روی سینه اش برداشتم و روی دستی که دور کمرم حلقه کرده بود گذاشتم، مقاومتی نکرد و نرم جدا شد و با قدم کوتاهی به عقب راه تنفسم را باز کرد، تکیه اجباری ام را از کابینت برداشتم، چشم هایم را گشودم و با بی حالی به صورت فرهاد که حالا دیگر ردی از عصبانیت نداشت و آرامشی جایش را گرفته بود دوختم، همیشه همین بود با عصبانیت جلو می آمد، زورگویی می کرد و به آنی آرامش میهمان وجودش می شد، این بار زورگویی اش زیادی دلم را هوایی کرد که تنها حسم در آن لحظه علاقه ی دیرینه ام به فرهاد شد و بس... نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🦋 زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ 🍀 داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. 🌸سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ 🍀 زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم . هنوز سخن زن تمام نشده بود که ... 💐 در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. 🍀 حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ 🌹 عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى. 🍀 حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : 🌷 پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ ☘️ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است. 🌺 امام جواد (عليه السلام) می فرمایند : اعتماد به خداوند بهای هر چیز گران‌بها و نردبان هر امر بلند ‌مرتبه‌ای است. 📚بحار الأنوار، جلد 75، صفحه 364 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد ازغدی میگه بارها شده از رهبری پیش خودشون انتقاد کردم و یکبار ندیدم که ایشون ناراحت بشه؛ حتی منتقدین رو بیشتر از چاپلوس‌ها تحویل می‌گیرن این فیلم برخورد امام ‌خامنه‌ای با یکی از منتقدینشون رو هم ببینید و مقایسه کنید با اونایی که شعارهاشون گوش فلک رو کر کرده، اما تا بهشون انتقاد کنی، حواله‌ت میدن به جهنم! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک شکلات خوشمزه پودر قند 125 گرم کره 90 گرم شیر عسلی 125 گرم گلوکز مایع 25 گرم عسل 25 گرم وانیل یک هشتم قاشق چایخوری اسانس کارامل یک قطره همه مواد رو با یکدیگر مخلوط کنید و روی حرارت ملایم بزارین و آروم هم بزنید تا مخلوط بشه این کار رو12 دقیقه ادامه بدین که غلیظ بشه و شکلات رنگ بگیره بعد قالب شکلات کوچیک رو چرب کنید مایع شکلات رو داخلش بریزین و بزارین داخل یخچال سریع خودشو میگیره تو هوای بیرون هم دوساعته خودشو میگیره میتونید لوله کنید و برش بدین 🍬🍭🍬🍭🍬
🔴 شرکت پارس ایزوتوپ توسط آمریکا تحریم شد 🔹پارس ایزوتوپ تنها شرکت تولید کننده ی رادیو داروها در ایران است که توانسته ایران را در زمره ی پنج کشور تولیدکننده ی داروهای هسته ای در جهان قرار دهد. امروز این شرکت 50 نوع رادیوداروی تشخیصی و درمانی را میتواند تولید کند و رادیودارویی در جهان وجود ندارد مگر اینکه این شرکت توان تولیدش را داشته باشد. پارس ایزوتوپ توسط امریکا تحریم شد، فقط به این دلیل که وابستگی ایران به واردات این داروها را از بین ببرد . 🔹ایران با استفاده از دانش هسته ای خودش توانسته انواع رادیو داروها را تولید کند که با سرعت بالا سلول های سرطانی را تشخیص میدهد و مسیر درمان را هموار میکند.ما برای پیشرفت هرآنچه نیاز داریم، داریم. @Emam_kh
🔴 دروغ از آنها و باور از ما یک روز کرونای چینی یک روز انگلیسی یک روز فرانسوی الان هم که می گویند ویروس جهش یافته آمریکایی_انگلیسی! کنتور که نمی اندازد. حتما فردا ویروس برزیلی. پس فردا آرژانتینی. سال بعد ژاپنی و بعد از آن روسی و آفریقایی و استرالیایی !!! مدیونید اگر به بازی های کرونایی غربی ها با مردم دنیا شک کنید. گویا قرار بر این است که آن ها هر روز یک ادعا کنند و وظیفه ما هم باور کردن است و ترسیدن ... ✍ قاسم_اکبری @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 لیله الرغائب است 🌼 شب امید و دعا شب گریه و حال نذار با یک خرمن اشک و حزن و یک ناله زار یک چشم برای دوری کرببلا گریه کند یک چشم برای انتظار و انتظار.. 🌼 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج شبتون مهدوی🌼🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام_امام_زمانم سلام میکنم به تو توئی که نور دیده‌ای توئی که سالها زمن به جز بدی ندیده‌ای سلام می‌کنم به تو غریب غائب ازنظر توئی که وقت بی کسی به داد من رسیده‌ای @Emam_kh
قالَ الامامُ مُوسَى بْنَ جَعفَرٍ عليه السلام طُوبى لِشيعَتِنا المُتَمَسّكينَ بِحُبِّنا فى غَيْبَةِ قائِمِنا الثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَ الْبَراءَةِ مِن أَعْدائِنا أُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَد رَضُوا بِنا أَئِمَّةً وَ رَضينا بِهِمْ شيعَةً وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ واللّه ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ القِيامَةِ. ; امام كاظم عليه السلام فرمود آفرين به شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما، به دوستى ما، چنگ زنندگانند و در ولايت و دوستى ما و در برائت از دشمنان ما، ثابت قدمانند. آنان، از ما هستند و ما، از آنانيم. آنان، به پيشوايى و امامت ما خاندان، راضى و خشنود شدند و ما، به شيعه بودن آنان، راضى شديم. خوشا به حال آنان، سوگند به خدا! كه آنان، در قيامت، در مرتبه ى ما با ما هستند.; بحارالانوار 51: 151 ح 6.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 🌸آرامش یعنی؛ ✨قایق زندگیتان را، 🌸دست کسی بسپارید که، ✨صاحب ساحل آرامش است... سلاااااام ✨ از خدای مهربان ... 🌸قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین، ✨و بهترین روز را برایتان آرزومندم... 🍃🌸خدایا به امیدتو🌸🍃 @Emam_kh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 🌸 قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ / بگو آيا خدا را از ايمان خود با خبر می سازيد و حال آنكه خدا می داند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و او به هر چيزى دانا است‏. 📖 سوره حجرات/آیه۱۶ 🔸گاهی ما دوست داریم همه جا جار بزنیم من دین دارم یا اینکه من فلا ن کار را کردم حال آنکه خداوند هم بیبیند و هم میشنود و هم از رگ گردن به ما نزدیکتر است. 🌸 وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ 📖 سوره قمر/۱۶ 🔸وقتی که خداوند میبیند و میشنود و از رگ گردن به ما نزدیک تر است چه نیازی است که جار بزنیم و بگوییم کاری کردیم که خدا متوجه بشود (هرچند هدف از جار زدن این است که به همه بفهمانم من هم این کالا را همراه خودم دارم) 🔸 ️اگر هدف از جار زدن بحث مطرح کردن خودم باشد ریا می شود ولی اگر هدف از جار این باشد که خداوند بشنود منت گذاشتن است. 🔸 حال آنکه اگر بحث منت گذاشتن باشد خداوند حق دارد منت بگذارد نه ما 🌸 يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ 🔸از اين‏كه اسلام آورده‏ اند بر تو منّت می گذارند. بگو: 《به‏ خاطر اسلامتان بر من منّت مگذاريد، بلكه خدا بدان‏ سبب كه شما را به ايمان راه نموده است بر شما منّت می نهد، اگر [در ادّعاى ايمان‏] راست می گوييد.》 📖 سوره حجرات/آیه۱۷ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا